معرفی و دانلود کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی

معرفی کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی

آیا راز کالم برای دیگران برملا می‌شود؟ کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی اثر پرفروش هالی بلک و کاساندرا کلر، ادامه‌ی داستان پررمز و راز کالم جادوگر را به تصویر می‌کشد. در این ماجرا یکی از همکلاسی‌های کالم به قتل می‌رسد و او باید بدون اینکه دیگران از رازش باخبر شوند همراه با دوستانش قاتل را پیدا کنند. این داستان جذاب نامزد جایزه‌ی گودریدز در سال 2016 بوده است.

موضوع کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی چیست؟

با قتل یکی از همکلاسی‌های کالم به نظر می‌رسد که قاتل به دنبال کالم و یا اهداف شرورانه‌ی دیگر است. آرون، تامارا و جاسپر دوستان و همکلاسی‌های کالم هستند که از وجود روح شیطانی در بدن او باخبرند. آن‌ها بعد از این قتل متوجه می‌شوند که جاسوسی خطرناک در مدرسه حضور دارد که هیچکس او را نمی‌شناسد. آن‌ها می‌خواهند از جادوهای قدرتمندی که در مدرسه یاد گرفته‌اند استفاده کنند و به صورت مخفیانه به جستجوی قاتل بپردازند. اما مسئله‌ای مهم وجود دارد؛ کالم نگران است که با وجود این اتفاقات رازش برای دیگران برملا شود... شما فکر می‌کنید چه اتفاقاتی در انتظار آن‌هاست؟ با داستان کلید برنزی (The Bronze Key) همراه شوید تا یک ماجراجویی جذاب دیگر را تجربه کنید.

درباره‌ی مجموعه داستان نوجوان مجیستریوم:

فکر می‌کنید مدرسه‌ی جادویی چطور جایی است و چه اتفاقاتی در آن رخ می‌دهد؟ مجموعه‌ی مجیستریوم (Magisterium) با کلی اتفاقات شگفت‌انگیز در انتظار شماست! هالی بلک (Holly Black) و کاساندرا کلر (Cassandra Clare) نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز، شما را به مدرسه‌ی جادوگری مجیستریوم دعوت می‌کنند! در این داستان‌ها ماجراهای جادوگرانی به تصویر کشیده می‌شود که به نظر معمولی هستند اما می‌توانند دست به کارهایی بزنند که دیگران نمی‌توانند. ویژگی جادو همین است که همه‌ی آدم‌ها آن را ندارند و فقط کسانی که استعداد ذاتی جادو را دارند، می‌توانند جادوگر شوند.

کالم هانت شخصیت اصلی این مجموعه پسری 12 ساله است که با پدرش زندگی می‌کند. پدر کالم که خود در گذشته جادوگر بوده، علاقه‌ای ندارد تا کالم جادوگر شود. مادر کالم زمانی که او کودک بوده به دست جادوگرانی خبیث کشته می‌شود و از آن روز پدر نیز جادو را کنار گذاشته و همه‌ی تلاشش را می‌کند تا پسرش هم از دنیای رازآلود جادوگری دور بماند.

اما هم کالم و هم پدر هر دو از نیروی جادویی که در وجود کالم بود آگاه بودند و همه‌ی تلاششان را می‌کردند تا این نیرو را پنهان نگه دارند اما در نهایت موفق نمی‌شوند و کالم علی‌رغم میل پدرش به مدرسه‌ی جادوگری مجیستریوم راه می‌یابد... ورود او به این مدرسه سرآغاز ماجراهایی مرموز، کشنده و شیطانی است...

مجیستریوم مجموعه‌ای پرطرفدار و مهیج است که شما را وارد دنیایی پرتلاطم از جادو، تخیل، هیجان و شادی می‌کند. نویسندگان این مجموعه‌ی 5 جلدی داستان‌هایی نفس‌گیر و غیرقابل پیش‌بینی را به تصویر می‌کشند که به محض شروع نمی‌توان از خواندن آن دست کشید. این مجموعه که از پرفروش‌ترین کتاب‌های نوجوان جهان به شمار می‌آید طرفداران بسیاری دارد و باید گفت که دوستداران مجموعه‌ی هری پاتر را نیز مجذوب خود کرده است.

