معرفی و دانلود کتاب زهتاب
برای دانلود قانونی کتاب زهتاب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زهتاب
رنج بیپایان انسان و درگیری او برای یافتن معنای حقیقی زندگی، مضمون اصلی کتاب زهتاب، نوشتهی زهره جمشیدی است. داستان از ورود سهراب امیرخانی به مسافرخانهای نامعلوم آغاز میشود. مکانی که در همان نگاه اول پر از رازهای پنهان است. نویسنده در همین ابتدای داستان، با فلاشبکهای متعدد، خواننده را به دنیای گذشتهی سهراب میکشاند. چرا او از زندگیاش گریخته است؟ چه چیزی در آن کارگاه زهتابی رخ داده که تا همیشه بر او چیره گشته؟ این سؤالات مثل سایههایی در ذهن خواننده شکل گرفته و تا پایان داستان با او همراه خواهند بود.
دربارهی کتاب زهتاب
سهراب امیرخانی، شخصیت اصلی کتاب زهتاب، کودکیاش را در کارگاه زهتابی سپری کرده و خاطرات تلخ آن روزها همچون سایهای بخش بزرگی از ذهنش را پوشانده است. گذشته، همچون دریایی طوفانی، هر لحظه او را در خویش میبلعد، حتی زمانی که فریبا همچون مسیحای نجاتبخش، وارد دنیای او میشود. اما حقیقت تلخ است و نجات همواره امکانپذیر نیست. خواننده با حیرت درمییابد که حتی حضور این منجی نمیتواند زخمهای کهنهی سهراب را التیام ببخشد.
زهره جمشیدی با نگاهی تیزبین و پر از احساس، مهرههای زندگی را به حرکت درآورده و نشان میدهد که انسان، خواهناخواه در مسیر رنج قدم برمیدارد. عشقی که روزگاری در صفحات رمانهای بزرگانی چون تورگنیف، بالزاک و روالان معجزه میکرد، اینجا در دنیای سرد و یخزدهی کتاب زهتاب، در برابر قدرت بُرندهی واقعیت زانو میزند.
زهتاب روایت سفری است در میان تاریکی. فریادی است که در سکوت شب پژواک مییابد. پرسشی است که در دل هر خواننده شکل میگیرد. آیا در زندگی ما آدمها راهی برای گریز هست؟ یا باید سرنوشت خود را همانگونه که هست پذیرا باشیم؟ کتاب زهتاب حکایتی دربارهی انسان، سرنوشت و جستوجوی معنای زندگی است. عشق در این کتاب بهعنوان یکی از عناصر روایت حضور دارد، اما سرنوشت، مبارزه و واقعیتهای تلخ، محور اصلی آن را تشکیل میدهند.
زهره جمشیدی در کتاب زهتاب سؤالات عمیقی را دربارهی ماهیت زندگی، اختیار و جبر مطرح میکند. شخصیت اصلی کتاب او در مسیری پرچالش قدم میگذارد و در هر گام با مفاهیمی مواجه میشود که او را به تفکر دربارهی جایگاه خود در جهان وادار میکند.
سهراب با زخمهای کودکی و تجربههای تلخ، درگیر کشمکشهای درونی است. میل به آزادی و رهایی همچون هر جنبندهای، سهراب را به ورطههای گوناگونی میکشاند که انتهای تمام آنها پوچی و تباهی است. روانشناسی شخصیتها در کتاب زهتاب به شکلی ظریف و عمیق پرداخته شده است تا خواننده بتواند آنها را نه فقط بهعنوان شخصیتهای یک داستان، بلکه بهعنوان بازتابی از واقعیتهای انسانی درک کند.
کتاب زهتاب نه فقط یک داستان، بلکه تلاشی برای پاسخ به سؤالات بنیادین انسان دربارهی هویت، رنج، عشق و معنای زندگی است. این رمان خواندنی به همت انتشارات هیلا منتشر شده و در دسترس شما عزیزان قرار گرفته است.
کتاب زهتاب برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به داستانهای روانشناختی، فلسفی و اجتماعی از مطالعهی این کتاب لذت خواهند برد. مطالعهی این کتاب به عاشقان روایتهای پیچیده و فلاشبکمحور نیز پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب زهتاب میخوانیم
هیما از اتاق بیرون دوید اما در را نبست. سیگارى گیراند. چقدر آسان فرارى بودنش را فهمیده بودند. حیف از آن همه پولى که داده بود پاى آن شناسنامه. سگها پارس مىکردند. کف دکه اسقاطى را با پتوهایى که مراد برایش آورده بود، پر کرده بود. اما دیواره دکه سرد و سفت بود. شیشههاى پشت دکه ریخته بودند، اما حفره جاى خالیشان را با چوب جعبه پر کرده بود. اما شیشههاى جلوِ دکه سر جاشان بودند و وسطشان چند دانه ستاره توى آسمان سوسو مىزد. بچه که بود چقدر آسمان پرستاره بود. بعد ستارهها یکىیکى خاموش شدند و هر روز کمتر و کمفروغتر شدند. صداى پارس سگ تندتر شد. لابد غریبهاى از آن حوالى گذشته بود. کفشهاش را درآورده بود و گذاشته بودشان روى قفسهاى که به دیواره دکه جوش شده بود. لابد این قفسه یک روزى پر بوده از روزنامههاى تاخورده، پاکتهاى سیگار ارزانقیمت و آدامسهاى موزى و نعناعى. بوى پلاستیک سوخته همه جا پیچیده بود. از سه روز پیش که توى آن دکه خرابه پنهان شده بود بوى پلاستیک سوخته هر لحظه شدیدتر مىشد. گنگ بود و وحشتزده. هنوز خودش هم باورش نمىشد که چه اتفاقى براش افتاده. صداى پایى از دور شنید. لاى در دکه را باز کرد. نور تریکى را دید که توى ماشینهاى تصادفى و اسقاطى مىچرخید. نفسهاش به شماره افتاد. چرا فرار مىکرد؟ چرا آنقدر وحشتزده بود؟ چرا مثل مرد پاى کارى که کرده بود نمىایستاد؟ قلبش تند مىزد و صداى پاى تریک به دستى که هر لحظه نزدیک مىشد، تپشش را تندتر مىکرد. صدایى آهسته و دزدکى گفت:
«سهراب، اونجایى؟»
در دکه خرابه را باز کرد، گفت:
«مراد، فکر کردم دیگه نمىآى.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زهتاب |
نویسنده | زهره جمشیدی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 174 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-17-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |