معرفی و دانلود کتاب من قاتل نیستم: کتاب چهارم مجموعه مورگان دین

معرفی کتاب من قاتل نیستم: کتاب چهارم مجموعه مورگان دین

کتاب من قاتل نیستم، داستان پلیسیِ هیجان‌انگیزی را در خود گنجانده است. ملیندا لی، نویسنده‌ی کتاب، با ترکیبی از داستانی پیچیده و معمایی و شخصیت‌پردازی‌های قوی، اثری برجسته در حوزه‌ی ادبیات پلیسی را در این کتاب خلق کرده است. مورگان دِین، شخصیت اول این کتاب، برای اثبات بی‌گناهی زنی که به‌اشتباه متهم به قتل شده، با تهدید‌های مرگباری روبه‌رو می‌شود و راز قتل‌های زنجیره‌ای را کشف می‌کند.

درباره‌ی کتاب من قاتل نیستم

کتاب من قاتل نیستم (What I've Done)، خواننده را با داستانی پلیسی سرشار از اتفاق‌های غیرمنتظره و هیجان‌انگیز روبه‌رو می‌کند. ملیندا لی (Melinda Leigh)، نویسنده‌ی کتاب، قلمی توانمند برای خلق داستان‌های معمایی دارد. توانمندی خاص نویسنده در ترکیب تعلیق، رمز و راز و احساسات انسانی، به وی کمک کرده تا داستانی جذاب و نفس‌گیر را در این اثر پیش روی علاقه‌مندان ادبیات پلیسی قرار دهد. شخصیت اصلی داستان، مورگان دِین نام دارد. مورگان، از ویژگی‌های خاصی برای دنبال کردن سرنخ و افشا نمودن رازهای جنایی بهره‌مند است. در کنار پردازش شخصیت اصلی داستان، نویسنده شخصیت‌های فرعی با ماجراهای متفاوتی را در این اثر قرار داده است. همکاری شخصیت‌های اول داستان برای پرده برداشتن از جنایت، جذابیت این کتاب را دوچندان می‌کند.

داستان من قاتل نیستم سرشار از تعلیق و هیجان است. دسیسه‌ها، دروغ‌ها و تهدیدها به‌شدت به جذابیت کتاب افزوده و خواننده را مجبور می‌کند تا صفحه‌های بعدی را بی‌وقفه ورق بزند. مورگان دین با درک عمیق از مسئولیت‌های حرفه‌ای خود به دنبال کشف واقعیت است، حتی اگر این کار او را به خطرات بزرگی بیندازد. این ویژگی، کتاب را از یک داستان جنایی ساده به یک داستان فلسفی و انسانی تبدیل می‌کند که پرسش‌هایی در مورد عدالت، اخلاق و حقیقت را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. نویسنده در کنار آغازی هیجان‌انگیز، پایانی غیرمنتظره و نفس‌گیر را برای این اثر در نظر گرفته است. این پایان، تعلیق و پیچیدگی داستان را به اوج می‌رساند و باعث می‌شود تا خواننده از تجربه‌ی مطالعه‌ی کتاب، راضی و هیجان‌زده باشد.

کتاب من قاتل نیستم، با بیدار شدن هیلی پاول از خواب آغاز می‌شود. پاول در حالی از خواب بلند شده که سرتاسر بدنش آغشته به خون است. وی، خاطره‌ای از شب گذشته ندارد. پس از بیداری، پاول با جنازه‌ی مردی روبه‌رو می‌شود که در حیاط پشتی، غرقه در خون افتاده و چاقویی در بدنش فرو رفته است. به‌دنبال اتفاق‌هایی، مورگان که وکیل‌مدافع است، پرونده‌ی این قتل رازآمیز را قبول می‌کند. از نظر مورگان، هیلی کاملاً بی‌گناه است. بااین‌حال اثر انگشت خون‌آلود هیلی روی آلت قتاله، از قاتل بودن وی حکایت دارد. به‌دنبال اتفاق هایی، مورگان با پرونده‌ی قتل دختری دیگر روبه‌رو می‌شود. این قتل شباهت‌‌های زیادی به قتل‌‌های قبلی دارد. مقتول، دختری است با نام شانون. پس از کالبدشکافی، مشخص می‌شود که در بدن شانون، دارویی وجود دارد که قاتل از آن برای قتل‌های قبلی نیز استفاده کرده است.

در ادامه‌ی کتاب من قاتل نیستم، پای افراد دیگری به داستان باز می‌شود. فرد خبیثی وجود دارد که می‌خواهد مورگان را تخریب کند. این فرد برای رسیدن به اهداف شوم خود از هیچ تلاشی فروگذار نیست و نقشه‌های مرگباری برای مورگان کشیده است. داستان کتاب من قاتل نیستم در کنار ماجرایی جنایی، اتفاق‌های عاشقانه‌ای را در دل خود گنجانده است. لنس، به مورگان عشق می‌بازد تا داستان با پایانی خوش خاتمه پیدا کند.

کتاب من قاتل نیستم را انتشارات کتابسرای تندیس چاپ و روانه‌ی بازار کرده است. نشاط رحمانی نژاد، مترجم این کتاب به‌حساب می‌آید.

جوایز و افتخارات کتاب من قاتل نیستم

• پرفروش‌ترین کتاب وال‌استریت ژورنال؛
• پرفروش‌ترین کتاب واشینگتن پست؛
• پرفروش‌ترین کتاب وب‌سایت آمازون.

نکوداشت‌های کتاب من قاتل نیستم

• خوشبختانه مورگان، لنس و شارپ روی این پرونده بودند و نه من. من در شناسایی قاتل اشتباه زیادی کردم. در این داستان تکه‌های زیادی در حال حرکت هستند که من را همیشه در حالت آماده‌باش نگه داشت. آنقدر زیاد که واقعاً نمی‌خواهم چیزی را لو بدهم. شما باید خودتان یک نسخه از من قاتل نیستم را بردارید و کشف کنید که چه کسی این کار را کرده! (بوک اند کیسِس)
• اگر شما طرفدار رمان‌های پلیسی هیجان‌نگیز هستید و هنوز این مجموعه را نخوانده‌اید، به‌شدت توصیه می‌کنم که از ابتدا شروع کنید. (All About Romance)
• مجموعه‌ی مورگان دین از ملیندا لی، همچنان به قوت خود ادامه می‌دهد و هیچ نشانه‌ای از کاهش ندارد. من شخصاً از این بابت خوشحالم. یک پیشنهاد قاطع دیگر. (Unstuck Pages)

کتاب من قاتل نیستم برای چه کسانی مناسب است؟

تمامی علاقه‌مندان ادبیات پلیسی، به‌عنوان مخاطب‌های کتاب من قاتل نیستم شناخته می‌شوند. مطالعه‌ی این اثر برای علاقه‌‌مندان به داستان‌های معمایی با ماجراهایی پر ررمزوراز و هیجان‌انگیز نیز خالی از لطف نیست.

در بخشی از کتاب من قاتل نیستم: کتاب چهارم مجموعه مورگان دین می‌خوانیم

شارپ از پنجره‌ی جلوی خانه‌ی الیزا به بیرون نگاه کرد و بد و بیراهی که نزدیک بود بر زبان بیاورد را قورت داد. گروهی از خبرنگارها در جلوی جاده ماشین‌روی حیاط جمع شده و وَن‌های خبرگزاری‌ها هم کنار جاده صف کشیده بودند. حصاری آهنی به دور ملک کشیده شده بود و یک دروازه الکترونیکی هم جاده ماشین‌روی ورودی را مسدود کرده بود. آن سمت خیابان معترض‌ها هم فریاد می‌کشیدند و تابلوهایی که توی دست داشتند را تکان می‌دادند.

عدالت برای نوح.
قاتل را پشت میله‌های زندان نگه دارید.
عدالت نباید فروشی باشد.

الیزا آمد و کنار او ایستاد. «نمی‌تونم باور کنم این همه آدم اون بیرون هستن.»
«امیدوار بودم به این سرعت خونه‌ت رو پیدا نکنن.» شارپ کرکره‌ها را به روی نور خورشید در حال غروب بست.

الیزا کمر خودش را در آغوش گرفته بود. «دروازه اون‌ها رو بیرون نگه ‌می‌داره؟»
«بیشتر اون‌ها به دروازه احترام می‌ذارن.»

برگشت تا با شارپ روبه‌رو شود. «بیشتر اون‌ها؟»
«همیشه یه نفر هست که این کار رو نمی‌کنه.» به دقت صورتش را از نظر گذراند. «چطور داری از پس تحمل کردنش برمی‌آی؟»

الیزا زنی قوی بود، ولی هیلی نقطه ضعفش بود.