معرفی و دانلود کتاب سال سیل
برای دانلود قانونی کتاب سال سیل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سال سیل
مهرداد صدقی در کتاب سال سیل جایی میان حقیقت و خیال را روایت میکند. او در این داستان هیجانانگیز با زبانی صمیمانه از قصه عاشقی مردی به نام صولت میگوید که حوادث عجیب و تا حدی فانتزی زندگی او را دستخوش تغییر میکند.
درباره کتاب سال سیل:
احتمالا با شنیدن نام مهرداد صدقی، نویسنده خوشاستعداد و خلاق ایرانی، داستانهایی با چاشنی طنز در ذهنتان تداعی میشود، اما این بار داستاننویس محبوب کشورمان در ژانر جدی و تا حدودی درام، سبکآزمایی کرده است. ردپای تجربهها و خلاقیت مهرداد صدقی را میتوان در کتاب سال سیل جست؛ اثری که حال و هوایی صمیمانه دارد و سبک نگارشی محاورهای آن نیز تا حد زیادی تحت تأثیر چنین فضایی است.
داستان سال سیل (the year of flood) به لحاظ عنصر مکانی در محلهای به نام گلدره تنظیم شده است و از جایی آغاز میشود که مردی به نام صولت به دختر زیبای روستا، ماهچهره دل میبندد. اما رفته رفته رمان مسیر دیگری را مییابد و اتفاقات آن به سویی میرود که دیگر این اثر را نمیتوان تنها یک داستان عاشقانه قلمداد کرد. بسیاری از منتقدین، این کتاب را داستانی با روایتهای تو در تو و گاهی پیچیده تلقی میکنند.
با وقوع سیلی وحشتانگیز در منطقه گلدره و حوادث ناگواری که در پس آن رخ داده بود، دست سرنوشت تقدیر دیگری برای صولت و ماهچهره نوشت. علاوه بر این اتفاقات، حضور ناگهانی یک عنصر عجیب و جادوگونه در داستان، شما را شگفتزده خواهد کرد؛ موجودی که گاه و بیگاه باعث لرزش غیرعادی در زمین میشود!
خواندن کتاب سال سیل به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
تمامی علاقمندان و دوستداران داستانهای فارسی معاصر را به خواندن این اثر جذاب دعوت میکنیم. همچنین اگر به دنبال خوانش داستانی متفاوت در فضای ادبی حال حاضر ایران هستید، مطالعه این رمان را از دست ندهید.
با مهرداد صدقی بیشتر آشنا شویم:
او در سال 1356 در شهر بجنورد متولد شد. خالق داستانهای معروف و پرطرفدار آبنبات هلدار، آبنبات دارچینی و آبنبات پستهای، دانشآموختۀ رشته صنایع چوب و کاغذ از دانشگاه گرگان است و تحصیلاتش را در همین دانشگاه تا مقطع دکترا ادامه داده است.
در بخشی از کتاب سال سیل میخوانیم:
اسم صولت که آمد، کنعان از آن بالا به باقر نگاه کرد. انگار معنای حرف باقر را گرفته بود. برای یک لحظه ماند چه جوالی بدهد اما وقتی به کمرش فکر کرد و به بدقلقلی شاخههای پربار، بدش نیامد از دیگری کمک بگیرد. مطمئن بود هیچکس مثل صولت به او کمک نخواهد کرد. لبخندی زد و گفت: «امروز که نه، ایشالا از فردا بگو بیاد.»
معنای این لبخند را باقر هم فهمید. یعنی که بیاید اما خبری از دخترم نخواهد بود و الکی دلش را شیره نمالد و به زبان سادهتر، یعنی فردا بعد از جواب دادنِ ماهچهره بیاید. برای همین باقر گفت «چشم... ولی خا مواظب باش نیفتی. این دفعه اگه افتادی و کمرت واقعا شکست، دوباره تقصیر صولت نندازی.»
کنعان خواست جواب باقر را بدهد اما حس کرد پشت گردنش میسوزد. دستش را برد سمت گردنش. یک مورچه بزرگ، گردنش را گاز گرفته بود. کنعان به همین بهانه، میخواست هم حرفش را میزند و هم به باقر و صولت طعنه بزند: «لااله الاالله. باقر من از گذشته هیچی نمگم تویم نگو دیگه. خیلیهامان چیزایی از دست دادیم، حرفایی به هم زدیم، اشتباهایی کردیم ولی اگه بخوایم اسمشِ بیاریم تو بیشتر بدهکار مشیها.
«من نیامدم به دعوا. اتفاقا آمدم به آشتی. توی راه با خودم گفتم اگه امشب مُردم هیچکس کینهای از من نداشته باشه بالاخص کنعان. به قول تو حرفایی زده شد که نباید زده مِشد و حالا گذشته. قدیم زمان برای آشتی...»
کنعان محکم زد پشت گردنش، حرف باقر را قطع کرد و گفت: «نِگا، مورچه بیمقدار، گردن منِ همچی گاز گرفته که چی... لقمه بزرگتر از دهن مخواد برداره. خا بگو تو همقدِ کنعانی، هموزنشی، همهیکلشی، الان بالفرضم منِ گاز گرفتی، منِ مخوای ببری لانهت؟ یا مکن با فیلبانان مشورت... یا...»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سال سیل |
نویسنده | مهرداد صدقی |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب کوچه |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 220 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-739014-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |