معرفی و دانلود کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!: چگونه زندگی ناخوش تحمیلی را دوست بداریم
برای دانلود قانونی کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!: چگونه زندگی ناخوش تحمیلی را دوست بداریم
هر غم و غصهای که داشته باشید با خواندن کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! نوشتهی ملانی دیل، درمان آن را پیدا میکنید! این اثر به شما یادآوری میکند که خنده بر هر درد بیدرمان روحی دواست و به شما میگوید دشواریهای زندگی هر چند سخت و جانکاه در کنار دوستی که شما و دردتان را درک کند قابل تحملتر است.
دربارهی کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!
ملانی دیل (Melanie Dale) در کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! (It's Not Fair) هر لحظه شما را میخنداند! شما با خواندن این کتاب احساس میکنید دوست تازهای پیدا کردهاید، بعد درمییابید که زاویه تازهای به روی زندگی یافتهاید که غلافی از حقیقت روی آن را پوشانده است.
کتاب حاضر به یکی از سختترین موضوعهایی میپردازد که در زندگی رخ میدهد: عذاب کشیدن. دیل بیشتر از ده سال رنج و مشقت فراوان را متحمل شده تا به رویاهای سادهاش دست یابد. او ناامیدی، تردید، شکست، اعتراض و بسیاری از ناملایمتهای زندگی را پشت سر گذاشته و در پایان دریافته است که باید راهی نو در پیش بگیرد تا عشق و شادمانی حقیقی که به نظر او با خوشحالی فرق دارد را پیدا کند. او شادمانی را در ایمان، توکل، تحمل سختیها و صبر خلاصه میکند.
دیل در کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! تجربیات زنانه خودش را با شما به بحث و اشتراک میگذارد اما این موضوع به این معنی نیست که کتاب تنها مختص زنان است. به عقیدهی دیل هیچ انسانی شبیه دیگری نیست و همه باهم متفاوتاند اما در خلقت کسی بر کسی برتری ندارد، خداوند هر انسانی را متفاوت از دیگری خلق کرده و با او بهطور مشخص رفتار میکند. انسانها کمتر به چیزی که دارند قانع هستند، آنها خود را با بقیه مقایسه میکنند و برتریهایی که دیگران دارند را برای خود میخواهند و چون از آنها بیبهرهاند، دنیا را به بیعدالتی محکوم میکنند. این در حالی است که انسانها نعمتهای خود را نمیبینند و یا ارزشی برای آنها قائل نیستند.
نویسنده خود زندگی سختی را گذرانده، به همین جهت تجربههایش را در برابر شما میگذارد و تأکید دارد که بسیاری از اتفاقاتی که برای شما میافتد بهنوعی دیگر برای همهی انسانها هم رخ میدهد اما شما از آنها اطلاعی ندارید و به همین خاطر تصور میکنید که تنها خودتان به این مشکلات گرفتار شدهاید. او اعتقاد دارد که باید «اما» و «اگر»های روزگار را کنار گذاشته و تنها واقعیات زندگی را ببینید. عمر انسان همانند یک سفر کوتاه و پرسروصدا است و در صورتیکه آن را به «اما» و «اگر»ها گره بزنید، زندگی خود را باختهاید.
کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! در مورد مشکلات شما و سفر شماست. نه اینکه یک راهنما و خودآموز باشد. هدف دیل کمک به شماست. اما نه به این شکل که بگوید «این کارها را انجام بدهید تا مشکلتان برطرف شود.» خیر! این اثر فوقالعاده به شما کمک میکند که به عقاید پوچ زندگی بخندید.
نکوداشتهای کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!
