معرفی و دانلود کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم
برای دانلود قانونی کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم
قصه و حکایت یکی از گونههای ادبی است که از دیرباز پیوند تنگاتنگی با ادبیات عرفانی داشته و حکما و عرفا از آن برای انتقال مفاهیم و حکمتهای مدنظر خود استفاده کردهاند. در کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم، فریبا جعفری حکایتها و داستانهای مثنوی معنوی، سرودهی مولانا جلالالدین محمد بلخی را، به همراه شرح آنها، به نثری ساده و خالی از تکلفهای ادبی بازنویسی کرده تا مخاطب عمومی بتواند با مطالعهی آن بهتر و بیشتر با مثنوی آشنا شود.
دربارهی کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم
ادبیات عرفان و تصوف یکی از حوزههای بسیار گستردهی ادبیات فارسی است که در آن انواع مختلفی از متون میگنجند. دستهای از متون حوزهی تصوف، متون عرفانی تمثیلی هستند که در آن شاعر یا نویسنده با بهرهگیری از حکایات و داستانهای تمثیلی تلاش میکند تا مفاهیم و باورهای عرفانی را برای مخاطبان شرح دهد. معمولاً اقبال عموم مردم به این دسته از متون عرفانی بیشتر است. مثنوی معنوی (Masnavi Manavi) از مولانا جلالالدین محمد بلخی (Jalal alDin Muhammad Balkhi) در زمرهی این گروه از متنهای عرفانی، یعنی متنهای عرفانی تمثیلی قرار میگیرد که مشحون از حکایات و داستانهای مکتوب و شفاهی است. بااینحال، ترکیب زبان شعر، لغات کهن و اصطلاحات دشوار عرفانی ممکن است فهم مثنوی را برای مخاطب عام دشوار کند. به همین سبب فریبا جعفری در کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم داستانهای این متن کهن را به نثر ساده و روان بازنویسی کرده تا این متن برای همگان قابل درک باشد.
این جلد از کتاب مثنوی معنوی به نثر روان شامل دفتر پنجم و دفتر ششم مثنوی میشود. مؤلف در این جلد نیز همانند جلدهای پیشین، ابتدا داستان را با زبانی ساده و جملاتی روان شرح میدهد. سپس تفسیر خود را از مفاهیم و باورهای عرفانی که در اصل بر پایهی تفسیرهای مولویست، ارائه میکند. با مطالعهی این کتاب علاوه بر آشنایی با باورهای عرفانی، با شرح احوال و اقوال بزرگان شریعت و تصوف مانند ابراهیم خلیل یا ابوالحسن خرقانی نیز آشنا خواهید شد. این جلد از این مجموعه بیشتر شامل آن داستانهایی از مثنویست که کمتر شنیده یا خوانده شدهاند.
مولانا جلالالدین محمد بلخی در سرودن مثنوی، تنها از قصص انبیا و اولیا بهره نبرده است؛ بلکه از داستانهای عامیانهای نیز که در ادبیات شفاهی وجود داشته، استفاده کرده و به این طریق این داستانها و حکایات را از گزند فراموشی حفظ کرده است. با مطالعهی داستانهای مثنوی در کتاب مثنوی معنوی به نثر روان – جلد سوم از حکایتها و داستانهای شیرین ادبیات عامه که در زمان مولانا رواج داشته، بهرهمند خواهید شد.
کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم را انتشارات ملینا منتشر کرده است.
کتاب مثنوی معنوی به نثر روان – جلد سوم برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمام کسانی که به خواندن داستانهای مثنوی و فهم معنای مستتر در آنها علاقهمند هستند، مناسب است.
در بخشی از کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم میخوانیم
حکایت آفرینش آدم حکایت جالبی است. خداوند او را در بالاترین درجه خوبی و زیبایی خلق میکند و بعد او را زشت و فرتوت میکند و از بین میبرد. این ماجرا برای حضرت آدم نیز جای سوال داشت. تا جایی که از خداوند دلیلش را میپرسد و خداوند به او پاسخ میدهد که چون عمر طولانی میکنی.
علاوه بر این آدم میبیند که، فرشتگانی مثل جبرئیل که به سوی آدم سجده میکنند و او را بر خود برتر میدانند، کشان کشان او را از بهشت بیرون میکنند. آدم باز اعتراض میکند و میگوید: ای جبرئیل این تو نبودی که به من سجده کردی یادت رفته؟ جبرئیل جواب میدهد که، همه اینها دستور خداوند است.
اینکه انسان در جوانی پوستی نرم و لطیف دارد و به مرور مثل سوسمار پوستش زمخت میشود و قامتش چون سروش دولا میشود و توانش که میتواند شیر را به زمین بزند به جایی میرسد که کوچکترین چیزها هم را هم نمیتواند بلند کند، همه و همه نشانه پیری و نزدیکی او به گور و مردن است و نشانه آنکه باید این دنیا را ترک کند.
