معرفی و دانلود کتاب ماجراهای اسپایدروک 3: راز لوسیندا

معرفی کتاب ماجراهای اسپایدروک 3: راز لوسیندا

کتاب ماجراهای اسپایدروک 3: راز لوسیندا، سومین مجلد از مجموعه رمان‌های فانتزی جذابی است که مشترکاً به قلم هالی بلک و تونی دیتر لیزی به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. در اثر پیش رو دنباله‌ی ماجرای جدال قهرمانان کوچکِ این داستان با موجودات اجنه‌شکل خانه‌ی اسپایدرویک را پی خواهید گرفت. جالب است بدانید که مجموعه رمان‌های ماجراهای اسپایدرویک یکی از پرفروش‌ترین عناوین داستانی نیویورک تایمز به شمار می‌روند.

درباره کتاب ماجراهای اسپایدرویک 3:‌ راز لوسیندا

ماجراهای اسپایدرویک (The Spiderwick Chronicles) عنوان مجموعه‌ی جذاب و پرفروشی از رمان‌های ماجراجویانه است که نخستین بار در سال 2003 میلادی به انتشار رسیدند و خیلی زود مورد پسند عاشقان داستان‌های فانتزی واقع گشتند. اثری که هم‌اینک در دست دارید، یعنی کتاب ماجراهای اسپایدرویک:‌ راز لوسیندا (Lucinda's Secret)، سومین مجلد از مجموعه کتاب‌های ماجراهای اسپایدرویک به شمار می‌رود.‌

اگر در خاطرتان مانده باشد، در کتاب نخست از مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک با شخصیت‌های اصلی داستان، یعنی جارد، سیمون و ملوری آشنا شدید و ضمناً، از رازهای غریبِ نهفته در خانه‌ی محل اقامت ایشان، مطلع گشتید. در کتاب دوم نیز که عنوان سنگ بیننده را بر خود دارد، ماجرای ربوده شدن سیمون و تلاش‌های جارد و ملوری برای یافتن او را پی گرفتید. حالا، در کتاب ماجراهای اسپایدرویک:‌ راز لوسیندا، بناست مخاطب به اوج رسیدن داستان شگفت‌انگیز قهرمانان مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک باشید. نقطه‌ی کانونی روایت در مجلد حاضر، حول محور چالش اساسی‌ای می‌گردد که شخصیت‌های اصلی کتاب در مواجهه با کتاب راهنما پیش روی خود می‌بینند. سوال اساسی این است: آیا این کتاب راهنمای جادویی که تاکنون مشکلات زیادی را پیش پای سه قهرمان کوچک داستان ما نهاده، شایسته‌ی نابودی نیست؟ آیا با از بین رفتن این کتاب شوم که قضایای خطرآفرینی را سبب گشته، بچه‌ها از قید صدها طلسم و دسیسه‌ی مرگبار رها نخواهند گشت؟ شاید اینطور باشد، اما یکی از سه قهرمان کوچک کتاب نظریه‌ی دیگری دارد. به باور او نابودی کتاب راهنما دردی را دوا نمی‌کند. در خانه‌ی اسپایدرویک همه چیز از عناصر جادویی آکنده است. چه این کتاب راهنما در دسترس باشد، چه به طور کل از بین رفته باشد. با این حال، دور از ذهن نیست که بتوان از اطلاعات موجود در کتاب راهنما برای پیروزی بر اجنه‌ی پلید خانه‌ی اسپایدرویک استفاده کرد...

درباره مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک

مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک از پنج رمان فانتزی دنباله‌دار به قلم هالی بلک و تونی دیتر لیزی تشکیل شده است. تمام عناوینی که ذیل مجموعه‌ی مورد بحث به انتشار رسیده‌اند، دربردارنده‌ی داستان‌هایی تخیلی و ماجراجویانه‌اند که شخصیت‌های اصلی‌شان اعضای کوچک خانواده‌ای به نام «گریس»اند. مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک، از زمان انتشار اولیه در سال 2003، نقدهای مثبت فراوانی را برانگیخته و رکورد فروش خیره‌کننده‌ای را از خود به جا گذاشته است. عناوین پنج‌گانه‌ی مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک به ترتیب از این قرار است:

ماجراهای اسپایدرویک: کتاب راهنما
ماجراهای اسپایدرویک: سنگ بیننده
ماجراهای اسپایدرویک: راز لوسیندا
ماجراهای اسپایدرویک: درخت چوب‌آهنی
ماجراهای اسپایدرویک: خشم مولگراث

اقتباس سینمایی از مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک

مارک واترز، کارگردان نام‌آشنای اهل آمریکا، در سال 2008 فیلمی تماشایی بر اساس مجموعه داستان‌های ماجراهای اسپایدرویک ساخت. این اثر جذاب ضمن برانگیختن تحسین مخاطبین عام و خاص، جوایزی چند را نیز برای خالقین خود به ارمغان آورد. فیلم سینمایی ماجراهای اسپایدرویک از سایت آی. ام. دی. بی نمره‌ی 6.5 (از 10)، و از سایت روتن تومیتوز نمره‌ی 81 (از 100) را دریافت نموده است.

