معرفی و دانلود کتاب صوتی شکستن دماغ استالین

معرفی کتاب صوتی شکستن دماغ استالین

یوجین یلچین در کتاب صوتی شکستن دماغ استالین که یکی از پرافتخارترین کتاب‌های داستانی عصر حاضر بوده و به‌عنوان اثر منتخب کودکان در روسیه نیز برگزیده شده، داستان پسرک ده ساله‌ای را روایت می‌کند که وفادارترین پیشاهنگ برای رفیق استالین است، اما به ناگاه، دماغ او را می‌شکند و به دشمن ملت کمونیست تبدیل می‌شود!

درباره‌ی کتاب صوتی شکستن دماغ استالین

- بله قربان، دماغ اعلی‌حضرت استالین شکسته! نه، نه دماغ خودشان نه، دماغ مجسمه‌شان! تازه پرچم مقدس جماهیر شوروی هم کف دستشویی پیدا شده، خیس و لجن‌گرفته! به نظر می‌رسد این یک عملیات خرابکارانه باشد... خرابکاری‌ای از جنس خرابکاری‌های یک پسرک ده ساله!

یوجین یلچین (Eugene Yelchin) در حالی کتاب صوتی شکستن دماغ استالین (Breaking Stalin's Nose) را می‌نویسد که خود طعم زندگی در شوروی کمونیستی زمان استالین را چشیده. او می‌داند زندگی کردن در میان یک دیوانگی دسته‌جمعی چه حس و حالی دارد؛ همه، درحالی‌که از وحشت مسخ شده‌اند، تن به قوانین، شرایط و اتفاقاتی می‌دهند که هیچ عقل سالمی آن‌ها را نمی‌پذیرد. او زمانی را به چشم خود دیده که چیزی در حدود 20 میلیون از مردم بی‌گناه شوروی، یا اعدام شده‌اند، یا به زندان افتاده‌اند یا به مکان‌های دورافتاده تبعید شده‌اند. او دیده که وقتی منفعت‌طلبی در پاپوش دوختن برای دیگران باشد، حکومت حتی از خودش عناوین تازه‌ای را برای جرم‌های نکرده اختراع می‌کند تا به هر نحوی که شده مخالفان را از سر راه بردارد.

او دیده که چطور ترس از ظالم و دیکتاتور، دهان مردم را بسته تا حتی در برابر ظلم به عزیزانشان هم، صدایی برای اعتراض کردن نداشته باشند. او همه‌ی این‌ها را تجربه کرده و در تمام این سال‌ها، به‌دنبال راهی برای روایت چنین قصه‌ی خونینی بوده، اما هیچ قالبی، به‌درستی و آن‌طور که شایسته است، زشتی این قصه را نشان نمی‌داد. تا اینکه سروکله‌ی «ساشا زایچیک» در خیال نویسنده پیدا شد.

ساشا پسرک ده ساله‌ای است که در شوروی استالینی زندگی می‌کند. مادرش یک زن آمریکایی بوده که در زمان کودکی ساشا درگذشته و پدرش، افسر دایره‌ی پلیس مخفی، یکی از پرافتخارترین کمونیست‌هایی‌ست که شوروی به خودش دیده. رفیق استالین به پدرش لقب «جاروی آهنین» داده؛ کسی که جانوران موذی را از میان جامعه پاکسازی می‌کند. پدر برای ساشا یک الگوست و طبعاً رفیق استالین هم، تمام چیزی است که این بچه‌ی ده ساله در زندگی به آن باور دارد. او که تا چند وقت دیگر به جایگاه پیش‌قراولی نیز می‌رسد، تمام حواسش را بر این مسئله متمرکز کرده که یک کمونیست واقعی باشد، کسی که رهبر استالین به او افتخار می‌کند!

ماجرا اما از محل زندگی عجیب ساشا و پدرش آغاز می‌شود. جایی شبیه به یک آپارتمان یا مجتمع مسکونی با چند اتاق و یک دستشویی، که چند خانواده در آن زندگی می‌کنند. آن‌ها صبح‌ها درحالی‌ در صف دستشویی منتظر می‌ایستند که سرود ملی را زمزمه می‌کنند و در دل، به حال مردمان کشورهای دیگر که اسیر نظام سرمایه‌داری‌اند و هیج‌وقت نعمت زندگی کردن در زیر سایه‌ی رهبری کمونیستی چون استالین را نمی‌چشند، افسوس می‌خورند. این شوخی مضحک، دیگر تبدیل به واقعیت زندگی آن‌ها شده که خودشان هم باورش کرده‌اند، شاید چون جرئت باور نکردنش را ندارند.

یک شب وقتی پدر از سر کار به خانه برمی‌گردد، ساشا متوجه نگاه خیره‌ی مرد همسایه به پدرش می‌شود. او در ظاهر رفتار دوستانه‌ای دارد و همسایه‌ی دیواربه‌دیوار آن‌هاست، مردی که با همسر، مادر و دو فرزندش در اتاقی کوچک‌تر و محقرتر از اتاق آن‌ها زندگی می‌کند و همیشه توجه ویژه‌ای به پدر، که یک افسر دولتی است، دارد. نیمه‌شب وقتی ماموران سیاه‌پوش حکومت به خانه‌شان می‌ریزند و پدرش را به اتهام خیانت می‌برند، ساشا با دهانی باز از تعجب، به همه‌ی این اتفاقات نگاه می‌کند. در ابتدا مرد همسایه که خود، راپورت دروغینی درباره‌ی پدرش داده از ماموران تشکر می‌کند؛ بعد بلافاصله، وسایل آن‌ها را در ملحفه‌ای می‌ریزد، گوشه‌هایش را گره می‌زند و دم در می‌گذارد. بعد هم درحالی‌که بچه‌هایش، که غرق در خواب هستند را در آغوش گرفته، به همراه زن و مادر پیرش وارد اتاق آن‌ها می‌شوند، ساشا را بیرون می‌کنند و در را هم روی صورتش می‌بندند!

اینکه آن شب به ساشا چه می‌گذرد و در آن سرمای استخوان‌سوز، چطور شب را به صبح می‌رساند، خود یک داستان مفصل است. اما ماجرا از آنجایی پرحادثه می‌شود که ساشا، تصمیم می‌گیرد به‌عنوان یک پیش‌قراول جوان، در سخنرانی استالین حرف بزند و او را از شرایط پدرش مطلع کند. او با پرچم بزرگی که در دست گرفته، روی سکویی در میان جمعیت ایستاده و وقتی خود را به‌عنوان پسر افسر اداره مخفی پلیس که لقب جاروی آهنی گرفته و حالا هم به ناحق بازداشت شده معرفی می‌کند، ناگهان قیامتی به پا می‌شود. استالین نعره می‌کشد و دستور بازداشت افرادی که این کار را کرده‌اند می‌دهد؛ مردم وحشت‌زده به هر طرف فرار می‌کنند و ساشا که حالا با پرچم در دستش از روی سکو به پایین افتاده و بی‌اختیار با سیل جمعیت همراه شده، به سمت سالن اجتماعات مدرسه می‌دود.

بچه‌ها در این ساعت سر کلاسند و کسی در راه‌رو نیست. ساشا با قلبی که مثل گنجشک می‌زند، همچنان در حال دویدن است که ناگهان میله‌ی پرچم از دستش در می‌رود و به دماغ مجسمه‌ی گچی استالین که در راه‌رو قرار دارد می‌خورد و با یک ضربه، دماغ مجسمه می‌شکند! پسرک که حالا از ترس رنگ به چهره ندارد، پرچم به دست در داخل دستشویی مدرسه پنهان می‌شود تا اینکه یکی از هم‌کلاسی‌هایش از راه می‌رسد...

