معرفی و دانلود کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم)
برای دانلود قانونی کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم)
کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم) که اکنون پیش رویتان است، سومین دفتر از شاهکار منظوم جناب مولانا جلال الدین محمد بلخی است که با خوانش امین اصلانی و به همت نشر جیحون در خدمت علاقهمندان قرار گرفته و والاترین اندیشههای این عارف بزرگ را بازتاب داده است.
درباره کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم):
جلالالدین محمد بلخی که در میان مریدان خود به «خداوندگار»، بین عموم پارسیزبانان به «مولوی» و در مغربزمین به «رومی» شهره است، عارف و شاعر پرآوازهی ایرانی بود که به سال 604 ه.ق، در بلخ (واقع در افغانستان امروزی) دیده به جهان گشود. او فرزندِ شیخ و واعظ مشهور وقت، بهاءُالدّین وَلَد بود که به سبب علم فراوانش، با لقب سلطان العلما شناخته میشد.
بهاءالدین ولد شاگردان بسیاری داشت که در کار دین و طریقت، او را مرجعی یگانه برای حل مشکلات خود به شمار میآوردند. این شاگردان امیدوار بودند که پس از مرگ بهاء ولد (که در سال 628 رخ داد)، فرزندش جای خالی او را پر کند. به واقع نیز، تربیت مولانا در همین راستا، یعنی در مسیر سلطانالعلمای ثانی شدن بود.
برهانالدین محقق ترمذی که خود از مریدان بهاء ولد به شمار میرفت (و نامش در مثنوی و دیگر آثار مولوی نیز به چشم میخورد)، نخستین استاد و راهنمای مولانا بود. به گمان سید، در جلالالدین جوان بذری بود که با تربیت درست، میرفت که درختی پربار شود؛ او وظیفهی خود را پرورش این بذر میدانست. باری، او مدتی نسبتاً طولانی در تربیت مولانا کوشید تا سرانجام در سال 637 ه. ق دار فانی را وداع گفت.
کمی بعد شمس تبریزی از راه رسید؛ شوریدهمردی غریب، با ظاهری ژولیده و رفتاری نامتعارف، که وقعی به ننگ و نام نمینهاد و خلق جهان را از پادشاه گرفته تا درویش، به چیزی نمیگرفت. دربارهی نخستین دیدار شمس با مولانا حکایات زیادی گفته شده، که بیشتر به افسانه شبیهند تا واقعیت. با این همه در این افسانهها بارقههایی از حقیقت پیدا میشود؛ چه، تمام آنها در نهایت این معنا را بیان میکنند که پس از پیوستن شمس به مولانا، تغییر و تحولی بس شگفت در روح مولوی پدید آمد (چناچه درس و وعظ را رها کرد و در مسیر سماع و شاعری افتاد)؛ و این خود از مطالعهی زندگینامهی مولانا، و بسی بیش از آن، از تأمل مستقیم در آثارش به روشنی پیداست. این تحول شگرف در روح و اندیشهی مولانا که پس از دیدار با شمس تبریزی پدید آمد، در واقع تغییر جهتیست از شریعت به سوی طریقت؛ یا به نوعی، از عرفان زاهدانه به عرفان عاشقانه. مولانا خود این تغییر جهت را در یک رباعی درخشان چنین وصف نموده است:
زاهد بودم ترانه گویم کردی - سرفتنهی بزم و بادهجویم کردی
سجادهنشینِ با وقارم دیدی - بازیچهی کودکان کویم کردی
باری، مولانایی که ما میشناسیم همین مولانای پس از شمس است. از دوران پیش از ملاقات وی با شمس، تنها کتابی با عنوان مجالس سبعه باقی مانده، که مشتمل است بر وعظ و اندرزهایی منثور، به سبکِ وعظهای سلطانالعلما. آثار بزرگ او، از جمله دیوان کبیر شمس و کتاب شریف مثنوی، جملگی پس از آشناییاش با شمس پدید آمدند.
دربارهی حوادثی که در مدت زمان همنشینی شمس و مولانا رخ داد، نکات و مطالب چنان بسیار است که سخن گفتن از آن در این مجال مختصر مقدور نیست. فقط همینقدر بگوییم که شیفتگی مولانا به شمس چنان بیحدوحصر، و بیتوجهی شمس به اطرافیان مولانا آن اندازه آزاردهنده بود، که آتش عداوت و حسد را در دل شاگردانِ غالباً دونپایهی جلالالدین روشن کند، و ایشان را به اذیت و آزار شمسالدین ترغیب نماید.
