معرفی و دانلود رایگان کتاب سلول

عکس جلد کتاب سلول
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب سلول و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب سلول و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب سلول

کتاب سلول به قلم احسان کیان فرد، داستان زندگی جوانی به نام آرتام و مشقت‌هایی که او در مسیر زندگی‌اش بر اثر ظلم متحمل می‌شود را به تصویر می‌کشد.

انسان از ابتدای خلقت تا به امروز همواره در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی است که او را به سوی پیری، صورتی خط افتاده، دستانی لرزان و نگاهی آشفته به مرگ می‌کشاند. زندگی مملو از وقایع عجیب و غریب و غیر قابل تصور است و انسان با سپری کردن عمر در این دنیا بیش از پیش درمی‌یابد که حقیقت زندگی پر از مشکلات بزرگ و توضیح ناپذیری است که زمین را در هم ریخته و بی‌برنامه نشان می‌دهد.

اما اگر با دقت، احساسات درونش را کشف کند، خواهد فهمید که نظمی شگفت‌انگیز در همه‌ی این بی‌برنامه‌گی‌ها وجود دارد. به طوری که قبول می‌کند مشکلات علاوه بر اینکه قادر نخواهند بود که او را از پای در بیاورند و مسبب شکست او را شوند، بلکه سبب قوی‌تر شدن وی شده و انسان می‌تواند با غلبه بر آن مشکلات بر سختی‌های زندگی و سرنوشت خود چیره گردد.

از طرفی شما، طی روزها و شب‌هایی که مرتب جای خود را به هم می‌دهند، درگیر اقسام گوناگونی از امراض می‌شوید. امراضی که بعضی از آن‌ها غیر ارادی بوده و بی‌خبر از شما به سراغتان می‌آیند، مانند بیماری‌هایی با دوام کم یا دوام زیاد. و یا بیماری‌هایی کشنده و غیرقابل درمان.

این قبیل بیماری‌ها به انتخاب خود شما نیست. و حتی احتمال اتفاق افتادن آن بسیار کم است و ممکن است برای برخی هیچوقت رخ ندهد و برای برخی دیگر امکان موروثی بودن آن، قضیه را برعکس می‌کند و نسل به نسل ادامه می‌یابد.

مغزهای بیمار نمونه‌ای دیگر از بیماری‌هایی است که در دنیا با آن رو به رو هستید. همان مغزهایی که جنگ‌ها را پدید می‌آورند. کودکان، زنان و مردان بی‌دفاع را به قتل می‌رسانند. ظلم و ستم را ترویج می‌دهند و برای رفاه عده‌ی کمی، دنیا را به خطر می‌اندازند.

خوب است بدانید که این دست از امراض (مغزهای بیمار) در تضاد با بیماری‌ها، به دست خود انسان‌هاست. آدمی آن‌ها را بدون فکر و شناخت کافی از رویکردهایشان پذیرفته و در جایگاه اصلی تصمیم قرارشان می‌دهد. و در آخر شرایط سخت و طاقت‌فرسایی را هم برای خود و هم سایر مردم دنیا ایجاد می‌کند و نمی‌داند این انتخاب برای آیندگان نیز فجایع جبران ناپذیری به بار خواهد آورد.

در بخشی از کتاب سلول می‌خوانیم:

با عجله بیرون رفت و پیچ و تاب کوچه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد تا اینکه آرتام را در میان جماعتی وحشت‌زده و حیران دید که ایستاده و با اشاره به نقطه‌ای، صحنه‌ای هولناک را به هم نشان می‌دادند. باتیس سلانه سلانه به پیش رفت. از لا به ‌لای قامت کج و معوج مردم تصویری دلسوز گاهاً خود را نمایان می‌ساخت و همچون چراغی سوخته که نوری از دور به آن می‌تابد، سوسو می‌زد. تصویری از یک جوان بخت برگشته که به دیواری آجری تکیه داده بود و با چشم‌های باز به جمعیت متأسف و متأثر زل زده بود.

خون جاری از رگ‌های بریده شده دستانش از بغل پاهای کشیده به جلویش به راه افتاده بود. دور تا دور جسد جوان را برگه‌هایی مهر و موم و شکیل چیده شده بود. برگه‌هایی که مربوط به مدارکی در سطوح پایین و بالای تحصیلی و حرفه‌ها و توانایی‌های جور و واجور او بود. از ترتیب، نظم و چیدمان مدارک مشخص بود که او خود آن‌ها را به آن شیوه و به قصد بیان مطلبی خاص به دور خودش چیده است. لخته‌های خون پیرامون جسد را به گونه‌ای پر کرده بود که کسی حاضر به نزدیک شدن به او نمی‌شد.

