معرفی و دانلود کتاب سینه ریز

عکس جلد کتاب سینه ریز
قیمت:
۴۹,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب سینه ریز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب سینه ریز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب سینه ریز

کتاب سینه ریز اثر کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم توانای ایرانی‌ست. او در این رمان کوتاه به روایت داستان دو هم‌دانشگاهی و دوست قدیمی می‌پردازد که پس از سال‌ها یکدیگر را به‌شکلی کاملاً اتفاقی در مطب دکتر می‌بینند. ناصر دیلمی و داوود پورجمشید سی سال پیش در دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه تهران درس می‌خواندند، بعدتر هریک راه خود را در پیش گرفته و حالا زندگی‌هایی کاملاً متفاوت دارند. اما این ملاقات اتفاقی و گفت‌وگو از خاطرات قدیمی پیوندی عجیب را بین آن‌ها ایجاد کرده و ماجرایی را درباره‌ی گذشته برملا می‌کند که خوانندگان را حسابی غافلگیر خواهد کرد.

درباره‌ی کتاب سینه‌ریز

«دنیا جای بسیار کوچکی‌ست!»؛ شاید شما هم بارها این جمله‌ی معروف را شنیده باشید. آدم‌ها اکثر اوقات پس از ملاقات یک دوست قدیمی یا اتفاقاتی که به‌نوعی با گذشته پیوند دارند، آن را به‌کار می‌برند. چقدر امکان دارد که روزی در مطب یک پزشک دوست دوران هم‌دانشگاهی خود یا یک همکار قدیمی را ببینید؟ یا روزی در گیرودار زندگی، برای خرید به فروشگاهی رفته باشید و در میان آدم‌ها به یک دوست قدیمی برخورد کنید؟ آیا جلو می‌روید و با او سلام و احوا‌پرسی می‌کنید یا ترجیح می‌دهید پشتتان را به او بکنید و نادیده‌اش بگیرید؟ دلتان می‌خواهد او هم شما را به خاطر بیاورد یا اصلاً نشناسدتان و برود؟ همه‌ی اینها به گذشته‌ی آدم‌ها و خاطرات خوب یا بدی که از هم دارند مربوط می‌شود. اما چقدر امکان دارد که در گذشته اتفاقی بین شما و دوستتان افتاده باشد و از آن هیچ‌چیز ندانید، بعد از گذشت سال‌ها او را اتفاقی و در مکانی غیرمنتظره ملاقات کنید و بعدتر، پرده از آن راز قدیمی برداشته شود؟ احتمالش خیلی کم است اما در هر صورت هیچ‌چیز غیرممکن نیست!

معرفی و دانلود کتاب سینه ریز

اهل مطالعه کاوه میرعباسی (Kaveh Mirabbasi) را با ترجمه‌های دقیق و فوق‌العاده‌اش از آثار نویسندگان بزرگ جهان می‌شناسند. حالا او مدتی‌ست که به نوشتن داستان و رمان کوتاه رو آورده و کتاب سینه‌ریز نیز اثری از اوست که در آن داستان ملاقات دو دوست و هم‌دانشگاهی قدیمی روایت می‌شود. داوود پورجمشید و ناصر دیلمی دو دانشجوی قدیمی دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه تهران پس از سی سال یک روز به‌طور اتفاقی یکدیگر را در مطب پزشک ملاقات می‌کنند. داوود جلو می‌رود و اظهار آشنایی می‌کند و البته ناصر هم او را به‌خاطر می‌آورد. بعد از مطب دکتر آن‌ها برای گپ‌وگفتی دوستانه راهی یک کافی‌شاپ نزدیک ساختمان پزشکان می‌شوند و آنجاست که داوود شروع به حرف زدن از هر دری می‌کند. او ازدواج کرده و دو فرزند، یک دختر و یک پسر دارد اما ناصر ازدواج نکرده و فرزندی هم ندارد. داوود حالا یک شرکت دارد اما ناصر کارمند دولت است. زندگی‌های آن‌ها بسیار متفاوت است و معلوم است که بعد از دوران دانشگاه هریک راه خود را رفته‌اند.

در ادامه‌ی داستان سینه‌ریز می‌خوانید که داوود از هم‌دانشگاهی‌های دوران قدیمشان نیز حرف‌هایی می‌زند، حرف‌هایی که در نظر ناصر خاله‌زنکی هستند و بعدتر هم ناصر را برای ناهار به خانه‌شان دعوت می‌کند. اما همین دعوت و ملاقات مجدد است که باعث برملا شدن رازهایی از گذشته می‌شود و همه‌چیز را تغییر می‌دهد. علت اینکه ناصر هنوز ازدواج نکرده و تا این سن عزب مانده، مربوط به ماجرایی عجیب است که در بیست‌سالگی برای این مرد رخ داده؛ ماجرایی که مربوط به یک سینه‌ریز می‌شود! همینجاست که مهمانی و دیدار دو دوست قدیمی از فضای محبت‌آمیز خود خارج شده و با تنش و رو شدن نقاط مبهمی از گذشته، حسابی به‌هم می‌ریزد. و کاوه میرعباسی کم‌کم خواننده‌ی کنجکاو را برای یک پایانیغافلگیرکننده آماده می‌کند.