همانطور که گفتهاند و میدانیم، این آزار و اذیتها در نهایت سبب شد که شمس تبریزی پس از یک دوره غیبت کوتاه مدت، برای همیشه مولانا را ترک نماید. با این حال، آنچه او از شور و وجد و حال در اعماق روح مولانا بیدار کرده بود، تا پایان عمر، جانِ دردمند رومی را ترک نگفت؛ شور و وجد و حالی که نمودش را میتوان در دو اثر جاودانهی مولوی به وضوح مشاهده نمود: کلیات شمس تبریزی که مشتمل بر غزلیات جانگداز و روحنواز اوست؛ و مثنوی معنوی که به باور تمام صاحبنظران، نه فقط برترین اثرِ نگارنده، بلکه بزرگترین کتاب در تاریخ عرفان اسلامی است.
تألیف مثنوی که بعدها آن را «قرآن پارسی» لقب دادند (و مولوی خود در مقدمهی اثرش آن را "اصولِ اصولِ اصول دین" نامیده)، در سال 662 ه.ق و به خواهش حُسامالدین چَلَبی (از یاران خاص مولوی) آغاز گشت. این اثر گرانسنگ در شش دفتر تنظیم گشته است. فاصلهی زمانی میان پایان یک دفتر تا شروع دفتری دیگر، گاه به چند سال نیز میرسد.
ساختار کتاب مثنوی به غایت پیچیده و چندوجهیست. چناچه بوطیقای آن تا امروز موضوع صدها کتاب و مقالهی پژوهشی مختلف بوده است. این کتاب همچون بسیاری از آثار بزرگ عرفانی، مشتمل بر قصهها و حکایاتی گوناگون است که به قصد تفهیم مطالب عمیق عرفانی ساخته و پرداخته شدهاند. البته باید متذکر شد که مولانا بیشتر قصهها را از مآخذ از پیش موجود گرفته، و خود تنها شاخ و برگهایی بدان افزوده یا از آن کاسته است. چه، هدف او نه داستانپردازی و سرگرم ساختن مخاطب، بلکه انتقال معانی والای عرفانی به واسطهی قصه و حکایت بوده است.
اما این معانی دقیقاً چه هستند؟ طبعاً پاسخ این سوال را هر کس باید به تنهایی، از طریق غور در متن کتاب به دست آورد. آنچه به طور کلی میتوان گفت، این است که مثنوی حکایت انسانِ دورافتاده از عالم معناست؛ قصهی روحِ اسیرِ تن که دردمندانه از پس وسوسهها و تعلقها، راهی به سوی آسمان میجوید. این اثر همچنین، تلاقیگاه مهمترین علوم زمان، از جمله فقه و کلام و عرفان و حتی فلسفه است.
کتابی که اکنون پیش روی شماست، نسخهی صوتی سومین دفتر مثنوی (تصحیح نیکلسون) است که در کنار پنج دفتر دیگر کتاب، به همت نشر جیحون و با گویندگی امین اصلانی فراهم آمده و خدمت علاقهمندان تقدیم گشته است.
کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم) مناسب چه کسانی است؟
از تمام علاقهمندان به ادبیات کلاسیک فارسی و همچنین، از همهی دوستداران عرفان اسلامی دعوت میکنیم که شنوندهی نسخهی صوتی کتاب بزرگ مثنوی معنوی باشند.
در بخشی از کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم) میشنویم:
صوفیای بر میخ روزی سفره دید - چرخ میزد جامهها را میدرید
بانگ میزد نک نوای بینوا - قحطها و دردها را نک دوا
چونک دود و شور او بسیار شد - هر که صوفی بود با او یار شد
کخکخی و های و هویی میزدند - تای چندی مست و بیخود میشدند
بوالفضولی گفت صوفی را که چیست - سفرهای آویخته وز نان تهیست
گفت رو رو نقش بیمعنیستی - تو بجو هستی که عاشق نیستی
عشق نان بی نان غذای عاشق است - بند هستی نیست هر کو صادقست
عاشقان را کار نبود با وجود - عاشقان را هست بی سرمایه سود
بال نه و گرد عالم میپرند - دست نه و گو ز میدان میبرند
آن فقیری کو ز معنی بوی یافت - دست ببریده همی زنبیل بافت...
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی مثنوی معنوی (دفتر سوم) |
نویسنده | مولانا جلال الدین محمد بلخی |
راوی | امین اصلانی |
ناشر چاپی | انتشارات سپاس |
ناشر صوتی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۲ ساعت و ۴۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای شعر کهن |