در میان آن همه صحنه دردناک؛ تنها چیزی که بیشتر از همه توجه مردم را به خود جلب کرده بود، کلمه‌ای سه حرفی روی دیوار بالای سر جسد بود که با جوهر خون و قلم پنجه دست به تحریر درآمده بود. و دیوار آجری پر از خط و خطوط را با عبارت «ظلم» منقش کرده بود. ظواهر موجود نشان می‌داد که جوان پر کشیده از دنیای بی‌رحمی‌ها، با نوشتن همین یک کلمه با خون خود و مظلومانه جلوه دادن مرگش، می‌خواهد عالم را از موضوعی با خبر سازد.

همهمه و تراکم جمعیت بالا بود. هر کس با کنار دستی خودش حرف می‌زد و برداشت خود را از موضوع بیان می‌کرد. زنی که از شدت ترس رنگ از رخسارش پریده بود، در میان جمع گفت: «بیچاره مادرش»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب سلول
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات ارشدان
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات148
زبانفارسی
شابک978-600-995-510-7
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب سلول

مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۴/۰۵
داستان در حد ایده جالب بود، می‌توانست داستانی واقعی و جذاب از این ایده در آورد، اما متاسفانه داستان ضعیف و سطحیه و منطق داستان به شدت مشکل داره.
کسی که تحصیلات راهنمایی داره یهو با چند روز مطالعه شبیه نابغه‌ها میشه، فقط یه گفتن رتبه که ممکنه ده نفر همون رتبه رو داشته باشند کسی کشته بشه، لااقل از
می‌گفت آرتان اسم اون شخص استفاده کرده که کمی واقعی بشه.
نحوه پیگیری یه تصادف و دستگیری آرتام. زندان عجیب و غریب که کوچکترین شباهتی به زندان‌های ایران نداره. خانمهای داروخانه به یه بچه غریبه شیر بدن، لااقل میگفتی شیر خشک دادن.
دانشجوی سال دوم پزشکی و عمل جراحی مغز، اون هم بدون امکانات، اگه می‌گفت یه چوب جادو در آورد و بیمار خوب شد. قابل باور بود تا این شرایط.
حداقل نویسنده بهتر بود جراحی در حد درآوردن گلوله، یا بخیه زدن جای چاقو رو می‌گفت.
پیرمرد هم داستانی تعریف کرد بی معنی. اول داستان هم به زن و دختر دستفروش اشاره شده که هیچ نقشی در داستان ندارن
نویسنده اطلاعات عمومی خیلی خوبی داره اما نوشتار داستان هم سخت و خسته کننده هست حتی کتابهای ترجمه شده کلاسیک هم چنین ادبیاتی ندارن. وسط چنین ادبیاتی، کلمه یهو هم دیده میشه که بهتر بود از ناگهانی استفاده کنه
غلط املایی هم کم نبود. مثل
زانووان نخواید داشت، شیشیه، توانمد، اظطراب، مصموم، ملاحضه، بی مهابا، تغیر، دماغ، توجیحاتش، تحقات، جاسوها، موقیعیت، به انداز مصرف، ملوکول، گذارا، اثیر حقارت، موراد.
در کل اگه به داستانهای شبیه داستانهای سایت نودهشتیا علاقمندین بخونید.
الهام آقایی
۱۴۰۱/۰۵/۰۸
یاخدا به زور تحمل کردم تابرسم به صفحه ۱۵. اخه این چه سبک نگارش داستان امروزیه. نویسنده محترم مگه داری داستانی از زبان وگویش مردم عصرهخامنشیان وامثالهم ارائه میکنی
((آیا بابرادرم حسن کاردارید؟ اکنون او در منزل نیست. برویدوروزی دیگر بازآیید)) آخه کی الان اینجوری حرف میزنه که بشه قبول کردپسر هفت خفن
ساله جواب بده
این بچه‌های فقیراین اسمهای رو از کجا آوردن داستانت با احمد وعلی وحسن بیشتر به واقعیت نزدیک بود تا
آرتام وباتیس وآیدن
چرا این سه تا خفن این ور خیابون داشتن از خنکای دلنشین پاییز لذت میبردن اونوقت اون مادرودختر دستفروش اون ور خیابون زیر آفتاب سوزان گیرافتاده بودن؟
چون فقط تونستم خوندن ۱۵صفحه از این داستان رو به خودم بقبولونم بیشتر از این نمیتونم بهش امتیاز بدم