این خود آثار غم و پژمردگی است/ هریکی زینها رسول مردگی است
اما اگر به جای روی آوردن به مداواهای ظاهری درمانهای دنیایی رویش به سمت خدا باشد و همه چیز را از او بخواهد، این اتفاقها هیچ تغییری در روح او بوجود نمیآورد و باعث افسردگی و نا امیدی او نمیشود. چنین آدمی اگر بمیرد هم استخوان هایش پر از شوق رسیدن به حق و حقیقت هستند و نیستی و غم ذرهای در دل او جای ندارد.
آدم گفت: منی که همه زیباییها در اختیارم بود. چرا یکباره همه آنها بر من حرام شد؟ خداوند به او گفت: چون همه اینها به عاریت به تو داده شده بود که بدانیم تو چه میکنی. همه اینها ملک من بودند که در اختیار تو گذاشتم تا چند صباحی در آن زندگی کنی و خودت را پیدا کنی. یا شاکر میشوی و شکر گذار خداوند، یا طغیان میکنی و فریب میخوری.
اما بعد از این مرگ، دوباره تو را زنده میکنیم و آنگاه تو حقیقتها را خودت به چشم خودت میبینی و همه کارهایی را که انجام دادی خودت به وضوح آفتاب مشاهده میکنی.
به خاطر همین پیامبر اکرم میفرماید: با وفادارتر از عمل انسان هیچ رفیقی برای او نیست. چرا که همیشه و همه جا با اوست. اگر عمل خوبی باشد، باعث روشنی راهش میشود و اگر بد باشد، باعث نگون بختی و تیره روزیش میشود.
فهرست مطالب کتاب
آغاز دفتر پنجم
حکایت مهمان پیامبر
در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که، الکافر یاکل فی سبعه امعاء و المؤمن یاکل فی معاء و احد
داستانک
در بیان آن که لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند...
حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی میمرد و انبان او پر نان، و بر سگ نوحه میکرد...
قصه آن حکیم که دید طاوسی را که پر زیبای خود میکند...
داستانک
سبب کشتن خلیل علیه السلام زاغ را...
قال النبی علیه السلام: ارحمو ثلاثه....
قصه محبوس شدن آن آهو بچه در آخور خران و طعنه آن خران.....
حکایت محمد خوارزمشاه که شهر سبزوار که همه رافضی باشند را به جنگ بگرفت...
بیان آن که کشتن خلیل علیه السلام خروس را...
داستانک
در تفسیر خلق الانسان فی احسن تقویم.....
قصه آن شخصی که دعوی پیغمبری کرد....
داستان آن عاشق که با معشوق خود بر میشمرد خدمتها..
یکی پرسید از عالمی عارفی که اگر در نماز کسی بگرید...
حکایت تقلید مرید از شیخ
مریدی در آمد به شیخ و از این شیخ پیر سن نمیخواهم بلکه پیر عقل...
تقلید طوطی و آینه
تمثیل تلقین شیخ مریدان را و پیغامبر امت را.....
صاحبدلی دید سگی حامله در شکم او سگ بچگان بانگ میکردند....
قصه اهل ضروان و حسد ایشان بر درویشان که پدر ما...
حکایت خلقت انسان
در ابتدای خلقت جسم آدم علیه السلام....
قصه ایاز و حجره داشتن او جهت چارق و....
در بیان اتحاد عاشق و معشوق....
داستانک
معشوقی از عاشق پرسید خود را بیشتر دوست داری یا مرا....
در بیان کسی که سخنی گوید که حال او مناسب آن سخن نباشد....
حکایت در بیان توبه نصوح ....
حکایت در بیان کسی که توبه کند و توبه اش را بشکند...
حکایت دیدن خر هیزم فروش با نوایی اسبان تازی را...
حکایت مخنث و پرسیدن لوطی از او...
حکایت آن شخص که از ترس خویشتن را در خانه ای انداخت....
حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی قدس الله سره
حکایت
حکایت آن گاو که تنها در جزیره ای است بزرگ....
حکایت آن راهب که روز با چراغ میگشت در میان بازار...
دعوت کردن مسلمان مغ را...
جواب گفتن مومن سنی کافر جبری را و در اثبات اختیار...
حکایت هم در بیان تقریر اختیار خلق و بیان آن که تقدیر...
حالا این حکایت را گوش کن!
حکایت آن درویش که در هری غلامان آراسته عمید خراسانی را دید....
پرسیدن پادشاه قاصدا ایاز را که چندین غم و شادی با چارق و پوستین که جماد است...
