معرفی و دانلود کتاب مجبور به خیانت بودم

معرفی کتاب مجبور به خیانت بودم

کتاب مجبور به خیانت بودم، به قلم روتا سپتیس، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، راجع‌به رومانیِ کمونیستی و شبکه‌ی جاسوسی شهروندان است که یک ملت را نابود کردند. رمانی تاریخی که در دسامبر 1989 زمانی که نیکلای چائوشسکوِ دیکتاتور عزل می‌شود و جوانی هفده‌ساله با تصمیمات دشواری مواجه می‌شود که به وفاداری به خانواده‌اش مربوط است و باید بفهمد که برای آزادی‌اش حاضر است چه بهایی بپردازد.

درباره‌ی کتاب مجبور به خیانت بودم

روتا سپتیس (Ruta Sepetys) نویسنده‌ی لیتوانیایی تبار و برنده‌ی جوایز ادبی مختلف، در نوشتن آثاری مشابه کتاب مجبور به خیانت بودم (I Must Betray You) تخصص دارد. او در این کتاب شخصیتی به نام کریستین فلورسکو خلق کرده و داستان را از زبان او روایت می‌کند؛ دانشجویی هفده‌ساله که با پدر و مادر و خواهر بزرگ‌تر و پدربزرگش در بخارستِ رومانی زندگی می‌کند. دولت کمونیست رومانی به دنبال این است که از یک خانواده‌ی دیپلمات آمریکایی که مادر کریستین آنجا خدمتکار است، اطلاعاتی به دست بیاورد. یکی از مأموران دولت به کریستین وعده می‌دهد که اگر از این خانواده‌ی آمریکایی اطلاعات کسب کند و به آن‌ها بدهد، برای سرطان خون پدربزرگش دارو تهیه کند. کریستین نیز با این قرار موافقت می‌کند و اسم رمز «اسکار» را به او می‌دهند. روتا سپتیس در بین روایت‌های کریستین، گزارشاتی از سازمان اطلاعاتی «سکوریتاته» را گنجانده تا از این طریق تعاملات بین مأموران و خبرچین‌ها را بازگو کند.

داستان کتاب مجبور به خیانت بودم در زمان حکمرانی نیکولای چائوشسکو است؛ رهبر دیکتاتور و ستمگری که بیان اختلاف اندیشه در رومانی تحت فرمانش غیرقانونی است. اوضاع و شرایط وخیمی که روتا سپتیس تصویر کرده، سراسر واقعیت است؛ ذخایر غذایی و برقی به‌شدت محدود و نظارت دولت در گوشه‌وکنار شهر برقرار است. تمام شهروندان هم با این ترس ناتمام زندگی می‌کنند که مبادا حرف یا عملی از آن‌ها سر بزند که باعث شود به یک هدف تبدیل شوند. چنان‌که پیش‌تر گفته شد، کریستین در کتاب مجبور به خیانت بودم، با مأموریتی از سازمان اطلاعاتی سکوریتاته‌ی رومانی موافقت می‌کند تا در ازای گرفتن دارو برای پدربزرگش، برای آن‌ها جاسوسی کند. اکنون پس از گذشتن یک هفته از این قرار با مأمور سازمان اطلاعاتی، کریستین عذاب وجدان گرفته و احساس می‌کند یکی از اعضای خانواده بالاخره متوجه اضطراب او می‌شود و می‌فهمد که دارد خیانت می‌کند.