- فقط ملانی دیل است که با دلی بزرگ و قلبی مهربان میتواند در روزهای سخت زندگی شادی را با عطوفت در هم بیامیزد. این کتاب جذاب، سرگرم کننده و برای خواندن بسیار مناسب است. (کاری کامپاکیس نویسنده کتابهای «به تأیید چه کسانی نیاز داری؟» و «ده حقیقتی که دختران باید بدانند»)
- من عاشق این کتاب هستم. ملانی از نوادری است که میتواند در روزهای سخت شما را بخنداند. وقتی نوشتههای ملانی را میخوانید آنقدر میخندید که اشک بر گونههای شما روان میشود. (الی ورتینگتون نویسنده کتاب «چگونه میتوان به آرامش رسید و در دنیای دیوانه هدفی پیدا کرد»)
- ملانی دیل خیلی خوب است. خردمند است، یک بودای کوچولوی محبوس در یک پوسته شاد است. نترس است. دختری شاد است که همه آرزومندیم از دوستی با او بهرهمند شویم. خوشبختانه حالا هرچند خزنده دستمان به دامنش رسیده است. (رین لوچنر نویسنده)
- ملانی حکایتها و قصههایش را در مورد چالشها و سرخوردگیهای خودش برای ما تعریف میکند. پاسخ ساده و یک لایهای ارائه نمیدهد. اما شعلههای امید را در دل ما میفروزد. تنها در آن زمان است که خنده ما هم بند میآید. ملانی همان دوستی ما در روزهای سخت زندگی در کنارمان احتیاج داریم. (ساندرا استانلی کلیسای نورث پوینت)
- ملانی دیل معتقدی مذهبی در مسیحیت، شاد و سرخوش، بیریا، مشوق و کسی است که در روزهای سخت برای ترغیب به او نیاز داریم. ملانی پاسخ ساده و روشنی به سوالات ما نمیدهد. مثلاً نمیگوید این ده کار را انجام دهید تا مشکلتان رفع شود. فقط به ما یادآوری میکند که اتفاقی که برای شما افتاده فقط برای شما نیفتاده. مشکلاتی را که خودش داشته با زبانی شاد و طناز برای شما نقل میکند. گاه شما را به گریه میاندازد. حکایتهایی نقل میکند و به ما الهام میبخشد. یادآور میشود که اگر این زندگی را خود انتخاب نکردهای، اگر زندگیت تحمیلی است و اگر جانت به لب رسیده دیگرانی هم هستند که با این مشکلات بیگانه نیستند؛ پس میتوانی همین زندگی را هم دوست داشته باشی. (کورتنی دو فئو خالق کتاب «ما در این خانه با شادی میخندیم»)
کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! مناسب چه کسانی است؟
چون این کتاب به درد روزها و لحظههای دشوار میخورد، باید آن را وقتی خواند که آب از سر گذشته و روزگار روی نامبارکش را برای شما عیان کرده است. این کتاب را زمانی بخوانید که از معشوقتان جواب رد شنیدهاید؛ زمانی که شخص مورد نظرتان بهجای درخواست ازدواج از شما، شما را ترک گفته است و بسیاری از مشکلات دیگر.
جملات برگزیده کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!
- انتظارات ما در طول زندگی با شکستها و اتفاقات پیشبینی نشده مواجه میشود.
- مهم نیست در این دنیا چه اتفاقی بیافتد. هر اتفاقی در این دنیا بیافتد بر زندگی ما در بهشت تأثیری ندارد.
- ما زندگی را احساس میکنیم. ما با حیات زندگی میکنیم. زندگی وضعیت ثابت و روشنی ندارد. غیرقابل پیش بینی است.
- امید به اشکال مختلف وارد عمل میشود. یکبار امید شما را وامیدارد به ته مانده کمارزش این زندگی بچسبید و زنده بمانید. یکبار موقعی وارد عمل میشود که چیزی از زندگی شما باقی نمانده که به آن بچسبید.
در بخشی از کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد! میخوانیم:
وقتی همهچیز بد باشد، و امید هم ذرهذره رخت بر بندد مغز ما شروع به انجام کارهای ناخوشی میکند. در مورد من این اتفاق افتاد. وقتی گرفتار نازایی بودم، وقتی تحت درمان بودم، وقتی قرار بود ماهها و سالها منتظر بمانم، زندگی روی ناخوشش را به من نشان داد. چیزهای بدی اتفاق افتاد.
در حالی که درد میکشیدم و روی تخت خوابیده بودم، احساس میکردم مثل موش آزمایشگاهی شدهام. اما در همان حال شروع به فکر و اندیشه کردم. بیشتر و بیشتر به فکر افتادم. باید الکس را بیشتر دوست میداشتم. باید زندگی خوبی برایش آرزو میکردم. وای بر من که مانع پدر بودن او شده بودم. چشمم به قفسه پر از دارو افتاد. هر بار به بیمارستان رفته بودم مقداری دارو با خود آورده بودم و حالا این قفسه پر شده بود از انواع داروها. شاید بهترین کار این بود که به الکس هدیهای بدهم. آن هدیه این بود که از زندگیش بیرون بروم. زندگی را باخته بودم.
