معرفی و دانلود کتاب خوف - جلد اول
برای دانلود قانونی کتاب خوف - جلد اول و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خوف - جلد اول
شیطان بزرگ دم جلوی در خانه ایستاده و منتظر است تا او پایش را بیرون بگذارد و سر از تنش جدا کند. زمان زیادی برایش باقی نمانده. باید بتواند راه نجات از چنگال شیاطین را پیدا کند؛ اما چگونه؟ کتاب خوف - جلد اول نوشتهی اسامه المسلم داستانی ترسناک دربارهی عالم شیاطین و اجنه است. پسری که نام او را هیچگاه نمیفهمیم ناخواسته وارد این وادی شده است و ما را با رمز و رازهای عالم ماوراءالطبیعه آشنا میکند.
دربارهی کتاب خوف - جلد اول
اتفاقی که نباید میافتاد، رخ داد. کتاب گشوده شد. سطر اول، سطر دوم و الیالآخر. همهی کلمات خوانده شدند. او همچنان نمیداند این جملات بیمعنا و کلمات نامرتبط برای چه در این کتاب جمع شدهاند؟ این اشعار چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ او نمیداند قرار است با مطالعهی همین جملات، چه سرنوشت شومی برای او و عزیزانش رقم بخورد. در میان آن عبارتهای موهوم، جملهای عجیب نظر او را جلب می کند: «از امروز جهانی که در آن زندگی میکنی را مانند سابق نمیبینی چون من همراهت خواهم بود». کتاب خوف - جلد اول ما را به این جهان مرموز و وهمآور میبرد؛ جایی که دیگر نمیدانیم خود که هستیم؟ ما کدامیم و همزادمان کدام؟ کسانی که میبینیم شیطانند یا فرشته؟ موجوداتی که از نظرمان میگذرند جناند یا انسان؟ این پرسشی است که کمتر کسی توان پاسخگویی به آن را دارد و برای همین اسامه المسلم میکوشد تا شخصیتهای گرفتار شده در عالم غریب را نجات دهد و ما را نیز با این جهان مخوف آشنا کند.
شاید تمام مشکلات بشر از همینجا آغاز شد که تصور کرد فلان موضوع «محال است.» و کائنات نیز تصمیم گرفت به او نشان دهد «هیچ محالی وجود ندارد». شخصیت اصلی داستان خوف - جلد اول نیز که نام او را نمیدانیم، بهواسطهی اینکه متولد آمریکا (البته اصالتاً عرب و اکنون نیز ساکن عربستان است) و تحصیل کرده است، تصور میکند وجود جن و شیطان تنها خرافات هستند و امکان ندارد که آدمها بتوانند با این موجودات بیگانه ارتباط برقرار کنند؛ اما او کم سن و سالتر از آن است که تمام حقیقت را بداند و متوجه باشد که نباید در عالم ناشناختهها کندوکاو کند.
کتاب جلد سیاه بینام و نشانی که یک ماه قبل از پیرمردی در کوچه خریده است، روی میز افتاده؛ کتابی بدون مقدمه و بدون فهرست که جملههای عربی قدیمی و شعرهای ساده در آن نوشته شدهاند. او کتاب را تا نیمه میخواند و بعد به رختخواب میرود. در خواب پیرمردی که عرقچین سبز بر سر دارد بهسراغش میآید و آمرانه از او میخواهد تا مطالعهی کتاب را کامل کند. این اتفاق دوبار دیگر نیز رخ میدهد و او در برابر دستور پیرمرد تسلیم میشود. او نصفشب از خواب برمیخیزد و کتاب را بهانتها میرساند. از همان لحظه صدایی عجیب و هولناک در سرش طنینانداز میشود. صدای گریه و شیون کودک، نوای اذان و نماز خواندن جمعیتی که انگار کنارش ایستادهاند اما او نمیتواند آنها را ببیند. در این میان مردی عجیب و ناشناس، با چشمهایی سرخ و پوستی بهشدت تیره که لباسی مخصوص عهد دقیانوس را بر تن کرده، دست از سرش بر نمیدارد. این مرد هولناک مثل سایه همهجا بهدنبال اوست. همهچیز زندگیاش را میداند و حضور خود را در جای جای زندگی شخصیت اول کتاب خوف - جلد اول تثبیت میکند.
