معرفی و دانلود کتاب هالی

معرفی کتاب هالی

یک قفس آهنی آغشته به خون در زیرزمین آن خانه‌ی هولناک قرار دارد. گوشواره‌ای که دقیقاً همانند گوشواره‌ی بانی است گوشه‌ی قفس افتاده و ثابت می‌کند دخترک در این خانه حضور داشته. کتاب هالی قرار است ما را از چیزی هولناک‌تر از مرگ بترساند؛ از ناپدید شدن. استیون کینگ خوانندگان خود را با کارآگاه هالی همراه می‌کند تا جنایتکاران را پیدا و آن‌ها را دستگیر کند، اما این تمام محتوای داستان نیست. او وضعیت نابه‌سامان سیاسی جهان و موج «نه به واکسن» را که در سال‌های کرونا به‌راه افتاد و موجب مرگ هزاران شد، به زیر تیغ انتقاد خود می‌کشاند.

درباره‌ی کتاب هالی

فقط یک گوشواره از بانی باقی مانده. هیچ رد و نشان مفیدی از او وجود ندارد. پنی‌دال نمی‌خواهد باور کند که دخترش را برای همیشه از دست داده و حتی قرار نیست از بلایی که بر سر او آمده باخبر شود. نمی‌تواند بپذیرد که تنها سرنخ موجود از بانی، دستخط فردی ناشناس با مضمون «بسه دیگه» بر روی دوچرخه‌ی اوست. مگر می‌شود کسی نزدیک خانه‌ی خود ناپدید شود و هیچ‌کس او را ندیده و خبری از او نداشته باشد! این پرسشی است که پنی‌دال در پی یافتن پاسخش با آژانس کارگاهان خصوصی تماس می‌گیرد و به‌سراغ کارآگاه هالی می‌آید.

هالی تنها کسی است که پنی‌دال می‌تواند به او اعتماد کند تا شاید دخترش را بیابد. کتاب هالی (Holly) درباره‌ی بدترین اتفاقی است که می‌تواند برای یک انسان و اطرافیان او رخ دهد؛ گم شدن. نه مرگ، نه بیماری و نه هیچ بلایی نمی‌تواند به‌اندازه‌ی مفقود شدن ویران‌گر باشد. وحشت اینکه حالا فرد غیب شده در چه وضعیتی است و چه به روزگارش آمده، بدترین لحظات زندگی یک آدم را رقم می‌زند و استیون کینگ (Stephen King) در شرح و روایت این شرایط که از مرگ بدتر است، از استعدادی شگرف برخوردار است.

زوج مهربان اما مشکوک؛ راز زیرزمین شوم خانه

رمان هالی، خالی از هرگونه تخیل و موجودات ماورائی است. هر چه هست حقیقت محض است و حتی در اخبار حوادث نیز نمونه‌های مشابه آن را دیده‌ایم و حالا قرار است با یک پرونده‌ای کامل از مخوف‌ترین جنایت علیه بشریت مواجه شویم؛ چیزی فراتر از ربودن و به قتل رساندن: جنایت آدم‌خواری. البته این موضوعی نیست که هالی از همان ابتدا از آن باخبر بوده باشد. او در خلال جست‌وجوی برای یافتن بانی، متوجه می‌شود در همان حوالی که بانی گم شده، چند نفر نیز به‌تازگی مفقود شده‌اند و قطعاً این غیب شدن‌ها با یکدیگر ارتباط دارند.

هالی از همان لحظه که متوجه می‌شود با آدم‌ربایی برنامه‌ریزی شده روبه‌روست، تحقیقات خود را آغاز می‌کند تا شاید بتواند در آن منطقه چیز مشکوکی پیدا کند، در تحقیقات اولیه‌ی او همه‌چیز عادی به‌نظر می‌رسید اما بعد از مدتی با زوجی بیش از حد خوب مواجه می‌شود. پیرزن و پیرمردی که از نظر تمام اهالی محله خوب و مهربان و البته بسیار باهوش‌اند. هیچ علتی ندارد کسی به آن‌ها شک کند و آن‌ها را مورد بازپرسی قرار دهد. تنها چیزی که در خانه‌ی آن پیرزن و پیرمرد مشکوک است زیرزمین خانه‌ی آن‌هاست؛ زیرزمینی شوم که هیچ‌کس به‌جز بانی و سایر گمشدگان، نمی‌داند در آن‌جا چه می‌گذرد!