روی تخت دراز کشیده بودم. پردههای اتاق هرروز بسته بودند. ساعتها چشم به صفحه تلویزیون میدوختم. دلم میخواست بیحس و کرخت باقی بمانم. اگر کسی زنگ در خانه را به صدا در میآورد بیاعتنایی میکردم. جواب نمیدادم. خودم را مخفی کرده بودم. یک حوله داغ روی شکمم میگذاشتم. قرصهایم که تمام میشد به دکترم زنگ میزدم. خواهش میکردم برایم قرصهای مسکن بفرستد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
نظر برخی شخصیتها در مورد نویسنده و کتاب
فصل اول: کتاب راجع به چیست؟
1: کتابی برای کمک به یکدیگر
فصل دوم: همه احساسها
2: من درد شما را احساس میکنم
3: ناتوانی همه نژاد انسانی
4: چگونه مثل رییسها به هم میریزم
5: از لجن بیرون آمدن
6: شکایت کردن یک رسم معنوی است.
7: به جای شما خشمگین میشود
فصل سوم: مقابله با ساز و کار خرد شدنهای شدید
8: مبارزه با قانقاریای احساسی
9: غذاهای مناسبی که میتوانند به ما کمک کنند تا با خوردنشان احساستمان را سامان بخشیم
10: گاهی رنج بردن مزه میدهد
11: دیگر مرا مجبور نکنید که وارد عمل شوم
12: زندگی کردن مثل شکلات تخممرغی شکلِ کادبری
13: نعمتها و موفقیتها را بشمارید (حتی زمانی که در حال باختن هستید)
فصل چهارم: دیگران جهنم میسازند شاید هم بهشت؟
14: اگر میخواهید مشت محکمی به صورت حریف بزنید باید چهار کار انجام دهید
15: خودتان را سالم نشان دهید و لبخندی به معنای «بد نیستم» بر لبانتان ظاهر کنید
16: در آغوش گرفتن ناشیانه
17: دو کلمه بسیار مهم
18: دهها نکته برای کمک کردن
فصل پنجم: خدا، عذابکشیدن انسان، موضوعات ساده دیگر
19: کیک او بهتر از کیک من است
20: به باغ وحش رفتیم
21: چرا اتفاقات بد میافتند؟
22: شکست، تردید
23: همهچیز خوب میشود اگر...
24: مطالبی در کتب انگیزشی برای حالات مختلف شما
فصل ششم: بَعد چی؟
25: چگونه بعد از مرگ رویاها، دوام بیاوریم؟
26: ورود به شگفتی
27: درد جان فرسای شادمانی
28: از اینجا به کجا میرویم؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ظاهرا فقط برای من میبارد!: چگونه زندگی ناخوش تحمیلی را دوست بداریم |
نویسنده | ملانی دیل |
مترجم | علی اکبر عبدالرشیدی |
ناشر چاپی | نشر ترنگ |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 305 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-668362-3 |
موضوع کتاب | کتابهای راه و رسم زندگی |
۱. ملانی عزیز، سبک رئال نوشتارت، کاملا وصف حال امروز خیلی از ما آدمای روی زمینه
۲. هر چندبنظر میاد مخاطب تو، خانمها باشند، ولی به نکاتی اشاره داشتی که ممکنه هر فردی فارق از جنسش باهاش روبرو شه
۳. درباره کتابت نوشتند ک: میخندانی، ولی چشمان من حسابی از خجالت ابرهای بارانزای درد دلهایت
با ک خدا در آمد.
۴. باید بدانی که، در همه صفحات کتاب، کلمات (من هم)، باعث آرامشم بود. انگار واقعا کنارم نشسته بودی و حست میکردم.
۵. آموختم از کنار بار لغات سر سری رد نشوم، تا بحال به تفاوت شادی و شادمانی فکر نکرده بودم، همیشه چیزی برای یاد گرفتن هست. سپاسگزارم.
۶. با رو راستی از مکنونات قلبی خودت گفتی، و سعی کردی قلبهای شکسته را با خدا آشتی دهی. من باورت کردم و برایت آرزوی خوشبختی دارم.
۷. توصیه مطالعه به خانمهایی دارم که در آرزوی داشتن فرزند هستند و هنوز به خواسته خود نرسیدهاند.
۸. کتابراه عزیز، تنوع کتابها و نویسندهها عالیه. متشکرم