معرفی و دانلود کتاب صوتی پخمه

معرفی کتاب صوتی پخمه

کتاب صوتی پخمه نوشته‌ی‌ عزیز نسین، درباره مردی است که می‌خواهد بدون هیچ خطا و جرمی کار کند و پول دربیاورد، اما هربار در شرایط ناگوار و ناخواسته‌ای قرار می‌گیرد که باعث زندان رفتن او می‌شود.

درباره کتاب صوتی پخمه:

فرید بگ مردی ساده و سالم است که تلاش می‌کند از راه درست و حلال کسب درآمدی داشته باشد، اما هربار به خاطر بروز مشکلاتی شکست می‌خورد و به جرم دزدی و گناه نکرده به زندان می‌افتد. عزیز نسین در کتاب پخمه (Ölmüş eşek) با به تصویر کشیدن زندگی تراژیک و کمی خنده‌دار فرید بگ، تمثیلی از جامعه‌ی کشورش ترکیه را ارائه دهد که شیوه زندگی و کار مردم با دروغ، تزویر و ریاکاری عجین شده و فردی ساده و بی‌شیله پیله نیز نمی‌تواند در چنین فضایی زندگی کند و مدام دچار دسیسه‌های دیگران می‌شود.

نویسنده با زبان طنز توانسته انتقادات خود را در قالب داستانی سرگرم‌کننده بیاورد و بسیاری از هنجاورها و باورهای غلط جامعه سنتی ترکیه را به چالش بکشد.

کتاب صوتی پخمه به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر از علاقه‌مندان به ادبیات طنز باشید و بخواهید واقعیت را از دریچه طنزی انتقادی ببینید، این کتاب جذاب برای شما مناسب است.

عزیز نسین را بیشتر بشناسیم:

عزیز نسین (Aziz Nesin) معتقد است: «تنها طنزی را طنز اصیل و واقعی می‌دانم که به نفع مردم باشد؛ چیزی که مرا به طنزنویسی کشاند، شرایط سخت و بد روزگار بود... درواقع طنز خشم فرو خورده‌ای را نمایش می‌دهد که در فقر و محرومیت ریشه دارد. »

شاید بتوان گفت خود عزیز نسین با این چند جمله، عقاید، زندگی و آثار خود را به بهترین شکل ممکن معرفی کرده است و باید گفت اکثر آثار او طنزی رادیکال و اجتماعی دارد.

همسایه‌ها، آقای سوت زن، گور خانوادگی، دنیای وارونه، جایزه بزرگ، خاطرات یک تبعیدی، وظیفه ملی، مهمان آمریکایی و چنین بوده اما چنین نخواهد بود از جمله آثار ترجمه شده او در ایران به شمار می‌رود. البته نباید او را به نوشته‌هایش محدود کرد، چرا که از عزیز نسین بیش از ده دفتر شعر به ثبت رسیده و شاعری توانمند بوده است.

نسین در طول هشتاد سال عمر خود بیش از صد کتاب نوشته، به خاطر عقایدش سال‌ها به زندان رفته و 23 جایزه معتبر و بین‌المللی را نیز دریافت کرده است.

در بخشی از کتاب صوتی پخمه می‌شنویم:

صبح فردا در اثر سر و صدای زیادی از خواب پریدم. عده‌ی زیادی توی راهرو بلند بلند حرف می‌زدند و شیشکی می‌بستند و هورا می‌کشیدند. پخمه متوجه شده بود یک واقعه غیرعادی اتفاق افتاده، از جاش بلند شد و لای در رو باز کرد. توی راهرو هنگامه عجیبی بود؛ مراد خرس خفه کن از جلو می‌دوید و قاضی عسگر هم در حالیکه دامن عباش رو بالا گرفته بود، دنبالش می‌دوید و داد می‌زد: بگیرید این پدر سوخته رو! نذارید فرار کنه. پشت سرشون هم چند نفر از مامورین زندان هم می‌دویدند و عده‌ی زیادی از قدیمی‌ها هم که شاهد این منظره بودند، با سر و صدا می‌خندیدند و مراد خرس خفه‌کن رو تشویق می‌کردند.

مراد خرس خفه‌کن وارد یکی از بندها شد و چون ورود قاضی عسگر به بندها قدغن بود، همانجا وسط راهرو ایستاد و شروع به فحش دادن کرد.

فهرست مطالب کتاب صوتی