سارینا دهدشتی
۱۴۰۱/۰۵/۰۹
سلام و درود
خسته نباشید.
کتاب خوبی بود، در کل داستان قابل توجهی داره و مضمون خوبی هم برای داستان انتخاب شده. اما احساس میکن قلم نویسنده کمی ضعیف است و ممکن است این اثر، از کارهای اولیه ایشون باشه.
بعنوان یک اثر از نویسنده‌ای تازه کار، قابل تقبول و زیباست.
جاهایی از داستان بسیار بچگانه نوشته
شده و آدم به دوراز ذهن و واقعیت بودنش پی میبره.
نویسنده محترم اگر دقت و توجه و تلاش بیشتری داشته باشن، مطمئنا درعرصه نویسندگی موفق خواهند شد، چون ذهن خوبی برای داستان پردازی دارند.
تشکر از همه عوامل کتاب و کتابراهی‌های عزیز
آرش ساکی
۱۳۹۹/۰۲/۱۰
با عرض سلام و ادب🌱بنظرم نویسنده رمان سلول تسلط بالایی برای نوشتن داره، اطلاعات عمومی خوبی داره و همچنین با آئین نگارش و قواعددستور زبان فارسی آشنایی داره... دقت و باریک بینی و ذکر جزئیات در داستان نشون میده که حافظه قوی و قدرت تخیل بالایی داره... اگر سعی کنه با خصوصیات مخاطبان آشنا بشه و به تو نو خواستشون اجرای ایده‌های اهمیت بده و البته خلاقیت ذهنی خودشو به واقعیت نزدیک کنه بطوری که ملموس باشه با توجه به ذوق و استعدادی که داره انشالله می‌تونه در این راه موفق بشه. آرش ساکی🌱
Sanam Karimi
۱۳۹۸/۱۲/۱۶
داشتم مقدمه‌ی کتاب داستان راستانو میخوندم رسیدم به این متن: «کتاب و نوشته باید هم زحمت فکر کردن را از دوش خواننده بردارد و هم او را وادار به تفکر کند و قوه‌ی فکری او را برانگیزد، ان فکری که باید از دوش خواننده برداشته شود فکر در معنی جمله‌ها و عبارات است و ان فکری که باید به عهده خواننده باشد فکر در نتیجه است.» این منو یاد کتاب شما انداخت اقای کیان فرد.. باید به معنی جملات کتابتون فکر کرد چون ارایه ادبیش زیاده.. درست میگید جذابیت در روح داسته ولی وقتی روح داستانو درک میکنی که جملات داستو بفهمی..
hadis
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
استاد کیان فرد گرامی این دومین کتابی است که از شما میخوانم؛ بسیار قلم قوی دارید که داستان را با ذکر جزییات و دقت بالا و باریک بینی خاصی می‌نویسید؛ آنچنان مسلط به آرایه‌های ادبی و نگارش و قواعد زبان فارسی هستید که قشنگ آدم متوجه آن میشود و در این کتاب از اطلاعات بالای عمومی و پزشکیتان هم استفاده که مردین باعث جذابیت آن شده است؛ بنظر من نوشته ایی که مخاطب را وادار به تفکر و همزاد پنداری میکند از قدرت بالایی در نویسندگی برخورداره که شما هم از آن دسته نویسندگان با مهارت و قوی هستید؛ خسته نباشید🙏🏻🌹
F.Namazi
۱۴۰۱/۰۸/۲۷
قطعا آقای احسان کیان فرد برای نگارش این اثر زحمت‌های بی بدیلی کشیدند اما نکته مهم اینجاست همون طور که دوستان اشاره کردند استفاده از اسامی بسیار امروزی
و وقتی هم که آرتام رو توی موسسه کتابخونه به عنوان نظافت چی استخدام میکنند هیچ مدارکی برای ارائه از اون نمی‌خواهند
و این روزا اسامی و عکس پذیرفتگان
برتر کنکور رو توی روزنامه چاپ میکنن
اما در کنار همه‌ی این موضوعات تلاش و پشتکار آرتام همه رو به تامل وا میداشت و به آدم روحیه و انگیزه اهدا میکرد
با آرزوی نگارش کتاب‌های بهتر برای جناب آقای کیان فر
ی چ
۱۴۰۰/۱۲/۰۸
درود
کتاب خوبی بود و معلوم بود که نویسنده نیز اطلاعات عمومی و پزشکی خوبی دارد و تحقیق کرده است
کاربرد کلمات و جملات نیز حاکی از تخصص و دقت نویسنده میباشند که البته در بعض جاها اشکالات ریزی داشت
علاویه بر این موارد، قسمت‌هایی از داستان غیر قابل باور بود و به نظر بنده حقیر خیلی زود از موقعیتی و