کتاب صوتی شکستن دماغ استالین کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویا و انتشارات معین است. این کتاب را با ترجمه‌ی مینو ارجمندی و روایت شاهین علایی نژاد در اختیار دارید.

جوایز و افتخارات کتاب شکستن دماغ استالین

• برنده‌ی جایزه‌ی افتخاری نیوبری
• بهترین کتاب کودکان سال به انتخاب واشنگتن پست
• کتاب برجسته‌ی کودکان ALA
• در فهرست ده کتاب برتر Booklist در دسته‌ی داستان‌های تاریخی نوجوان
• کتاب کودک سال Bank Street
• کتاب کودک سال Horn Book
• برنده‌ی جایزه‌ی یادبود جودی لوپز
• دریافت‌کننده‌ی جایزه میتن انجمن کتابخانه‌ی میشیگان
• برنده‌ی جایزه ویلیام آلن وایت
• و...

نکوداشت‌های کتاب شکستن دماغ استالین

• آقای یلچین یک دوره‌ی کامل را در قالب اتفاقات رخ‌داده در دو روز روایت می‌کند و نگاهی اجمالی را به وضعیت مخاطره‌آمیز زندگی زیر سایه‌ی یک حکومت توتالیتر هولناک و جاسوسانش، به خوانندگان جوان می‌بخشد. (وال استریت ژورنال)
• شاهکاری مختصر؛ این رمان تاثیرگذار در قالب اتفاقاتی که برای یک پسربچه در دو روز رخ می‌دهد، ماشین کشتار استالین در دهه‌ی 30 را به‌تصویر می‌کشد. (سان فرانسیسکو کرونیکل)
• این تعقیب و گریز موش‌وگربه‌وار که تمام جهانِ ساشا را در مقابل او قرار می‌دهد، نوجوانان را جذب می‌کند، اما برای بزرگسالانی که درک بهتری از محتوا دارند نیز، جذابیت خاصی دارد. (بی‌سی‌سی‌بی)
• یلچین با این رمان جمع‌و‌جور درباره‌ی یک کمونیست جوان فداکار در روسیه‌ی دوران استالین، اولین کتاب چشمگیرش را معرفی می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب صوتی شکستن دماغ استالین برای چه کسانی مناسب است؟

این داستان مهیج تاریخی-سیاسی را به نوجوانان دوستدار تاریخ شوروی پیشنهاد می‌کنیم. اگر ازجمله افرادی هستید که از شنیدن ماجراهای تاریخی و سیاسی لذت می‌برید، فارغ از اینکه در سن نوجوانی قرار دارید یا خیر، می‌توانید از شنیدن این داستان کیفور شوید.

در بخشی از کتاب صوتی شکستن دماغ استالین می‌شنویم

وقت شام است و آشپزخانه شلوغ. چهل‌وهشت شهروند سخت‌کوش و نجیب روس در این آشپزخانه و تنها دستشویی کوچک آپارتمان مشترکمان، که اسم آن را به اختصار «کومونالکا» گذاشته‌ایم، شریک‌اند. ما اینجا به‌صورت یک خانواده‌ی بزرگ و خوشبخت زندگی می‌کنیم. ما هیچ‌چیز پنهانی نداریم. همه با هم برابریم. می‌دانیم هرکس چه وقت بیدار می‌شود، شام چه می‌خورد، و در اتاقش چه می‌گوید. دیوارها نازک‌اند، برخی از آن‌ها تا سقف بالا نمی‌روند. ما حتی اتاقی داریم که هوشمندانه قفسه‌هایی از کتاب‌های مربوط به استالین در آن چیده شده است و همه‌ی خانواده‌ها از آن استفاده می‌کنند. استالین می‌گوید زندگی مشترک به ما یاد می‌دهد که به جای منِ کاپیتالیست، مانند مای کمونیست فکر کنیم.

فهرست مطالب کتاب صوتی