معرفی و دانلود کتاب شب بگردیم
برای دانلود قانونی کتاب شب بگردیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شب بگردیم
کتاب شب بگردیم نوشتهی علی خدایی مجموعه داستانی است که در ژرفنای شب جان میگیرد. داستانهای این مجموعه راجعبه آدمهایی است که در هرجومرج روز گم شدهاند و در سکوت شب پی خود میگردند. قصه، قصهی شهری است که هرگز خواب ندارد و داستانهایی را روایت میکند که توی روز جایی ندارند؛ شهری خیالی که شخصیتهایش به دنبال معنا و مفهوم زندگی خود هستند. این مجموعه داستانهای کوتاه خواندنی را نشر چشمه چاپ و منتشر کرده است.
دربارهی کتاب شب بگردیم
علی خدایی در کتاب شب بگردیم، خواننده را به شهر اصفهان میبرد؛ البته اصفهانی که ساخته و پرداختهی نویسنده است و گوشهگوشهی این شهر تاریخی و برآمده از خیال علی خدایی پر از قصه است. قصههایی که در طول زمان توی قلب مردمانش جا خوش کرده است. علی خدایی در کتاب شب بگردیم با مهارت بالایی که در داستانسرایی دارد، دست مخاطب را میگیرد و به سفری خیالانگیز میبرد، به جایی که مرز بین خیال و واقعیت رنگ میبازد و روح اصفهان در هر واژه جانی دوباره میگیرد.
این اصفهانی که علی خدایی در کتاب شب بگردیم آفریده صرفاً به زایندهرود خروشان و سازههای شکوهمند محدود نمیشود. اصفهانِ خدایی ترکیبیست از گذشته و حال، از شخصیتهای تاریخی و مردمان امروزه که نویسنده با قلم بیمانندی که دارد ما را همراه این مردمان در کوچه پسکوچههای میگرداند. علی خدایی با بهره از جریان سیال ذهن و ترکیبش با رئالیسم جادویی، مخاطب را با احمد اخوت و جمالزاده همراه میکند و ما را به گفتوگو با آنها مینشاند. نویسنده در مجموعه داستان شب بگردیم، نویسندهای است با قلمی توانمند که با نگاه دقیق خود، حالوهوایی دلنشین و مطبوع به ادبیات ایران بخشیده است. خدایی با همین نگاه ظریف و قلم روان خود به روایت زندگی میپردازد و با استفاده از جزئیات و توصیفهای دقیق، مخاطبش را به جهان شخصیتهای قصههای میبرد و او را با تجربیات و احساسات آنها شریک میکند.
از خصوصیات نمایانی که آثار علی خدایی دارد و در کتاب شب بگردیم نیز دیده میشود، گرمای قلم ایشان است. او حتی در قصههای تلخ و دردناکش نیز، امیدوارانه به زندگی نگاه میکند. همین نگاه مثبت او در کنار تواناییاش در آفریدن شخصیتهای باورپذیر و قصههای گیرا باعث شده که آثارش در دل خوانندگانش جای بگیرند.
علی خدایی در کتاب شب بگردیم، همانطور که پیشتر گفتیم، اصفهانی خیالی را به تصویر کشیده که شب زندهدار است و قصههایی را روایت میکند که در روز جایی ندارند. این شهر خیالیِ ساخته و پرداختهی خدایی شبها به زندگی خود ادامه میدهد و روزها غرق خواب میشود. خدایی در این اثرش با قلمی شگفتآور و زبانی شاعرانه، قصههایی را روایت میکند که در عین سادگی، شدیداً ژرف هستند و هر خوانندهای را به فکر وامیدارند. نویسنده با بهره از واژهها، تصاویری را در ذهن مخاطب میآفریند که تا مدتها در خاطر ایشان میماند. به جرئت میتوان گفت که سبک نوشتاری علی خدایی به نقاشی شباهت دارد که با هر کلمه رنگ و شکلی تازه به بوم نقاشی اضافه میکند.
نویسنده در کتاب شب بگردیم در میان قصههایش پیامهایی نهان را به خواننده منتقل میکند که میتوانند زندگی خواننده را دگرگون کنند. علی خدایی در این کتاب به ما یادآور میشود که در دل تاریکی، نوری نهان است که و پس هر سختی، آسانی وجود دارد. به قولی «این نیز بگذرد» و «دائماً یکسان نباشد حال دوران». علی خدایی پیوسته یادمان میآورد که هرگز نباید امیدمان را از دست بدهیم و همواره باید به دنبال راهی برای بهتر شدن باشیم.
کتاب شب بگردیم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر دوست دارید داستانهایی بخوانید که شما را به فکر فرو ببرد و با تخیل قدرتمند نویسندهاش پا به دنیایی خیالی بگذارید و با خواندن خط به خط کتابش روحتان به پرواز دربیاید، این کتاب را بخوانید تا به سفری اعجابانگیز بروید.
در بخشی از کتاب شب بگردیم میخوانیم
از صبح برف میبارید. هواشناسی هم پیشبینی کرده بود. عصر روی سَر و جلوِ پنجره سفید شده بود و شب دیگر برف نمیبارید. تلفن که زنگ زد گفتم میآیم و رفتم کمد را باز کردم که ببینم در این هوای سرد چی بپوشم. کلاهی که از بندر ترکمن خریده بودم برداشتم. از آن کلاهها بود که وقتی میخریدمش با خودم میگفتم «یه روزی میذارمش روی سرم که برف باریده باشه، گوشهام سرد نمیشن و حتماً همه فکر میکنند چه کلاه خوبی خریدهم.»
وقتی دوباره زنگ زد که «بیا سر کوچه»، شالوکلاه کرده بودم. مواظب بودم لیز نخورم. خوب پوشیده بودم. تلویزیون را که خاموش میکردم خانم هواشناسی شهرمان میگفت امشب ممکن است یخ بزنید. لیز نخوردم ولی، ماشینها آرام میرفتند تا لیز نخورند. جایی گلآب نبود. شالِ جلو بینیام نمناک شده بود.
با همه سلاموعلیک کردم. گفتم «کسی تا صبح میمونه با من لب آب؟ هر کی نمیمونه پیاده بره خونهش.» خندیدند و گفتند «رودخونه که آبی نداره.» تا کنار پل کسی حرف نزد. پل شلوغ بود و ما باید سرمان را از گلولههای برفی میدزدیدیم. نیمهشب یکی از دوستان شکلات تعارف کرد، قسمت کردیم و خوردیم. گفت «گرمتون میکنه، من میرم خونه.» و دیگری هم گفت «من هم.» گفتم «عکسهای اینستاتون رو گرفتید که دم پل بودیم و برف اومده بود و داشتند آواز میخوندند و از این قرتیبازیها و نمیمونید که یخ بزنید؟» دوستم ماند و بقیه رفتند. او گفت سردش شده و من کلاهم را به او دادم. گفت چه کلاه گرمی و من دیدم که گوشهایم سرد شدند. یخ زدند. عکس اگر میگرفتیم گوشهایم سرختر از لپهایم بودند. بعد دیگر انگار کسی در رودخانه نبود.
فهرست مطالب کتاب
یک مهمانی یک رقص
در کنار زاینده رود
دیوارنوشته ها
ماگنولیا
رضا باربِر حکایت سرتراش اصفهانی
برادران امیدوار
روزهای لُرتا
صدای دریا
حبیب
شیرین ترین ایام زندگی من حالاست
هشت بهشت
شب بگردیم
دیوار کوتاه
سینوزیت
کفاشی خوش قدم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شب بگردیم |
نویسنده | علی خدایی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 115 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1276-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |