معرفی و دانلود کتاب زندگی در غبار

معرفی کتاب زندگی در غبار

کتاب زندگی در غبار، نوشته‌ی لیلا اسکندریان داستانی اجتماعی، غم‌انگیز و تأثیرگذار است. این رمان، روایتگر سرنوشت پرفرازونشیب دختری تنها و سرخورده به نام گلی است که ناچار شده به خاطر کودک‌همسری دست از رؤیاهای شیرین خود بکشد و به زندگی راکد و خاکستری‌ای روی آوَرَد که از آن متنفر است. آیا او موفق خواهد شد خود را از این منجلاب بیرون بکشد؟

درباره‌ی کتاب زندگی در غبار

زندگی در غبار نوشته‌ی لیلا اسکندریان، داستان آدم‌هایی‌ست که گرچه متفاوت از یکدیگرند و نقطه‌ی اشتراکی در زندگی‌شان نیست، اما سر بزنگاه در مسیر یکدیگر قرار می‌گیرند و دست‌آویزی برای نجات هم می‌شوند. زندگی در غبار داستان زن و شوهر سالخورده و پیری به نام پری و محمود است که زندگی‌شان به ثبات رسیده و گمان می‌کنند که خوشبختند. محمود و پری که حالا پس از شصت‌سالگی تمام فرازونشیب‌های زندگی خود را از سر گذرانده‌اند دیگر دغدغه‌ای ندارند، جز آنکه تنها پسرشان، ناصر، که تمام عمرشان را وقف او کرده‌اند، بچه‌دار نمی‌شود. این مسئله شکاف بزرگی در زندگی ناصر و رؤیا (همسرش) انداخته و شیرینی و حلاوت خوشبختی را بر آن‌ها زهر کرده است. محمود و پری تمام تلاششان را برای حل این مشکل می‌کنند، اما چاره‌ای نمی‌یابند تا اینکه روزی معجزه‌ای بر سر راهشان قرار می‌گیرد.

همان‌طور که محمود یک روز در حال بازگشتن از پیاده‌روی‌ست، ناگهان متوجه چیزی مقابل خانه‌اش می‌شود، صدایی که نویدبخش به پایان رسیدن مشکل آن‌هاست، صدای گریه‌ی یک نوزاد که بدون مادرش مقابل خانه‌ی آن‌ها رها شده است. محمود نوزاد را برمی‌دارد و با پری تصمیم می‌گیرند که او را نگه‌ دارند و به عروس و پسرشان بدهند تا هم نوزاد سرپناهی برای زندگی پیدا کند و هم گره از مشکل ناصر و رویا باز شود، اما سرنوشت خواب‌های دیگری دیده است...

پیش از آنکه پری و محمود بتوانند تصمیم خود را عملی کنند، سروکله‌ی مادر نوزاد پیدا می‌شود. گلی، مادر نوزاد، دختر هجده‌ساله‌ی تنها و سرخورده‌ای‌ست که قربانی کودک‌همسری بوده و تمام نوجوانی و رؤیاهای شیرین خود را باخته است. او التماس می‌کند تا بچه را پس بگیرد و از اینجاست که سرنوشت این پنج نفر به هم گره می‌خورد. آیا گلی موفق خواهد شد بچه‌اش را پس بگیرد؟ زندگی پرتلاطم ناصر و رؤیا چه خواهد شد؟

کتاب زندگی در غبار روایتی اجتماعی است که از کودک همسری و تبعات آن می‌گوید، از رویاهایی که خاکستر می‌شوند و سرنوشت‌های که در مسیر انحطاط می‌افتند. این کتاب از تابوها می‌گوید و زندگی زنی را روایت می‌کند که می‌کوشد تا با وجود مشکلات افسار زندگی خود را دست بگیرد. زندگی در غبار فقط یک داستان اجتماعی نیست بلکه از عشق نیز می‌گوید و با پیچش‌های داستانی جذابش مخاطب را با خود همراه و هم‌سو می‌سازد.

این کتاب که نوشته‌ی لیلا اسکندریان است، توسط نشر طلایه به چاپ رسیده و روانه‌ی بازار شده است.

کتاب زندگی در غبار برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی ایرانی جذاب و سرگرم‌کننده خواهد بود.

در بخشی از کتاب زندگی در غبار می‌خوانیم

صبح فردا سرحال از خواب بیدار شد. کش و قوسی به تنش داد و از تخت پایین رفت. خبری از پیرمرد نبود. با نوک انگشتان چشم‌هایش را مالید و از اتاق بیرون رفت. خانه در سکوت کامل بود. ساعت دیواری را نگاه کرد، عقربه‌ها 9 صبح را نشان می‌داد. با توجه به شناختی که از حاج رسول داشت مطمئناً به مغازه رفته بود و نبود پیرزن در خانه نشان از رفتن او به خانه‌ی مرضیه داشت. در کمال تعجب کسی او را از خواب بیدار نکرده بود و این را به فال نیک گرفت.

به اندازه‌ی کافی خوابیده بود و نسبت به روز‌های قبل خود را شاداب‌تر حس می‌کرد. آبی به صورت زد و موهای بلندش را شانه زد و به هم بافت. کارهای خانه را با فراغ بال شروع کرد. چشم‌های ایراد‌گیر پیرزن روی او زوم نشده بود و آسوده‌تر از هر روز در خانه می‌چرخید.

اول از همه تصمیم گرفت حیاط را آب و جارو کند. سبد‌های شسته و خشک شده را از کنار حوض برداشت و به زیرزمین برد. به محض پا گذاشتن در زیرزمین دچار سرگیجه شد و اهمیتی به آن نداد. معمولاً نسبت به سلامتی خود بی‌خیال بود و اندک توجهی به حفظ آن نداشت. بعد از جا دادن آخرین سبد فلزی داخل قابلمه‌ی بزرگ گوشه‌ی زیرزمین، در آلومینیومی زیرزمین را بست و از پله‌های منتهی به حیاط بالا رفت. کنار حوض نشست و سعی کرد ماهی‌های که به خاطر بهاری شدن هوای اسفند ماه به حوض بازگشته بودند را با دست لمس کند. اما هربار انگشتش را به سمت آن‌ها می‌برد با زیرکی به طرف دیگر حوض فرار می‌کردند.