در دل طوفان کرونا: ذهن پیچیده و تاریک کارآگاه هالی

استیون کینگ داستان هالی را در خلال سال‌های همه‌گیری ویروس کرونا روایت کرده و ما را با معضلات شخصی این کارآگاه نیز آشنا می‌کند. مدتی است که هالی مادر خود، شارلوت، را از دست داده. البته کسی که در اوج جولان کرونا بر جهان و اطلاع از کشنده بودن این ویروس، به کمپین «نه به واکسن» می‌پیوندد، کلاهی با مُهر «AGA» را بر سر می‌گذارد تا نشان دهد جزو راست‌گرایان افراطی است، از ترامپ حمایت می‌کند و باور دارد که: «واکسن کرونا آغشته به ذرات جنینِ سقط شده است.» طبیعی است که یکی از قربانیان کووید 19 باشد.

هالی نمی‌تواند مادر خود را که زنی بسیار سختگیر، بدخلق بود و در نهایت هم به‌خاطر پافشاری بر اعتقادی غلط، او را یتیم کرد، ببخشد. شخصیت شارلوت نماینده‌ی افرادی است که تصور می‌کنند از ماتریکس وجود خارجی دارند و آن‌ها از این توهم خارج شده‌اند! کسانی که فکر می‌کنند به تمام رازهای پشت پرده‌ی سیاست پی برده‌اند و می‌خواهند با ایده‌های کشنده و بسیار مخرب، دنیا را اصلاح کنند، درصورتی‌که خود آن‌ها از مشکلات لاینفک جهان هستند.

استیون کینگ و خلق ترسی که با منطق پیش می‌رود

کتاب هالی در مقایسه با بسیاری از آثار استیون کینگ ترسناک‌ترین محسوب نمی‌شود، اما از منطق داستانی قابل تحسینی برخوردار است. او قصه‌ی خود را به‌گونه‌ای بازگو کرده است که مخاطبان سخت‌گیر با خود نگویند: «این اتفاق منطقی نیست.» شخصیت پیرزن و پیرمرد به‌نام‌های امیلی و رادی که از میانه‌ی داستان با نقشه‌های شوم و جنایت‌هایشان آشنا می‌شویم، رفتارهایی منطقی دارند و با دیدن کارها و تصمیماتشان متعجب نمی‌شویم، بلکه خشمگین و متنفر خواهیم شد. علاوه‌بر این‌ها باید به شخصیت هالی نیز بپردازیم. او دیگر همان دختر شکننده نیست که در سایر داستان‌های کینگ حضور داشت. شخصیت هالی دچار دگردیسی و تکامل شده است و حالا او را به‌عنوان زنی مقاوم و باهوش و شجاع می‌شناسیم که می‌تواند خود و دیگران را نجات دهد.

کتاب هالی با ترجمه‌ی ساغر سبزواری در انتشارات نیماژ منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب هالی

• از پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز
• جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز در ژانر ترسناک سال 2023
• بهترین کتاب سال NPR

نکوداشت‌های کتاب هالی

• آن‌چه آثار کینگ را از بسیاری از نویسندگان ژانر ترسناک متفاوت و آن را به کابوس شبانه بدل کرده، توحش و خشونت آن‌ها نیست، بلکه لطافتشان است. (فلین بری)
• هالی در بسیاری از مجموعه‌های استیون کینگ حضور دارد و دچار تغییر شخصیتی شده. او از زنی خجالتی و شرم‌زده به زنی مصمم و ثروتمند تبدیل شده است و این شخصیت جدید، گیرا و جذاب است. (ان‌پی‌آر.ارگ)
• داستان هالی مملو از شرارت محض است. ترکیبی از توهم، سوگ و خباثت. در این کتاب از عناصر ماورائی خبری نیست. هالی ما را تا مرز جهنم پیش می‌برد و با دیوانگان آشنا می‌کند. (مجله‌ی نیویورک)
• هالی فرشته‌ای‌ست که در میان شیاطین، در حال تکامل است. کتاب حاضر جاه‌طلبانه اما صمیمی روایت شده است. (یواس‌ای تودی)

کتاب هالی برای چه کسانی مناسب است؟

در داستان هالی هیچ عنصر ماورائی وجود ندارد و هر چه در این کتاب رخ داده،‌ آنچنان محتمل و واقعی است که ممکن است هر روز برای هر کدام از اتفاق بیفتد و همین ویژگی باعث می‌شود از این کتاب بسیار بیشتر از آثاری که ماورائی و تخیلی هستند،‌ وحشت کنیم. کتاب هالی برای تمام علاقه‌مندان به ژانر ترسناک و جنایی جذاب و وهم‌آور است.