روتا سپتیس در کتاب مجبور به خیانت بودم با روایتی از اتفاقات واقعی و با خلق شرایطی ویژه، به مفاهیمی همچون خیانت، وفاداری، عشق و خانواده و... پرداخته است و امیال و احساسات درونی بشر را واکاوی می‌کند. نویسنده شخصیت اول داستانش، کریستین، را در شرایطی قرار می‌دهد که دو راه بیشتر ندارد و مجبور به انتخاب است: یک اینکه در کشور دیکتاتوری و فلک‌زده و سراسر ظلم و وحشت، از موقعیتی که دارد استفاده کند و بدنام‌ترین دیکتاتور شیطان‌صفت بلوک شرق را پایین بکشد و یا به تمام آن‌هایی که عاشقشان است خیانت کند. اکنون می‌توانید این داستان جذاب تاریخی را با ترجمه‌ی مژده ترک‌زبان که انتشارات ابوعطا آن را روانه‌ی بازار کرده است، تهیه کنید.

جوایز و افتخارات کتاب مجبور به خیانت بودم

• نامزد جایزه‌ی گودریدز برای داستان محبوب نوجوان (2022)
• جایزه‌ی منتخب پنسیلوانیا در شاخه‌ی نوجوان و جوانان (2024)
• نامزد جایزه‌ی نوجوانِ رُود آیلند (2024)
• نامزده جایزه‌ی اِورگرین در شاخه‌ی نوجوان (2025)
• نامزد مدال خوانندگان نوجوان کالیفرنیا (2025)
• نامزد جایزه‌ی لینکولن (2024)
• و...

نکوداشت‌های کتاب مجبور به خیانت بودم

• روتا سپتیس حجم زیادی از پژوهش‌ها را با مهارت و بینش در این کتاب ترکیب کرده که کم‌تر نویسنده‌ای قادر به انجام آن است... رمانی مملو از انرژی. خط آخر کتاب نفس خواننده را بند می‌آورد. اثری شدیداً خواندنی و بی‌نظیر. (Kirkus review)
• اثری هیجان‌انگیز و شدیداً تأمل‌برانگیز که در دنیایی روایت می‌شود که نمی‌توان به احدی اعتماد کرد. (فیونا نوبل، The Guardian)

کتاب مجبور به خیانت بودم برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به نوجوانان و جوانانی که به داستان‌های سیاسی‌تاریخی علاقه دارند، خاصه اگر روایت قصه از رویدادهای واقعی و مرتبط به بلوک شرق باشد، توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب مجبور به خیانت بودم می‌خوانیم

دَن ون‌دورن، پسر دیپلمات آمریکایی، یعنی نیک ون‌دورن. یک روز با یک نفر سلامی کرده بودم و حالا او شده بود کار و زندگی‌ام. آپارتمان دیپلمات‌هایی که مادرم نظافت می‌کرد، نزدیک سفارت آمریکا در خیابان استراداتئودور آرگزی بود. چهار ماه پیش، یعنی در ژوئن، به رومانی آمده بودند.

بعد از آنکه نظرات و عقاید را در راهنمای سفر بریتانیا خواندم، فکروذکرم فقط شده بود که خارجی‌ها نظرشان در مورد رومانی چیست. حکومت ادعا می‌کرد که به رهبر عزیز ما در اروپا (بااینکه او با بدذاتی بلوک شرقی شناخته می‌شد) عزت و ‌احترام گذاشته می‌شود، فقط به‌این‌دلیل که مخالف سرسخت شوروی است. یک سری اخبار از دعوت چائوشسکو برای دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا دیده بودیم. کرده بودند توی مغزمان که آمریکا از قهرمان و مادر قهرمان تعریف و تمجید می‌کند.

همین شد که وقتی بعداز آشنایی با دن ون‌دورن، نگاهی به دفترچه‌اش انداختم شوکه شدم. او در اتاق نشیمن سرش به کاری گرم بود و من هم نزدیکش نشسته بودم و منتظر بودم مادرم کارش تمام شود.

پرسیدم: «داری تکالیفت رو انجام می‌دی؟»
«نه. دارم مقاله می‌نویسم برای پذیرش دانشگاه.»
گفتم: «مقالت در مورد چیه؟»
«در مورد رومانی. ولی خودم می‌دونم که اینا وقت‌تلف‌کردنه. آخرش قراره برم پرینستون.»