افتخارات کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی:

- نامزد جایزه‌ی گودریدز در سال 2016.
- از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز.
- از پرفروش‌ترین‌های آمازون.

نکوداشت‌های کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی:

- روایتی مفرح و قهرمانانه. (The Globe & Mail)
- داستانی هیجان‌انگیز در دوران بلوغ که غیرقابل حدس است و ماجراهایی فانتزی را به تصویر می‌کشد. (Publishers Weekly)
- شروعی امیدوارکننده برای کاوش پیچیده خیر و شر و همچنین دوستی. (Kirkus Reviews)
- کتابی باور نکردنی... وقتی شروع به خواندنش می‌کنید، کنار گذاشتن آن سخت است. (The Guardian)

کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی مناسب چه کسانی است؟

این داستان پرهیجان به نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های جادوگری و فانتزی پیشنهاد می‌شود.

با نویسندگان کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی بیشتر آشنا شویم:

هالی بلک یکی از پُرفروش‌ترین نویسندگان و پدیدآورندگان مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک است و برای رمانش، استخوان‌های عروسک، برنده‌ی نشان نیوبری شده است. او نویسنده‌ای در ژانر تخیلی و فانتزی به شمار می‌آید که علاوه بر نویسندگی به ویراستاری نیز پرداخته است.

کاساندرا کلر نویسنده‌ی یکی از پرفروش‌ترین مجموعه‌های نوجوانان، از جمله "ابزارهای مرگبار و دستگاه‌های جهنمی" است که در سال 1973 به دنیا آمد. او نیز همانند بلک نویسنده‌ای در ژانر فانتزی و تخیلی است.

در بخشی از کتاب مجیستریوم 3: کلید برنزی می‌خوانیم:

غُرش ناگهانی و کرکننده‌ای توی اتاق پیچید. آلاستر کال را محکم‌تر به خودش چسباند، والدین تامارا هم دخترشان را محکم‌تر در آغوش گرفتند و استاد روفوس هم به‌طرف آرون دوید. انگار یک‌جور سیستم هُشدار یا دزدگیر به صدا درآمده بود. ناگهان مسیری جلوی آن‌ها روشن شد و کال درهایی را دید که انگار تا آن لحظه بخشی از دیوار و نامرئی بودند. کال، آرون و تامارا را به‌زور از یکی از درها رد کردند و از یک راهرو به یک اتاق نیمه‌روشن و بدون پنجره بردند که پر از صندلی و راحتی بود. کارکنان کالجیوم به‌سرعت به اطراف دویدند تا از منطقه محافظت کنند.

یکی برایشان پتو و فنجان‌های پر از چای‌شیرین آورد که ظاهراً از طرف استاد سوکارنو، برای عذرخواهی بابت اتهامی بود که به آن‌ها برای تخلف و لااُبالی‌گری زده بود. سَر‌و‌کله‌ی آناستازیا تارکین هم با یک شکلات انرژی‌زا پیدا شد و آن را به آرون داد و گفت که استفاده از آن‌همه جادوی هَرج‌ومَرج، حتی با وجود یک متعادل‌ساز هم احتمالاً خیلی او را خسته کرده است.

برای یک لحظه کال تصور کرد شاید این به آن معناست که بزرگ‌ترها بالاخره آن‌ها را تنها می‌گذارند. تامارا و والدینش به‌زور روی یک راحتی چپیده بودند. آرون هم روی یک صندلی نشسته بود و بینوا و خسته به نظر می‌رسید؛ اما مشخص بود که هیچ‌کدام از این‌ها اهمیتی نداشت، چون به‌محض اینکه کارکنان کالجیوم از اتاق بیرون رفتند، استاد روفوس، استاد نورث، آناستازیا و گریوز، همه با‌هم مشغول پرسیدن یک‌عالمه سؤال عذاب‌آور بی‌انتها شدند.