در بخشی از کتاب هالی می‌خوانیم

یک طرف‌دار پر‌و‌پا‌قرص ترامپ که هر فرصتی پیدا می‌کرد برای دخترش بالای منبر می‌رفت54 و داد سخن می‌داد؛ از واکسن یا حتی ماسک‌زدن، به‌شدت امتناع می‌کرد. (به‌غیر از وقتی که می‌خواست به فروشگاه کروگر یا شعبه‌ی بانک محلی‌اش برود، زیرا برای ورود به آن دو جا، استفاده از ماسک الزامی بود و برای این‌جور مواقع یک ماسک قرمز پررنگ با یک مُهرِ مخصوص شعار طرف‌داران ترامپ داشت).

روز چهارم ژوئیه، شارلوت در راهپیمایی مخالفت با استفاده از ماسک در مرکز ایالت شرکت کرده بود. درحالی‌که اعلانی با شعارِ «بدنِ من، انتخاب من» در دست گرفته بود و در هوا تکان می‌داد (شعاری که با عقیده‌ی او درخصوص ممنوعیت سقطِ‌جنین هم‌خوانی نداشت؛ در واقع مخالف سرسخت سقطِ‌جنین بود) روز هفتم ژوئیه، شارلوت حس بویایی‌اش را از دست داد و به سرفه ‌افتاد. روز دهمِ همان ماه، در بیمارستان مرسی بستری ‌شد؛ بیمارستانی که فقط نُه مجتمع‌آپارتمانی کوتاه با خانه‌ی سالمندان رولینگ هیلز (جایی که برادرش در آن حداقل از‌نظر فیزیکی وضعش بد نبود) فاصله داشت. روز پانزدهم، او را زیر دستگاه تنفس مصنوعی قرار دادند.

طی دوران بسیار کوتاه آخرین بیماری شارلوت، هالی از‌طریق زوم با او ملاقات می‌کرد. شارلوت تا لحظه‌ی آخر کماکان بر عقایدش اصرار می‌ورزید: اینکه ویروس کرونا تنها یک دست‌آویز بود و شارلوت تنها به نوع خاصی از آنفولانزا که می‌شد تا‌حدی وخیم دانستش، مبتلا شده. بیستم همان ماه مُرد. تنها کاری که می‌شد انجام داد این بود که از نفوذ پیت هانتلی، همکارِ هالی، استفاده کرد تا از گذاشتن جنازه در کامیون‌های یخچال‌دار جلوگیری شود؛ همان‌هایی که حالا به‌خاطر کمبود جا، به‌عنوان سردخانه‌ی کمکی استفاده می‌شوند. در عوض به مرکز تشییع‌جنازه‌ی کراسمَن برده شد و مدیر آن جا فوراً ترتیب مراسم خاک‌سپاری از‌طریق زوم را داد. در یک‌سال‌و‌نیمی که از شروع کووید می‌گذشت، مدیر مجموعه درخصوص برگزاری این مناسک به‌صورت مجازی، تجربه‌های زیادی کسب کرده ‌بود.

بالاخره بغض هالی می‌شکند. انگار به تماشای یک فیلم نشسته باشد، ولی موضوع این فیلم هیچ جذابیتی برایش ندارد و چنین اتفاقی بسیار کم پیش می‌آید. با خود فکر می‌کند دراز بکشد، اما از وقتی شارلوت مرده زیاد خوابیده؛ گمان می‌کند خواب به‌نوعی نحوه‌ی مواجهه‌ی او با غم است. حوصله‌ی کتاب‌خواندن هم ندارد؛ شک دارد بتواند فکرش را روی کلمات متمرکز کند.

یک حفره‌ی خالی درون او شکل گرفته‌ است که زمانی فقط جایگاه مادرش بود، به همین سادگی. آن دو ارتباط بسیار پیچیده و چالش‌برانگیزی با هم داشتند و وقتی هالی تصمیم گرفت از مادرش فاصله بگیرد، وضعیت رابطه‌شان بدتر و بغرنج‌تر شد.