معرفی و دانلود کتاب سه گانه قوانین چارتین: کوبش‌های شامو، امواج اکما

معرفی کتاب سه گانه قوانین چارتین: کوبش‌های شامو، امواج اکما

چیزی تا روز غفران باقی نمانده. دیما فرصت زیادی ندارد، باید در آن روز به میدان اعدام شهر برسد تا کودکش نجات یابد و بماند تا سن پنجاه‌سالگی که حکومت او را برای اعدام به قتلگاه می‌برد. کتاب سه گانه قوانین چارتین نوشته‌ی عمرو عبدالحمید، شهری خیالی را ترسیم می‌کند که قوانین ظالمانه و دیکتاتوری در آن بیداد می‌کند. در این میان عشقی ممنوعه نیز شکل می‌گیرد که محوریت اصلی داستان را برعهده دارد. این کتاب از معروف‌ترین کتاب‌های ادبیات مصر است.

درباره‌ی کتاب سه گانه قوانین چارتین

دیکتاتورها پشت «قانون» پنهان می‌شوند و منفعت‌طلبی و استبداد خود را به اسم «منفعت اجتماعی» و «خواست مردم» مخفی می‌کنند؛ آن‌ها ظلم را به جایی می‌رسانند که مردم مبارزه با دیکتاتور را فراموش کنند و برای بقا و زنده ماندن دست به هر کاری بزنند؛ در چنین وضعیتی مردم سربه‌زیر می‌شوند و فکر کردن را کنار می‌گذارند. به خرافات معتقد می‌شوند. به دروغ‌ها ایمان می‌آورند تا شاید در جهنمی که اسیرش شده‌اند کمی بیشتر زنده بمانند، اما این دوام آوردن ابدی نیست؛ در نهایت کسی پیدا می‌شود که آن قوانین ظالمانه را زیر پا بگذارد؛ درفش آزادگی را بلند کند و بهترین روز یک سرزمین را بسازد. کتاب سه گانه قوانین چارتین روایتگر قوانین و حوادث چنین سرزمینی است؛ جایی که دیگر کسی به یاد ندارد آن قوانین بی‌منطق و ضدانسانی از چه زمان و توسط کدام خون‌خواری اعمال شده‌اند! همه‌ی مردم برای چند سال بیشتر زنده ماندن، به فرامینی که ذره‌ای خرد و انسانیت در آن‌ها وجود ندارد تن می‌دهند و باور می‌کنند که ضربان قلب نداشتن جنین نامشروع تا پیش از چهارماهگی، به دلیل حضور نداشتن مادر در میدان «اعدام» است و اگر مادر از حضور داشتن در آن مکان امتناع کند، فرزندش می‌میرد!

کتاب سه گانه قوانین چارتین ما را به جهانی ظاهراً خیالی می‌برد؛ اما نمونه‌های شبیه به آن را در خاورمیانه و کشورهای آفریقایی به‌وفور مشاهده کرده‌ایم؛ یعنی کشورها و حکومت‌هایی که ابعاد مختلف زندگی مردم را کنترل و در خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی شهروندان مثل ازدواج، فرزندآوری و... دخالت می‌کنند. عمرو عبدالحمید که خود نویسنده‌ای مصری است و زیستن در خاورمیانه را تجربه کرده، با چیزهایی که خود از سرزمین‌های اطرافش دیده و شنیده است، کتاب سه گانه قوانین چارتین را تحریر کرده است. او به‌خوبی می‌داند یک حکومت چطور می‌تواند مردم خود را برای اعدام به صف کند و آدم‌ها را بدون اینکه به کسی آزاری رسانده باشند، به دیار باقی بفرستد!

در این سرزمین دورافتاده که پزشکی به نام فاضل به دلیل فقر مالی و پیدا کردن کار به آنجا مهاجرت کرده، «اعدام» شدن بخشی از سرنوشت اغلب شهروندان است و مادران سعی می‌کنند تا فرزندان خود را قانونمند تربیت کنند تا شاید چند سال دیرتر اعدام شوند. حال تصور کنید در چنین سرزمینی که اعدام سرنوشت بخش قابل‌توجهی از مردم است؛ پزشکی از راه می‌رسد که دل خود را به زنی باردار می‌بازد؛ آن هم زنی که جنینی نامشروع و اصطلاحاً «نسال» (از دیدگاه حکومت نامشروع) را در درون خود دارد و از نگاه حکومت خطاکار است. پدر این جنین نیز مدت کوتاهی است که از دنیا رفته و زن نمی‌تواند با او ازدواج کند تا فرزندش مشروع تلقی شود.