اسامه المسلم هر لحظه جمعیت عجیبتری از غول و شیطان را به داستان خود وارد میکند و شخصیت اصلی کتاب خوف - جلد اول را برای جستوجوی بیشتر دربارهی چیزهای عجیبی که میبیند و میشنود، به کشوری عجیب و ناشناخته که البته نام آن سرزمین را نمیدانیم، میفرستد؛ مکانی که قرار بود او فقط سه روز آنجا بماند اما اقامتش سه سال بهطول انجامید و به یک متخصص ماوراءالطبیعه و شیاطین تبدیل شد. هنگامی که او از سفر بازگشت، با فاجعهای مواجه شد که اگر میدانست در سالهای غیبتش چنین حادثهای خواهد افتاد، خود بهتنهایی با رنج و وحشتش کنار میآید و سرزمینش را ترک نمیکرد؛ فاجعهای که حالا او را در قبال نجات جان خانوادهاش مسئول کرده و برای او چارهای باقی نگذاشته جز مواجه شدن با شیطان.
کتاب خوف - جلد اول با ترجمهی سما نیسی در انتشارات عبارت منتشر شده است.
کتاب خوف - جلد اول برای چه کسانی مناسب است؟
«ترس» همچون زیبایی و شادی و ... با تغییر زمان و مکان، دچار دگرگونی میشوند. موضوعی همچون زمستان که نیاکان ما را به وحشت میانداخت، با وجود تغییرات آبوهوایی و گرمایش زمین، دیگر هولناک نیست؛ اما برخی از پدیدهها که درک آنها از محدودهی مادیات زمینی خارج است، همیشه خوفناک بوده و هستند؛ پدیدههایی همچون اجنه و شیاطین. کتاب خوف - جلد اول نیز دقیقا به سراغ همین موجودات هولناک رفته و ما را با ماهیت و رازهای آنها آشنا میکند. این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای ترسناک و ماوراءلطبیعه جذاب و خوفناک خواهد بود.
در بخشی از کتاب خوف - جلد اول میخوانیم
برای خاکسپاریاش به مقبره رفتیم و بهخاطر کاری که با من کرد تا اندازهای از او کینه داشتم که در نماز میت، نتوانستم برای او طلب آمرزش کنم. اما وقتی دیدم جنازهاش را پیچیده در تکهپارچه سفیدی در قبر گذاشتند او را بخشیدم و برای آمرزشش دعا کردم. وقتی که همه روی جنازهاش در قبر، خاک میریختیم، شانهبهشانۀ فردی شدم که قیافۀ عجیبی داشت و لبخندی عجیبتر از قیافهاش تحویلم داد.
عصر شده بود و تشییعکنندگان برمیگشتند. همراه پدرم بهسمت ماشین رفتیم. قبل از سوار شدن فردی صدا زد: «صبر کن، صبر کن!»
بهطرف صدا برگشتم. همان مرد عجیبالخلقه بود که در کنار قبر دیده بودم. با همان لبخند عجیب بهسمتم میدوید و دستش را به علامت انتظار تکان میداد. لبخند زرد، چشمهای درشت و چفیهاش که در تمام عمرم مثل آن ندیده بودم را هرگز فراموش نمیکنم. نشانههایی داشت که انگار از زمان دیگری غیر از زمان ما آمده بود و نشانههای دیگری که قادر به تفسیر آنها نبودم. وقتی روبهرویم ایستاد، دستش را که هنوز از خاک قبر روی آن مانده بود بر شانهام گذاشت. خیره به چشمم لبخندی زد و گفت:
«خدا اجرتون بده!»
با تعجب نگاهش کردم و جوابی ندادم. چشمانش پر از مویرگهای قرمزی بود که در سفیدی چشمانش که به زردی میگرایید منشعب شده بودند. نمیتوانستم از زل زدن به چهرۀ عجیبش دست بکشم. رنگ پوستش سبزه تیره بود ولی شکل چهرهاش شبیه افرادی نبود که پوستی به آن تیرگی داشتند. دماغش مثل شمشیری نازک بود. لبهای کوچکی داشت و ریش و سبیل نداشت و بوی عطرش خفهکننده بود. یادم هست که بوی عطرش مثل سرکه تند بود و همزمان بویی شبیه ریحان داشت. همانطور به او زل زده بودم تا دست خاکآلودهاش را از روی شانهام برداشت. لبخند زد و گفت:
«امشب میبینمت.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خوف - جلد اول |
نویسنده | اسامه المسلم |
مترجم | سما نیسی |
ناشر چاپی | انتشارات عبارت |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 233 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-4996-07-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی، کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |