معرفی و دانلود کتاب فرصتی دیگر
برای دانلود قانونی کتاب فرصتی دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب فرصتی دیگر
خواندن روایتهایی از عشق میان دو نفر، همواره میتواند شیرین و دلچسب باشد. کتاب فرصتی دیگر که به قلم اکرم حسین زاده نوشته شده است، داستان عاشقانهای میان دو نفر است که زلزله و آوار آنان را در کنار هم قرار میدهد.
دربارهی کتاب فرصتی دیگر
داستان کتاب «فرصتی دیگر» نوشتهی اکرم حسینزاده دربارهی دختری به نام ندا است. او دختر رنجدیدهای است که برای گذراندن زندگیاش مجبور به تحمل سختیهای بسیاری شده. او و مادرش بعد از مدتها توانستهاند برای خود آپارتمانی تهیه و با هم زندگی کنند. اما در این میان تقدیر نمیخواهد که آن دو روی خوش ببینند...
یک روز عصر، وقتی که قرار است ندا آش نذری را برای همسایهشان ببرد، زلزلهای رخ میدهد و ندا در آسانسور زندانی میشود. او که زیر آوار مانده است، امیدی برای زنده ماندن ندارد؛ اما حالا این عشق است که به کمک او میآید. مهدی، پسری که چند سال است دلباختهی نداست، از خبر زلزله مطلع میشود. او خودش را به محلهای که ندا و مادرش در آن زندگی میکنند میرساند و متوجه میشود چیزی جز یک تل آوار از آن خانه باقی نمانده است؛ اما ناامید نمیشود و بعد از جستوجوی بسیار، ندا را در آسانسور خانهشان پیدا میکند. او زخمی و بیجان است و نیاز به مراقبت ویژه دارد. مهدی ندا را به خانهی خودشان میبرد و از ندا میخواهد که از این به بعد با او و مادرش زندگی کند. کتاب فرصتی دیگر روایتگر زندگی این دو نفر است، زمانی که پلهای پشتسر ویران شدهاند و هیچ راه برگشتی نیز وجود ندارد.
جالب است بدانید که اکرم حسینزاده از نویسندگان جوان ایرانی است که به کار نوشتن رمان اشتغال دارد. او به اکرم امیدوار نیز معروف است.
کتاب فرصتی دیگر برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از طرفداران رمانهای ایرانی عاشقانه هستید، کتاب فرصتی دیگر انتخاب خوبی برای شما خواهد بود.
در بخشی از کتاب فرصتی دیگر میخوانیم
ندا دستی به مقنعهاش کشید و داخل شد. نخست چشمش به میز رو به رویش جلب شد که کسی پشت آن نبود. قبل از این که به گردنش دستور چرخش بدهد، شنید:
- خوش اومدین.
به سمت صدا چرخید. مهدی سر پا بود، نیازی نبود برای احترام حرکتی از خود نشان دهد. ولی حقیقتاً از دیدن او ناک اوت شد، یعنی در باورش نمیگنجید او را ببیند. یکی از همدانشکدهایهایش... آن هم که؟ مهدی!!! اوه، نه.
در همان دانشکده هم در برخورد با او مشکل داشت، چه برسد به خارج آن. در آن لحظه تنها چیزی که دلش نمیخواست این بود که با مهدی رو به رو شود. هنوز نه توانسته بود با شخصیت این پسر کنار بیاید و نه بفهمدش، اصلاً مشکل داشت. دانشجوی سال آخری که همه دانشکده اعم از دانشجو و استاد و کارکنان به همان نام مهدی میشناختند. با همه سلام علیک داشت و راحت بود. حالا بین این همه راحتی، ندا با او راحت نبود. البته درست برعکس مهدی، ندا در دانشکده بیسر و صدا و گمنام بود. چند نفری هم که او را میشناختند، در واقع به علت داشتن کار دانشجویی و حضورش در اتاق تکثیر رسمی دانشکده بود. هر کس سلام میداد، جواب میگرفت و هر کس که نمیداد، از کنارش رد میشد. درسهایش خوب بود. اگر کسی به پر و پایش نمیپیچید، او هم بیتفاوت بود ولی اگر کسی پاپیچش میشد، میتوانست آن روی خوشگل ندا را به تماشا بنشیند. اصلاً از نظر او هیچ معنی نداشت این جنس مذکر مزخرف حرفی جز ضروریات به زبان آورند.
- بگم براتون شربت قند بیارن؟
نفس کشداری کشید. طعنهاش را خیلی خوب گرفت و تند گفت:
- خودتون شربت قندید، ماشالا.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب فرصتی دیگر |
نویسنده | اکرم حسین زاده |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 674 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-99195-9-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
ممنون از نویسنده گرامی و کتابراه عزیز
با خواندنش بنده پی به زلزلهای که اتفاق افتاده در داستان و اینکه چقد سخته که همه کسانتو از دست بدی و کار سخت امداد گران و حتی اشخاص معمولی بردم
نویسنده طوری نوشته و توصیف کرده بود واقعا خواننده انگار که همانجا حضور داره ومیبینه و حتی احساس عمیق وپاک عاشقانهی مهدی وندا را درگ میکنه
پدران باید اینقد به بچهها و مخصوصا به دختران عشق و عشق بورزه تا دید بدی نسبت به جنس مخالف نداشته باشند
یک فرصت دیگه سعی کنیم به کسانمون که در حقمون بدی کردن در طول زندگیمون بدیم
شاید تا حدی جبران بشه
مادران و پدران سعی کنن به خواستههای منطقی شون احترام بزارن مثل مادر مهدی که به مهدی اعتماد داشت
نکات زیبایی در این رمان نهفته هست که با خوانندش میشه درک کرد وفهمید ودر زندگی بکار برد