عمرو عبدالحمید ما را با این زن و مرد آشنا می‌کند که برخلاف قوانین اجتماعی و سیاسی به خود اجازه داده‌اند عاشق یکدیگر بشوند. نام زن دیما است. او «نسال» است و مادرش برخلاف قوانین شرع او را به‌دنیا آورده و روحش خطاکار است؛ علاوه‌بر این‌ها باید وقتی به سن پنجاه‌سالگی رسید اعدام شود؛ اما فاضل عاشق اوست. از دیدگاه حکومت فاضل نجیب و شریف‌زاده است؛ او انتخاب کرده که با زنی نسال زندگی کند و این جرمی نابخشودنی است. بدیهی است که زندگی این دو نفر با آسایش همراه نخواهد بود، اما کدام آزادگی و عدالت‌جویی با آرامش و بدون رنج به دست می‌آید؟ در این داستان دیما باید بتواند در روز «غفران» جنین خود را به میدان اعدام شهر برساند تا روح بر او دمیده شود، اما این کار به‌سادگی انجام نخواهد شد.

عمرو عبدالحمید نمایانگر یک تغییر و ظهور عدالت است. کتاب سه گانه قوانین چارتین به ما نشان می‌دهد خوشبختی و عدالت با پای خود به خانه‌ی ما نمی‌آید و کسی که باید خرافات را ریشه‌کن کند و قوانین ناعادلانه را از میان بردارد، خود ما هستیم.

کتاب سه گانه قوانین چارتین با ترجمه‌ی فرشته مولائی در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.

کتاب سه گانه قوانین چارتین برای چه کسانی مناسب است؟

این داستان برای تمام مردمان خاورمیانه و انسان‌هایی که در تمام زندگی خود طعمی به‌جز رنج و ظلم را نچشیده‌اند و با قوانین ناعادلانه محاکمه و محدود شده‌اند، آشنا و قابل درک خواهد بود. کتاب سه گانه قوانین چارتین از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین داستان‌های ادبیات مصر است.

در بخشی از کتاب سه گانه قوانین چارتین: کوبش‌های شامو، امواج اکما می‌خوانیم

اولین‌بار در زندگی‌ام بود که با یک پسر جوان ملاقات می‌کردم و رودررو با او حرف می‌زدم. آن‌هم چه جوانی! همان جوانی که قلبم سال‌ها پیش همان‌جا گرفتارش شده بود. بدون اینکه اسمش را بدانم یا صدایش را بشنوم و یا چیزی از او بدانم.

سکوتم که طولانی شد، دستش را مقابل چشمم تکان داد، گویی می‌خواست مطمئن شود که من بی‌هوش شده‌ام یا نه. خنده‌ام گرفت. به لباسم نگاهی کرد و گفت: «چه پیراهن زیبایی.»
با خجالت گفتم: «جدی؟»
با لبخند گفت: «بله... خیلی زیبا شدی...»
با صورتی گُرگرفته گفتم: «متشکرم...»

ورود سیل جمعیت به میدان ادامه داشت و چندین‌بار جمعیت به ما تنه زد. به‌ همین خاطر ندیم گفت: «بیا برویم...»

سرم را به‌نشانه‌ی رضایت تکان دادم. گفت: «کجا را ترجیح می‌دهی؟»

همان‌طور که با دست به وسط میدان اشاره می‌کردم، گفتم: «دقیقاً همان وسط».

دستم را گرفت. سپس از وسط ازدحام جمعیت به‌سختی راهی برای رسیدن به وسط میدان بازکردیم. آن جا برای ما مناسب‌ترین مکان بود، دور از مکانی که پدرم ترجیح می‌داد که صف اول میدان باشد. هرلحظه هم که می‌خواستیم برویم، وسط درهای شرقی و غربی میانی بودیم. ندیم اگر پای شخصی را لگد می‌کرد، معذرت‌خواهی می‌کرد. هنگامی‌که او معذرت‌خواهی می‌کرد، همه من را می‌پاییدند، طوری‌که استرسم بیشتر می‌شد. تااینکه وسط میدان پشت سر دو مرد کوتاه‌قد ایستادیم. سپس بر طبل‌ها کوبیدند و صدای همهمه‌ی حاضران خاموش شد. به ندیم گفتم:
«الان مراسم یکی از زوج‌ها شروع می‌شود.»