گفتن خویشاوندان مجنون را که حسن لیلی....
حکایت جوحی که چادر پوشید و در و عظ میان زنان نشست...
حکایت کافری که گفتندش در عهد بایزیدکه مسلمان شو و ....
حکایت موذن زشت آواز را شنیدین که در کافرستان اذان میگفت؟
حکایت آن زن که گفت شوهر را که گوشت را گربه خورد...
حکایت آن امیر که غلام را گفت که میبیار...
ضیاء دلق که بس دراز بود و برادرش شیخ السلام
حکایت آن مهمان که زن خداوند خانه گفت: ...
وصیت کردن پدر دختر را که خود را نگه دار تا حامله نشوی از شوهرت....
وصف ضعیف دلی و سستی صوفی سایه پرورده مجاهده ناکرده...
حکایت عیاضی رحمه الله که هفتاد غزوه کرده بود....
صفت کردن مرد غماز و نمودن صورت کنیزک مصور در کاغذ و....
دادن شاه گوهر را میان دیوان و مجمع به دست و زیر...
آغاز دفتر ششم
حکایت غلام هندو که به خداوند زاده خود پنهان هوا آورده بود...
قصه ای در تقریر آیه "کلما اوقدو نارا للحرب
وانمودن پادشاه به امرا و متعصبان در راه سبب فضیلت و مرتبت و قربت و جامگی ایاز....
حکایت آن صیاد که خویشتن در گیاه پیچیده بود و....
حکایت آن شخص که دزدان قوچ آن را بدزدیدند....
حکایت آن پاسبان که خاموش ماند تا دزدان رخت تاجران بردند...
در آمدن ضریر در خانه مصطفی علیه السلام وگریختن عایشه....
حکایت آن مطرب که در بزم امیر ترک این غزل آغاز کرد...
تعزیت داشتن شیعه اهل حلب هرسالی در ایام عاشورا....
داستان آن شخص که بر در سرایی نیمه شب سحری میزد... .....
قصه احد احد گفتن بلال در حر حجاز از محبت مصطفی... ... ...
قصه هلال که بنده مخلص بود خدای را ...
داستان آن عجوزه که روی زشت خویشتن را جندره وگلگونه میساخت.....
داستان آن درویش که آن گیلانی را دعا کرد....
قصه درویش که از آن خانه هر چه میخواست میگفت نیست....
حکایت آن رنجور که طبیب در او امید صحت ندید.....
دعوی کردن ترک و گرو بستن او که درزی از من چیزی نتواند بردن....
حکایت در تقریر آن که صبر در رنج کار سهلتر از صبر در فراق یار بود...
باقی قصه فقیر روزی طلب بی واسطه کسب...
قصه گنج نامه که پهلوی قبه ایی روی به قبه کنوتیر در کمان نهو بینداز...
حکایت مرید شیخ ابوالحسن خرقانی...
حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود...
حکایت اشتر وگاو وقوچ که در راه بند گیاه یافتند... .
منادی کردن سید ملک ترمذ که هرکه در سه یا چهار روز به سمرقندرود....
حکایت تعلق موش با چغز و بستن پای هر دو به رشته ای دراز...
قصه عبدالغوث و ربودن پریان او را، و سالها میان پریان ساکن شدن...
حکایت شب دزدان که سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد...
داستان آن مرد که وظیفه داشت از محتسب تبریز و وامها کرده بود...
آمدن جعفر رضی الله عنه وگرفتن قلعه به تنهایی... ... ... ... ... ...
مثل دو بین مثل آن غریب شهر کاش...
توزیع کردن پایمرد در جمله شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز...
دیدن خوارزمشاه در سیران در موکب خود اسبی بس نادر....
مواخذه ی یوسف صدیق علیه السلام به حبس....
حکایت آن پادشاه ووصیت کردن او سه پسر خویش را ...
حکایت صدر جهان بخارا که هر سائلی که به زبان بخواستی از صدقهی عام بی دریغ او محروم شدی...
حکایت آن دو برادر یکی کوسه و یکی امرود ...
ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و...
حکایت امرو القیس که پادشاه عرب بود و...
حکایت آن شخص که خواب دید که آنچه میطلبی از یسار به مصر وفا شود....
مفتون شدن قاضی بر زن جوحیودر صندوق ماندن ونایب قاضی صندوق را خریدن... .
متوفی شدن بزرگین از شه زادگان وآمدن برادر میانین....
خطاب حق به عزرائیل که تو را رحم برکه بیشتر آمد از این خلایق که....
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم |
نویسنده | فریبا جعفری، مولانا جلال الدین محمد بلخی |
ناشر چاپی | انتشارات ملینا |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 816 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-327-155-5 |
موضوع کتاب | کتابهای شعر کهن |