معرفی و دانلود کتاب شمشیر شیشه‌ای: کتاب دوم مجموعه ملکه‌ سرخ

معرفی کتاب شمشیر شیشه‌ای: کتاب دوم مجموعه ملکه‌ سرخ

قدرت و شرافت، آتش و یخ. آیا می‌توان این دو را در هم آمیخت؟ آیا می‌شود بین ظلمت و آزادی، پلی زد که با وجود اینکه از طغیانِ خون می‌گذرد، به روشنایی برسد؟ ویکتوریا اویارد در کتاب شمشیر شیشه‌ای، مفهوم قدرت را از نو تعریف می‌کند؛ این داستان، ادامه‌ی راهی است که از میان خون و جادو می‌گذرد و بی‌رحمی و شجاعت در آن، به یک اندازه می‌درخشند. مر بارو این بار خود را در مسیری مرگبار می‌بیند؛ در خطر تبدیل‌شدن به هیولایی که خودش هم می‌خواهد شکستش دهد.

درباره‌ی کتاب شمشیر شیشه‌ای

در کتاب شمشیر شیشه‌ای (Glass Sword) نوشته‌ی ویکتوریا اویارد (Victoria Aveyard)، ما دوباره به جهان مر بارو بازمی‌گردیم؛ دختری با خون سرخ اما توانایی خارق‌العاده‌ای که متعلق به نقره‌ای‌هاست. پس از خیانت تلخ مِیون، شاهزاده‌ای که به عشقش اعتماد کرده بود، مر دیگر همان دختر ساده با آرزوهای کوچکش نیست. او حالا باری سنگین بر دوش دارد: رهبری سرخ‌ها و پیداکردن سایر افراد سرخی که همچون او قدرت‌هایی ویژه دارند.

اما این مأموریت، فقط جست‌وجوی متحدان نیست؛ بلکه سفری است برای بازپس‌گیری هویت، برای تقابل با زخم‌هایی که قدرت و خشونت بر جانش حک کرده‌اند. مر باید به دیگران ایمان بیاورد، درحالی‌که خود نیز در میان طوفانی از تردیدها اسیر است. شمشیر شیشه‌ای در دستان اوست؛ شکننده، اما مرگبار... و هر تصمیم اشتباهی می‌تواند او را به سمت نابودی بکشاند.

در این جلد، ویکتوریا اویارد دنیای پیچیده‌تری از سیاست و جنگ را می‌سازد. مر دیگر تنها علیه نقره‌ای‌ها نمی‌جنگد؛ او باید با حقیقت تاریکی که درون خودش شعله‌ور است نیز، مقابله کند؛ اینکه آیا آزادی به قیمت از دست‌دادن شرافت و انسانیت ارزشش را دارد؟ این پرسشی است که خواننده نیز در طول داستان با آن دست‌وپنجه نرم خواهد کرد. در لحظاتی از کتاب، مر خود را شبیه به همان دشمنانی می‌بیند که با آن‌ها می‌جنگد؛ بی‌رحم، خشن، و بی‌اعتماد. درگیری درونی او نمایانگر این پرسش است که آیا می‌توان در دنیایی پر از ظلم و خیانت، پاک ماند؟ یا اینکه قدرت، به‌ناچار انسان را آلوده خواهد کرد؟

ویکتوریا اویارد با نثر جذاب و تصویرسازی‌های خیره‌کننده، تضاد میان شکنندگی و قدرت را در شخصیت‌ها به نمایش می‌گذارد. شمشیر شیشه‌ای، نمادی است از همین تناقض؛ ابزاری که هم‌زمان آسیب‌پذیر و کشنده است و همان‌طور که مر در مسیر خود پیش می‌رود، این نماد بارها در تصمیم‌گیری‌هایش نمایان می‌شود.

کتاب شمشیر شیشه‌ای ما را با این حقیقت روبه‌رو می‌کند که در مسیر مبارزه برای عدالت و آزادی، همواره خطر از دست‌دادن بخش‌هایی از خودمان نیز وجود دارد... شخصیت‌ها هوشمندانه و چندبعدی طراحی شده‌اند و تقریباً هیچ لحظه‌ای در طول داستان با ریتم کند یا کسل‌کننده وجود ندارد، به‌طوری‌که این جمله در ذهن خواننده حک می‌شود که هر کسی می‌تواند به هر کسی خیانت کند... غیرقابل‌پیش‌بینی بودن، تم کلیدی است که در سراسر کتاب جریان دارد.

در پایان، کتاب شمشیر شیشه‌ای اثری است که نشان می‌دهد قهرمان بودن، بهایی سنگین دارد؛ و گاهی، شکنندگی شمشیر در دستانت، به همان اندازه مهم است که برندگی‌اش... آیا مر بارو می‌تواند شمشیر قدرت را به‌درستی در دستانش بگیرد؟ جلد دوم از مجموعه‌ی ملکه‌ی سرخ را با ترجمه‌ی محمدصالح نورانی‌زاده از انتشارات کتابسرای تندیس بخوانید.

جوایز و افتخارات کتاب شمشیر شیشه‌ای

• کتاب منتخب ویراستاران آمازون؛
• نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز ژانر علمی - تخیلی در سال 2016؛
• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز.

نکوداشت‌های کتاب شمشیر شیشه‌ای

• طرفداران ملکه سرخ ناامید نخواهند شد. نوشته‌ی ویکتوریا اویارد روان، سریع و خشن و مهیج است. تعلیق و آدرنالین که در صفحات جلدهای قبلی بافته شده، هدف پیدا کرده، ماشه را می‌کشد و با داستان شمشیر شیشه‌ای به مقصد می‌رسد. (گاردین)
• کتاب شمشیر شیشه‌ای همان چیزی است که هر دنباله‌ای باید آرزوی آن را داشته باشد. درک عمیق‌تر از دنیایی جذاب، شخصیت‌های برجسته و طرحی انفجاری. (Accio Reviews)
• پیچ‌وخم‌های زیادی در داستان وجود دارد که شما را روی پا نگه می‌دارد و اکشن بسیار بیشتری دیده می‌شود. در این جلد شوک‌ها و افشاگری‌ها و یک پایان عظیم وجود دارد. قول می‌دهم این کتابی است که نمی‌خواهید از دست بدهید. (Escapes of a Bookworm)
• این اثر بسیار هیجان‌انگیز است... خیانت‌ها و دوگانگی‌ها واقعاً جاذبه‌ی اصلی داستان‌اند و مثل یک ترن هوایی خیره‌کننده رفتار می‌کنند. (مجله‌ی Sci-Fi Now)

کتاب شمشیر شیشه‌ای برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را علاوه بر مخاطبان مجموعه‌ی ملکه‌ی سرخ، به تمام فانتزی خوانان و علاقه‌مندان به ژانرهای تخیلی، حماسی و عاشقانه توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب شمشیر شیشه‌ای: کتاب دوم مجموعه ملکه‌ سرخ می‌خوانیم

کیلورن با شانه راهش را به کنارم باز می‌کند، و قبل از این‌که بتوانم به کال بگویم که قدرتم همه‌ی چیزی است که به آن مطمئنم، بینمان قرار می‌گیرد. الکتریسیته‌ی داخل خونم، ممکن است تنها چیز در این دنیا باشد که به آن اعتماد دارم.

دلم می‌خواهد به محافظان سرخ‌پوش، و صدالبته به شید و کیلورن باور داشته باشم، اما بعد از آن منجلابی که به‌خاطر اعتمادم، به‌خاطر کوری‌ام در برابر میون، در آن افتادیم، دیگر به خودم این اجازه را نمی‌دهم و کال هم که کلاً از معادله خارج است. او یک زندانی‌ست، یک نقره‌ای، یک دشمن که اگر می‌توانست و اگر جایی برای رفتن داشت به همه‌مان خیانت می‌کرد.

اما با وجود همه‌ی این‌ها، هنوز هم حس کششی نسبت به او دارم. یادم به پسر مسئولیت‌پذیری می‌افتد که وقتی هیچ‌چیز نبودم، یک سکه‌ی نقره‌ای به من داد. با همان یک کار، آینده‌ی من را کاملاً تغییر داد، و مال خودش را نابود کرد.

و ما با هم یک اتحاد داریم یک اتحاد سخت که در خون و خیانت شکل گرفت. در برابر میون، در برابر همه‌ی کسانی که ما را گول زدند، در برابر دنیایی که در شرف تکه و پاره‌کردن خودش است، ما به هم وصلیم، با هم یکی هستیم.

سکوت منتظرمان است. غبار خاکستری و مرطوب، بالای خرابه‌های نرسی در هوا می‌چرخد، و آسمان را آن‌قدر پایین آورده که حتی می‌توانم لمسش کنم. به‌خاطر خنکی پاییز، این فصل تغییر و مرگ، هوا سرد است. هنوز هیچ‌چیز در آسمان به چشم نمی‌خورد، هیچ جتی نیست که بخواهد نابودی را مثل باران، بر سر این شهرِ از پیش نابودشده بریزد. فارلی جلوی همه، با سرعت و چابکی حرکت می‌کند و از کنار ریل‌ها به سمت خیابان وسیع می‌رود. خرابه‌ها مثل یک دره خمیازه می‌کشند، و از آنچه که به یاد می‌آورم، خاکستری‌تر و شکسته‌تر هستند.