افتخارات مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک

- حضور در فهرست پرفروش‌ترین عناوین نیویورک تایمز
- برنده‌ی جایزه‌ی Flicker Tale (بخش ادبیات کودک)

نکوداشت‌های کتاب ماجراهای اسپایدرویک 3:‌ راز لوسیندا

- مجموعه کتاب‌های ماجراهای اسپایدرویک با ماجراهای معمایی، شخصیت‌های گیرا و سبک گوتیکِ روایتشان، به شدت مورد توجه خوانندگان خود قرار خواهند گرفت. (New York Times Book Review)

- سری کتاب‌های ماجراهای اسپایدرویک بیش از آنچه می‌پندارید به دنیای افسانه‌ها و داستان‌های پریان شباهت دارند! (Amazon)

کتاب ماجراهای اسپایدرویک 3:‌ راز لوسیندا مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانِ طرفدار داستان‌های فانتزی و دوست‌داران رمان‌های مهیج و ماجراجویانه، بی‌شک از مطالعه‌ی کتاب ماجراهای اسپایدرویک:‌ راز لوسیندا، اثر مشترک هالی بلک و تونی دیتر لیزی، لذت فراوانی خواهند برد.

با نویسندگان کتاب ماجراهای اسپایدرویک 3:‌ راز لوسیندا بیشتر آشنا شویم

هالی بلک (Holly Black) متولد سال 1971 و اهل کشور آمریکاست. شهرت او بیش از همه مرهون عناوین ادبی‌ای است که برای مخاطبین کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآورده است؛ آثاری خواندنی که عمدتاً ذیل ژانر فانتزی و ماجراجویی طبقه‌بندی می‌شوند. از میان افتحارات ادبیِ نسبتاً پرشمار هالی بلک می‌توان به توفیق وی در کسب جایزه‌ی «جان نیوبری»، جایزه‌ی «آندره نورتون» و سرانجام، جایزه‌ی «بهترین کتاب گودریدز در ژانر فانتزی» اشاره کرد.

تونی دیتر لیزی (Tony DiTerlizzi) زاده‌ی سال 1969 و اهل کالیفرنیای آمریکاست. او نیز همچون هالی بلک در زمینه‌ی داستان‌نویسی فعالیت دارد. اگرچه دیتر لیزی در دو حیطه‌ی تصویرسازی و بازی‌سازی نیز دستی بر آتش دارد.

از میان آثار مطرح هالی بلک و تونی دیتر لیزی، می‌توان به دو مجموعه رمان خواندنی با عناوین پیش رو اشاره نمود: «ماجراهای اسپایدرویک» و «مجیستریوم».

در بخشی از کتاب ماجراهای اسپایدرویک 3: راز لوسیندا می‌خوانیم

خاله لوسی گفت: «آه بله، بیمارستان. مادربزرگ‌تان، ملونیا، مطمئن شد که حال من خوب نیست. اول زخم‌ها و بعد بی‌اشتهایی مرا دید. بعد اتفاقی افتاد. نمی‌خواهم شما را بترسانم، نه، درست نیست. می‌خواهم کمی بترسید. می‌خواهم بفهمید که بیرون رفتن از آن خانه چه‌قدر مهم است.»

پیرزن یکی از بازوهایش را نشان داد. جای زخمی بزرگ روی پوستش بود. سیمون نفسش را در سینه حبس کرد. خاله لوسی گفت: «این جای زخم‌ها را می‌بینید؟ شبی دیروقت، هیولاها آمدند. موجودات سبز کوچکی با دندان‌های وحشتناک مرا روی زمین نگه داشتند و هیولایی بزرگ از من بازجویی کرد. من تقلا کردم و چنگال‌های آن‌ها بازوها و پاهایم را زخمی کردند. به آن‌ها گفتم کتابی وجود ندارد، پدرم آن را برده است. اما هر چه گفتم فرقی نکرد. تا پیش از آن شب پشت من صاف بود. اما از آن شب به بعد، من با قوز و پشتی خمیده راه رفته‌ام. آن‌ جای زخم‌ها آخرین مدرک برای ملونیا بودند. او باور کرد که من خودم را زخمی می‌کنم. نمی‌توانست بفهمد... به همین دلیل مرا به این‌جا آورد.»

یکی از پری‌های کوچک در لباسی از برگ گل سبز پرواز کرد و تکه‌ای میوه را در نزدیکی سیمون روی پتو انداخت. جارد پلک زد. او چنان در داستان غرق شده بود که آن موجودات را فراموش کرده بود. میوه، در پوستی نازک و کاغذی بوی علف تازه و عسل می‌داد. اما جارد مغز قرمز میوه را زیر پوست آن دید. خاله لوسیندا به آن زل زد و لب‌هایش شروع به لرزیدن کردند.

پری‌های کوچک یک‌صدا و آرام گفتند: «برای شما.» سیمون میوه را برداشت و میان انگشت‌هایش گرفت.
جارد گفت: «تو که نمی‌خواهی آن را بخوری، مگرنه؟» حتی دیدن میوه هم آب دهانش را راه انداخته بود.

فهرست مطالب کتاب

خیلی چیزها پشت و رو شدند
عده‌ی زیادی دیوانه هستند
داستان‌هایی گفته می‌شود و یک دزدی کشف می‌شود
بچه‌های گریس دنبال یک دوست می‌گردند
معماهای زیاد و پاسخ‌های کمی وجود دارند
جارد به پیشگویی فوکا عمل می‌کند
جارد سرانجام از داشتن دوقلو خوشحال می‌شود
درباره‌ی تونی دیترلیزی
درباره‌ی هالی‌بلک