داستان کتاب سینه‌ریز در سیزده فصل به رشته‌ی تحریر درآمده و ماجرای آن را شاید بتوان درباره‌ی انتقام دانست. انتقام از حادثه‌ای که در گذشته رخ داده و در نتیجه‌ی آن زندگی و جوانی یک مرد تباه شده. نشر چشمه این نوولا را ذیل مجموعه‌ی هزاردستان منتشر و روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

کتاب سینه‌ریز برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های کوتاه فارسی با درونمایه‌ی معمایی و رازآلود علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنیم مطالعه‌ی این اثر جذاب از کاوه میرعباسی را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب سینه ریز می‌خوانیم

داوود یک‌هو به شوق می‌آید، لحنش هیجان‌زده می‌شود: «بع! پس اصل ماجرا رو از دست داده‌ای!» بی‌آن‌که صدایش را بالا ببرد، با آب‌و‌تاب تعریف می‌کند «یه روز توی حیاط دانشکده جلو یه‌عالم آدم توپید به نوذر که: «آقای محترم، چرا دست از سرم برنمی‌دارین؟ چند دفعه باید به‌تون بگم که حاضر نیستم باهاتون ازدواج کنم؟ تا کی می‌خواین مرتب مزاحمم بشین؟... دختر که واسه شما کم نیست...». خلاصه، چه دردسرت بدم، دختره همین‌طور گفت و نوذرِ بینوا ساکت وایستاد و نگاهش کرد. صداش در‌نیومد. شادی هم تا دلش خواست لن‌ترانی بارش کرد. عجیب این‌که فرداش باز پسره چشمش دنبال شادی بود، انگار‌نه‌انگار اتفاقی افتاده. من مونده بودم آدم چه‌قدر می‌تونه بی‌شخصیت باشه!... موضوع رو واسه سیما تعریف کردم...». نگاه ناصر پرسشگر می‌شود و پورجمشید فوری توضیح می‌دهد «سیما زنمه. اون موقع نامزد بودیم.»

دیلمی یادش می‌افتد داوود در ایام دانشگاه هم خوره‌ی حرف‌های خاله‌زنکی بود و پای ثابت بساط‌های غیبت و شایعه‌پراکنی زنانه به حساب می‌آمد و دخترهای هم‌کلاسی هم خوب دم به دمش می‌دادند انگار او را از خودشان بدانند. پورجمشید جرعه‌ای از کاپوچینو می‌نوشد و برمی‌گردد سر ماجرای نوذر و شادی. «سیما وقتی قضیه رو شنید گفت «تو هنوز زن‌ها رو نشناخته‌ای. این شادی‌خانم که می‌گی خیلی هم عاشق پسره‌ست، منتهی خودش رو پیش اون کم می‌بینه؛ به قول فرنگی‌ها، خیال می‌کنه He is too good for her، یعنی آقا نوذر رو از سرِ خودش زیاد می‌دونه. واسه هم-ین، با این کارها می‌خواد مثلاً فاصله‌ی بین‌شون رو کم کنه.» حرفش به عقلم جور نیومد. به خودش هم گفتم. سیما گفت «کِی باشه به حرفم برسی!» همین‌طور هم شد، ولی پونزده شونزده سال بعد...». داوود ساکت می‌شود و لحظه‌ای ناصر را ور‌انداز می‌کند. معلوم است می‌خواهد تأثیر داستانش را بر قیافه‌ی او ببیند. حالا دیلمی واقعاً جذب ماجرا شده و منتظر غافل‌گیری بزرگ است. در دل اعتراف می‌کند که هم‌دانشگاهی سابقش خوب بلد است قصه تعریف کند. سکوت داوود که زیادی طولانی می‌شود، ناصر به صدا در‌می‌آید «چیه، زیرلفظی می‌خوای؟ خب، بقیه‌ش رو بگو دیگه!» پورجمشید هم بالاخره رضایت می‌دهد افه‌ی دراماتیک را کمی درز بگیرد. «آره، همون‌طور که گفتم، حدود پونزده شونزده سال پیش، یه روز غروب که بی‌خیال واسه خودم طرف‌های میدون فردوسی می‌گشتم، شنیدم یه نفر صدام می‌زنه. برگشتم و چشمم به جمالِ نوذر فارغ‌بال روشن شد. یعنی راستش اول نشناختمش و بعد از این‌که خودش رو معرفی کرد تازه قیافه‌ش به نظرم آشنا اومد... حالا حدس بزن کی باهاش بود!»

دیلمی می‌گوید «لابد شادی مشفق!»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب سینه ریز
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۴۰۳
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات115
زبانفارسی
شابک978-622-01-1192-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب سینه ریز

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب سینه ریز

برای دریافت کتاب سینه ریز و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.