معرفی و دانلود کتاب من آنجا بودم
برای دانلود قانونی کتاب من آنجا بودم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب من آنجا بودم
کتاب من آنجا بودم رمانی روانشناختی و رازآلود به قلم زهره زاهدی است. داستان این رمان دربارهی زنی به نام شراره است که بهتازگی رمان جدید خود را چاپ کرده است. او در جلسهی رونمایی از کتابش با زنی میانسال مواجه میشود که پاکتی نامه به او میدهد. ادامهی داستان حول محور خواندن نامههای عجیب این پیرزن میگردد. شراره دربارهی این نامهها با اردشیر برادرش که موقتاً در آفریقا زندگی میکند، مکاتبه میکند. داستان در قالب مکاتبات این دو روایت میشود.
دربارهی کتاب من آنجا بودم
اولین وجه تمایز کتاب من آنجا بودم با بسیاری از آثار داستانی، قالبِ روایی آن است. زهره زاهدی داستان کتابش را در قالب ایمیلهای خواهر و برادری به نام اردشیر و شراره به یکدیگر، روایت میکند. شراره نویسندهای است که بهتازگی جلسهی رونمایی از رمانش را برگزار کرده. او اردشیر را از اتفاقی عجیب در جلسهی رونمایی باخبر میکند. اردشیر جهانگرد است؛ به کشورهای مختلف میرود و سبک زندگیهای متنوعی را تجربه میکند. اینبار او به آفریقا رفته و برای مدت یک سال میان بومیهای آفریقایی دور از هر تکنولوژی و نشانهای از زندگی مدرن زندگی میکند. شراره به او میگوید که در حال امضای کتاب برای طرفدارانش بوده که زنی میانسال جلو میآید، پاکتی نامه جلویش میگذارد و میرود. از آن روز شراره دچار اضطرابِ آمیخته با کنجکاوی خاصی شده؛ چراکه نامهی پیرزن حاوی حرفهای بسیار عجیبی است. او ادعا کرده که همهچیز را بهخاطر دارد، حتی زمانی را که در رحم مادرش بوده. پیرزن داستان زندگیاش را در این نامهها برای شراره تعریف کرده و احتمالاً از او میخواهد که آنها را به رمان تبدیل کند. شراره در ابتدا روایتِ پیرزن را دور از واقعیت میبیند، اما رفتهرفته بیشتر درگیر داستان او میشود.
کتاب من آنجا بودم از خلال ایمیلهای شراره و اردشیر و نامههای پیرزن روایت میشود و بااینکه قالبی ثابت دارد، هیچگاه مخاطب را خسته نمیکند، بلکه رفتهرفته به کنجکاوی او میافزاید. قلم ساده و روانِ زهره زاهدی بیش از آنکه به دنبال القای پیچیدگیهای زبانی باشد، وفادار به قصه است و بیادعا تأثیرش را بر جان خواننده میگذارد.
پیرزنِ رمان من آنجا بودم، ویژگیهای متمایزی دارد که او را به مقام شخصیت اصلی میرساند؛ او ادعا دارد که دوران جنینی و زندگیهای گذشتهاش را نیز بهخاطر دارد. گرچه از نظر علمی چنین چیزی نمیتواند صحت داشته باشد، اما شراره نزد روانپزشک میرود، بلکه بتواند توضیحی برای حرفهای زن پیدا کند. روانپزشک رفتار پیرزن را توهمی و بیمارگونه و یا نتیجهی استفاده از مواد مخدر میداند. شراره گیجتر میشود. نمیتواند بفهمد چرا کسی با این روان ناسالم باید نزد او بیاید و این حرفها را بزند. همچنین نمیتواند بپذیرد که کسی از حسن نیتش سواستفاده کند و دستش بیندازد. همهچیز زیر غبار ابهام قرار دارد.
پریشانیهای شراره و سردرگمیهایش نه از زاویهدید دانای کل، بلکه توسط خودش و خطاب به اردشیر بیان میشود. این یکی از نکات مثبتِ کتاب من آنجا بودم است که نویسنده با استفاده از این تکنیک، لزوم شرح درونیات ذهنی را توجیه میکند. در صحبتهای خواهر و برادر شاهد شرح نظریات جدیِ روانشناسی از دیدگاه فروید و دیگران هستیم؛ تاآنجاکه میتوان تم روانشناسی را بهعنوان تم اصلی این اثر برگزید.
هستهی اصلی موضوع داستان گرچه حول محور نامههای پیرزن میچرخد، اما به آن محدود نمیشود. زهره زاهدی شگفتیهای بیشتری برای خوانندگانش دارد. او شخصیتی جدید را وارد داستان میکند؛ زنی عجیب و تنها که ساکن طبقهی بالای آپارتمان شراره است و او چند باری با زن که خانم سرابی نام دارد، برخوردهای سطحی و کوتاهی داشته. این موضوع جدیدی است که شراره میخواهد از آن با برادرش اردشیر صحبت کند. اردشیر بهعنوان فردی با تجارب بالا و دیدگاهی عمیق و چندلایه، به سوالات شراره پاسخ میدهد و درعینحال سوالات بیشتری برای او ایجاد میکند. او نیز به اندازهی شخصیتهای دیگر در پیشبرد داستان نقش دارد و فقط نقش شنوندهای منفعل را ایفا نمیکند.
انتشارات جیحون کتاب من آنجا بودم را به بازار کتاب عرضه کرده است.
کتاب من آنجا بودم برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان به طرفدارانِ رمانهای روانشناختی با داستانهای پرپیچوخم پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب من آنجا بودم میخوانیم
حضرت موسی را نمیبینم اما میدانم که جایی در همین اطراف است. حضورش به من احساس امنیتی میدهد که زندگی سختم را برایم آسان میکند. یک دختر جوان یهودی هستم که در چادر کوچکی در بیابان همراه مادرم زندگی میکنم. ریزنقش و لاغر هستم، با صورت آفتابسوخته و موهای بلند مجعد و قهوهایرنگ که تا زیر کمرم میرسد و آنها را با تکه پارچهای پشت سرم بستهام. صندلی از پوست بز به پا دارم. پیراهن گشاد و بلند کرمرنگی از پارچهی کرباس به تن دارم. طناب ضخیمی به دور کمرم بستهام که پیراهن را در جای خود نگه دارد. دورتادور داخل چادرم را شیشهها و جعبههایی چیدهام که در آنها روغنها و داروهای گیاهی دارم. آنها را خودم از بیابان و باغات تهیه میکنم، به کمک مادرم روغنگیری میکنم، داروها را به مردم میدهم و از این راه امرار معاش میکنم.
زندگی ساده و سختی دارم اما خوشحالم. عطر داروهای گیاهی مستم میکند و از اینکه میتوانم بیماریهای مردم را درمان کنم، احساس رضایت میکنم.
فهرست مطالب کتاب
آن زن
دوست روانپزشک من
همسایهی طبقهی بالا
زندگیهای متوالی و تناسخ
باز هم خوابها
ماجرای نیلوفر
خانهی خالی
جهانهای موازی
حکیمه
دوباره نیلوفر
بازنده
پرترهی زنده
برج کنترل
من و تبریز
فصل آخر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب من آنجا بودم |
نویسنده | زهره زاهدی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 172 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5353-35-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |
البته اثباتش با استفاده از قرآن بود و برداشت شخصی از آیات و توهمات و سفر در زمان اشخاص...
ارزش خودندن رو داشت ولی با اینکه خیلی سعی کرده علمی و عقلی باشه؛ این طور نیست.
تناسخ در هر صورت مردوده و انسان فقط یک بار فرصت زندگی داره.