معرفی و دانلود کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی
برای دانلود قانونی کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی
حکمت نعمت در کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی ده قصهی کهن را گردآوری کرده است که در بیشتر آنها شخصیت اصلی داستان روحیه دلاوری، نیکوکاری، زیرکی و... دارد.
درباره کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی:
افسانه در میان هر قوم و ملتی به عنوان ژانر معمول و رایج از زمانهای قدیم به اشکال مختلف بوده و هست. بیشتر افسانهها نشان از درد، آرمان، آرزو و تخیل انسانها دارد و گاه به خاطر فرار از مشکلات زندگی و سختیهای روزگار آفریده میشوند. گاه یک رویداد، حادثه و اتفاق کوچک افسانه را خلق میکند.
در این میان مردم تاجیک نیز استثنا نیستند، یکی از ژانرهای معمول در میان تاجیکان، افسانه است. در بین مردم تاجیک به ندرت میتوان فردی را پیدا کرد که نداند افسانه چیست. کتاب مذکور که با عنوان رستمجان و آفتابخان در خدمت شما فارسی زبانان قرار گرفته شامل ده افسانه تاجیکی است.
هر کدام از این افسانهها به نوعی آرمان و آرزوی مردم تاجیک را منعکس میکنند. افسانهها همانطور که گفته شد واقعیت ندارند و در اکثر موارد به دور از حقیقت هستند. اما چیزی مسلم است که مردم برای آرامش خاطر و برآورده شدن آرزو و نیاز خود دست به آفرینش افسانه میزنند و در بیشتر آنها از روح مبارزه خواهی، دلاوری، نکوکاری، زیرکی، هوشمندی، کمک به بیچارگان، تدبیر و تدبر سخن میگویند.
در خیلی از این افسانهها قهرمان قصه شخص بدبخت، تنگ دست و ناامیدی است که با یک اتفاق کوچک و یا گاه با تلاش و کوشش به خواستههایش دست مییابد و زندگیاش را از جهنم به بوستان و خوش تبدیل میدهد. به همین خاطر مردم به این افسانهها دلخوش میکنند و به امید روزهای خوش از سختی و مشکلات رهایی مییابند.
کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی مناسب چه کسانی است؟
اگر به مطالعه افسانههای عامه علاقهمند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی میخوانیم:
بود نبود. زمانی در خَتلان زمین، صفر نام، مرد هنرمندی بود. وَی برای آسیاهای مملَکت، برای ستون و دیوارهای قصر و قلعَهها، سنگ میتراشید. ناگهان، بَه وطن او لشکر خونریز و بیرحم دیوها هجوم آوَرد. سنگ تراش با بسیار هم وطنانش بَه جنگ دیوها رفتَه، چند وقت در حرب و ضربها جسورانَه جنگیدَه، آخر بَه دست دیوها اَفتاد.
چند سال گذشت، ولی از وَی دَرَکی نبود. پسر سنگ تراش، ایرج، که وقت هجوم دیوها یَک سالَه بود، بیپَدر، کلان میشد.
ایرج از خُردی، شجاعت و دانایی میکرد. چالاکی و خوش آدابی او، مردم شهر را مفتون کردَه بود. مادرش او را بَه مکتب ماند. ایرج در مکتب هم از همَه بهتر میخواند. هم سَبَقانش او را دوست میداشتند. در وقت دم گیری و تنفس در گرد او غن شدَه، صحبت میکردند.
ایرج کلان شد. اکنون او جوان تنومندی چارپهلو بود که قَدی بَلَند و بازوان قوی داشت. اول بهار شد، نَوروز رَسید.
اهالی دیهَه، لباسهای عیدانَه پوشیدَه، در عیدگاه که در کَنار دیهَه واقع بود جمع شدند. بزکَشی، چَوگان بازی و گوشتین گیری آغاز گشت.
نوازندَگان، حافظان، شیرین کاران، هنرهای خود را نشان میدادند. ایرج خرسند بود. در چَوگان بازی، چالاکی و مهارت بَلَند نشان داد. یَکچند باز از روی اسپ، گوی را بَه دروازَه حریفان زَدَه، سَزاوار تحسین و آفرینهای مردم گردید.
فهرست مطالب کتاب
افسانههای تاجیکی بیانگر روح و آرمان مردم تاجیک میباشند
دختر جسور
سلیم پهلوان
بایِ ظالم و کَل زیرک
ایرج دیوافکن
هفت دادران
سه برادر
بهادر و زرینَه
بهرام و بهمن
جانان کاسَه
رستم جان و آفتاب خان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رستم جان و آفتاب خان: افسانههای تاجیکی |
نویسنده | حکمت نعمت |
مترجم | راحله فاضلی، سعید فاضلی جاه |
ناشر چاپی | انتشارات نقش و نگار |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 168 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-92237-0-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان حماسی خارجی |