معرفی و دانلود کتاب راز گشوده: به انضمام کتاب امیدوارم زودتر بمیری

معرفی کتاب راز گشوده: به انضمام کتاب امیدوارم زودتر بمیری

نوشتن کتابی در مورد «هیچ» کار آسانی نیست. اما تونی پارسونز موفق شد در کتاب‌ راز گشوده این کار سخت را انجام دهد و درباره عرفان و معنویت سخن بگوید و راه و رسم زندگی و بهبود آن را به شما بیاموزد و مسیر روشنی را پیش چشم‌تان بگذارد.

درباره کتاب راز گشوده:

کتاب پیش رو در حقیقت تلفیقی از دو کتاب به شمار می‌رود. کتاب راز گشوده از نویسنده و استاد برجسته اهل انگلیس، تونی پارسونز (Tony Parsons) که با وجود کم‌حجم بودن از بینش و عمق بسیاری برخوردار است و دیگری کتاب امیدوارم زودتر بمیری (I hope you die) اثر خارق‌العاده ریچارد سیلوستر (Richard Sylvester). شاید برایتان جالب باشد بدانید که سیلوستر در گذشته نزد تونی پارسونز شاگردی کرده است و هم‌اکنون خود از استادان بسیار خوش‌نام در عرصه خودسازی و معنویت محسوب می‌شود.

تونی پارسونز در این کتاب به شما می‌گوید که روشن‌دلی، نور ناگهانی، انرژی‌بخش و مستقیمی است و به طور همیشگی در اختیار کسانی قرار دارد که برای رهاسازی آماده‌اند. این راز گشوده در تمامی قسمت‌های زندگی‌تان خودش را نشان می‌دهد. کتاب پیش رو درباره تلاش شما برای تغییر روش زندگی‌تان نیست بلکه درباره کشف مجدد هویتی است که با آن زندگی می‌کنید.

کتاب راز گشوده (The open secret) برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به دنبال ایجاد تغییر در زندگی خود و درون‌تان هستید، این کتاب برای شماست.

جملات برگزیده کتاب راز گشوده:

- انحصارگرایی محرومیت می‌پرورد، اما آزادی از طریق دوستی به‌اشتراک گذاشته می‌شود.
- آنچه در مرگ رخ می‌دهد، نمی‌تواند درک شود تا وقتی‌که [دیده شود که] هیچ‌کسی برای درک کردن آن وجود ندارد.
- وقتی «من» به‌صورت هرچیزی دیده می‌شوم، در آن دیدن، هیچ امکانی وجود ندارد جز این درک که همه چیز عشق است.
- بیداری دیدنِ خالی بودن خلأ است. رهایی دیدنِ پر بودن خلأ است.
- تو نه می‌توانی جست‌وجو کنی، نه می‌توانی جست‌وجو را رها کنی. جست‌وجو به‌خودی‌خود اتفاق خواهد افتاد تا وقتی که خودش متوقف شود.

در بخشی از کتاب راز گشوده می‌خوانیم:

ارزش‌هایی معتبر و ظاهراً قدرتمند هستند که خیلی‌ها آن‌ها را بسیار باارزش می‌دانند؛ که البته، همین‌ها در سایه‌ی سردرگمی، نومیدی و دلسردی زندگی می‌کنند. در آن زمان، روی این جنبه از امور حساب نمی‌کردم. سرانجام و به‌طور اجتناب‌ناپذیر، پاندولِ نوسانگرِ رویارویی‌های بی‌پایان با انتظار و نومیدی، تلاش و بی‌کفایتی، قدرت ظاهری و ضعف، همه با هم نقش خود را در بیداری من از این رؤیا بازی کردند.

همه‌ی آن مشارکت‌ها و اعتراف‌ها و همه‌ی آن وظایف معنوی ظاهراً بی‌پایان بودند... آن سبدِ خریدِ معنویِ طمع‌کار و سیری‌ناپذیر که مجبور بودم با دعا، پرهیز، فروتنی، پرستش و اعمال خیر پر کنم، و اگر به فرض محال به تهِ یکی از آن‌ها می‌رسیدم، مجبور بودم دیگری را پر کنم؛ که احتمالاً با تسلیم و پاکدامنی شروع می‌شد.

سعی کردم و سعی کردم، اما یک‌جورایی کاملاً کهنه و مغموم به‌نظر می‌رسید. این انتظار که پیرو از قبل نگران و بی‌کفایت بتواند از طریق تمرینِ منظمِ نفی و پرستش، چیزی جز پیرو نگران و بی‌کفایت شود، همان قدر بیهوده و عبث به‌نظر می‌رسید که ایده‌ی زندگی مجردی مسیری برای تجلیل و کمال تلقی شود. احساس می‌کردم انگار دارم سعی می‌کنم بدون هیچ شیره و شربتی، کیک بپزم

به‌نظرم می‌رسد هرگونه تلاش برای ترجمه‌ی امرِ بیان‌نشدنی به اصول تعلیمی، باید به‌طور اجتناب‌ناپذیری به جعل و قلب واقعیت منتهی شود... ایده‌ای متناقض در مورد کمال که آوازِ ظریف و زیبای آزادیِ فرد مبتکر را به تعصب پایان‌ناپذیر محدودیت مبدل می‌کند. وقتی پرنده پرکشیده باشد، اساسِ آوازش اغلب از دست می‌رود و سپس ما می‌مانیم و قفسی خالی.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
امیدوارم زودتر بمیری
سرآغاز
اصول مقدماتی؛ درباره‌ی رهایی
بیداری
رهایی
بیدار بودن و خواب بودن یکسان‌ است، مگر اینکه خواب باشید.
امیدوارم زودتر بمیری
زبان
ذهن
تجارب معنوی
شخص بودن
مانترای کبیر
رفتار بی‌عیب و نقص افراد روشن‌ضمیر
تنگنا و متمرکزسازی
مرگ و دین
زندگی به‌جامانده در ویرانی
درمانگری و مراقبه
بهشت زمان حال است
آواتارِ تک مالت
نسخه‌ی ویرایش‌شده‌ی مصاحبه‌ی ضبط‌شده با ریچارد در ژوئیه 2005
نسخه‌ی ویرایش‌شده‌ی گفتاری ضبط‌شده در نوامبر 2005
راز گشوده
مقدمه
سرآغاز
عدم دستیابی
هیچ‌کس روشن‌ضمیر نمی‌شود
زمان
انتظار و هدف
تصمیم گرفتم مسیحی شوم
پارک
حضور
انتخابِ بدون انتخاب
دنیای من
مرگِ ذهن/ بدن
انتزاع
ترس
احساس گناه
تفکر
روابط
من ... نیستم
من ... هستم
دیده و نادیده