به موقعیت دیگر میرفتیم اشخاص هم زود به زود به داستان اضافه میشدند.
پایانش میتوانست هیجانی تر و کمی بهتر باشد.
با تشکر از نویسنده بسیار خوب این اثر
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
Maryam yuosefi
۱۴۰۱/۰۹/۱۳
سلام اقای کیانفرد این که از نظر معلومات پزشکی مطالعات زیادی برای نوشتن وملموس جلوه دادن این داستان داشته اید شکی نیست در مورد نگارش داستان هر چقدر سلیس تر نوشته شود مطمئنا خواننده داستانهایتان بیشتر خواهند شد ودر مورد سلول ایا این داستان واقعیست یا ازروی تخیل نوشته شده یعنی همچین زندانی در ایران که وجود دارد با این دقت در موردش نوشته بودید هم برایم ترسناک بود هم جاهایی حس امیدواری ودر جهاتی حس تنفر ودر جهاتی حس غم وناامیدی به من دست داد
محمد ذبیحی
۱۴۰۱/۰۷/۰۸
گرچه داستان تخیلی بود اما رگه‌هایی از حقیقت در خود داشت، مشکلی که با داستان داشتم این بود که اولا داستان در فضای کشور خودمان اتفاق افتاده است، اما اسامی غیر ایرانی چه بودند، درست است که داستان بر پایه تخیل نوشته شده بود اما داستان تخیلی هم باید چینش درستی داشته باشد، دوم اینکه ارتام که سواد لازم را نداشت در دو ترم شاگرد ممتاز شد و با دوترم تحصیل جراحی مغز انجام داد، از این موارد نچسب زیاد داشت.
sima salarvand
۱۴۰۰/۱۲/۲۱
سلام وعرض ادب وخسته نباشیدخدمت آقای کیان فرد
تخیل فوق العاده‌ی شما قابل ستایشه واقعا
ممنونم من از خوندن کتابتون لذت بردم
وبرخلاف دوستان عزیزی که کتاب رو سطحی میبینن فکر میکنم حرفهای زیادی برای گفتن داشت ومسئله‌ی ظلم که امروزه در هر قسمتی از کره‌ی خاکی یک جور عرض اندام میکنه در این نوشته با سبک خاصی که تلفیقی از خیال وحقیقت بود توصیف میشد
سپاس از شما نویسنده‌ی خلاق
فائقه
۱۴۰۲/۰۶/۱۸
داستان در مورد یه پزشکه که کارهای فوق العاده‌ای انجام میده والبته تخیلی هم هست در قسمتی از کتاب که پیرمرد خاطرات جوانیشو تعریف میکرد زیاد خوب نبودچون به آدم یه احساس نا امیدی منتقل میکنه ولی اونجا که خاطرات دانشکده رو تعریف میکرد خوب بود و به آدم مجال رویا پردازی میداد کتاب خوب و هیجانی بود و البته موضوع کتاب تکراری نیست
شادی پورشهباز
۱۴۰۱/۰۹/۱۵
تازه اولاش هستم داستان تخیلی ویکم کسل کننده است طرز نوشتنش هم ناشیانه نوشته شده ولی چند مورد مثبت هم داره اول اینکه اونجایی که میگه طرز فکرش همان شخصیتش همان ایده‌اش همان فقط لباس فاخری پوشیده ونگهبان ظاهر بین بهش اجازه ورود میده یه جور انتقاد از ظاهر بینی هست ودوم اینکه هرسه تا اسم انتخابی ریشه ترکی داره
حسین جعفری
۱۴۰۱/۰۸/۲۴
واقعا نویسنده توانایی خواصی در زمین طراحی شخصیت و داستان از خود بروز داده است که وقتی خواننده شروع می‌کند بایک نفر رو در رو میشود و با گذشت داستان خوانند با کارات‌های بیشتری آشنا می‌شود و نویسنده به صورتی به علم پزشک آشنا است که به من بگویند این نویسنده پزشک است من اصلا تعجب نمی‌کنم امیدوارم با از این نویسنده بینم
عادله صحرایی
۱۴۰۱/۰۸/۳۰
داستان هیجان انگیز و زیبایی بود در کنار بخشهای تخیلی زندان و عمل غیر ممکن جراحی مغز در شرایط کاملا نامساعد نوع نگارش نویسنده تا حدودی از سلیسی و روانی نوشتاری داستان کم کرده شاید اگر کمی عامیانه تر نوشته میشد جذابیت داستان بیشتر میشد. برای جناب کیان فرد روزهایی با موفقیت بیشتر رو آرزو میکنم.
مشاهده همه نظرات 96

راهنمای مطالعه کتاب سلول

برای دریافت کتاب سلول و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.