معرفی و دانلود کتاب دیوارهایی اطراف ما

معرفی کتاب دیوارهایی اطراف ما

نوا رن سوما در کتاب دیوارهایی اطراف ما با شرح ماجرایی رازآلود، داستانی متفاوت درباره‌ی دوستی روایت می‌کند. این رمان پرکشش و خوفناک که برای مخاطبان نوجوان به نگارش درآمده با دو راوی غیرقابل‌اعتماد مخاطب خود را به دام می‌اندازد. اثری مبهوت‌کننده که شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

درباره‌ی کتاب دیوارهایی اطراف ما

داستان کتاب دیوارهایی اطراف ما (The Walls Around Us) نوشته‌ی نوا رن سوما (Nova Ren Suma)، با روایت امبر از شبی شروع می‌شود که قفل‌ سلول‌هایشان باز می‌شود و همه‌ی دختران ناباورانه شروع می‌کنند به فریاد زدن. امبر یکی از شخصیت‌های اصلی این داستان است که از سیزده‌سالگی به جرم رفتار خشونت‌آمیز در بازداشتگاه نوجوانان، حبس شده است. او بیش از سایرین در زندان به سر برده، آن‌قدر که معنا و مفهوم آزادی را فراموش کرده است.

راوی دیگر کتاب دیوارهایی اطراف ما، ویولت نام دارد که یک بالرین هجده‌ساله است و چیزی نمانده تا به بزرگ‌ترین رؤیای زندگی‌اش دست پیدا کند. او پشت پرده‌ی صحنه‌ی اجرا ایستاده و قرار است قبل از ترک شهر، آخرین رقص باله‌اش را اجرا کند. در این میان ناخودآگاه خاطراتی از بهترین دوستش اوری را مرور می‌کند و باعث می‌شود، سؤالات بسیاری در ذهن مخاطب نقش ببندد. اوریانا یا همان اوری، نقطه‌ی تلاقی دنیای امبر و ویولت است و به‌مرور با روایت‌های ویولت و امبر داستان کامل زندگی اوریانا و رازهای نهفته در ماجراهایشان فاش می‌شود.

کتاب پرفروش دیوارهایی اطراف ما با داستانی رازآلود و خوفناک شما را به دنیایی متفاوت می‌برد تا از میان داستان زندگی شخصیت‌های مختلف، به کشف حقیقت برسید. این اثر خواندنی با ترجمه‌ی مهسار مشتاق به فارسی برگردانده شده و انتشارات ابوعطا آن را برای مخاطبان علاقه‌مند منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب دیوارهایی اطراف ما

• بهترین کتاب از نگاه روزنامه‌ی بوستون گلوب (Boston Globe)؛
• بهترین کتاب سال از نظر نشریه‌ی اسکول لایبرری ژورنال (School Library Journal)؛
• بهترین کتاب سال در نگاه کتابخانه‌ی عمومی شیکاگو (Chicago Public Library)؛
• انتخاب به‌عنوان بهترین کتاب کودک و نوجوان سال از سوی مؤسسه‌ی آموزشی بانک استریت (Bank Street)؛
• نامزد دریافت جایزه‌ی Garden State Teen Book Award؛
• و ...

نکوداشت‌های کتاب دیوارهایی اطراف ما

• نوا رن سوما در خلق داستان‌های سوررئال و آزاردهنده سرآمد است و این تریلر روان‌شناختی نیز از این قاعده مستثنی نیست. او با بیانی قدرتمند به این موضوع می‌پردازد که چگونه سیستم عدالت کیفری و حتی خود ما، به‌راحتی به دیگران برچسب گناه‌کار یا بی‌گناه می‌زنیم. یک خواندنی شگفت‌انگیز و ترسناک. (بوک لیست)
• بخشی از این کتاب، داستانِ ارواح و بخشی دیگر سرودی عاشقانه برای دختران نوجوان است که زیبایی و رنج‌ دوستی‌های دوران نوجوانی را به تصویر می‌کشد. (شبکه‌ی رادیویی NPR)
• نگاهی کاملاً واقع‌گرایانه به نوجوانانی که با نظام عدالت کیفری روبه‌رو می‌شوند. این داستان در ابتدا با اندکی ترس از ماوراءالطبیعه همراه است که در نهایت به اوج وحشت و ماجرایی هولناک می‌رسد. داستانی وهم‌آلود و دردناک که مو را بر تن مخاطب راست می‌کند. (Kirkus Reviews)

کتاب دیوارهایی اطراف ما برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانانی که از خواندن کتاب‌های رازآلود و خوفناک لذت می‌برند، با مطالعه‌ی کتاب دیوارهایی اطراف ما حتماً به هیجان خواهند آمد.

در بخشی از کتاب دیوارهایی اطراف ما می‌خوانیم

ما اجازه نداشتیم بعضی از کتاب‌ها را داشته باشیم. نکته‌ی مهم این بود که هر کتابی می‌توانست به نحوی ما را نجات دهد. فقط کافی بود آن را باز کنیم. باید چشم‌هایمان را به صفحه‌ می‌دوختیم و واژه‌های آن را سر می‌کشیدیم.

با چرخم به یکی از بندها می‌رفتم؛ اول ردیف بالا و بعد پایین. جلوی در سلول‌ها سرعتم را پایین می‌آوردم؛ این کار مخصوص زمان بیکاری‌مان و وقتی بود که اجازه داشتیم چرخی بزنیم. درِ سلول‌هایمان باز بود و حتی می‌توانستیم به سلول‌های کوچکمان مهمان دعوت کنیم (اجازه نداشتیم بیشتر از دو مهمان به سلولمان دعوت کنیم). تنها کاری که باید می‌کردم این بود که خودم و چرخ کتاب را نشان دهم. عده‌ای در هر بند بودند که همیشه کتاب می‌خواستند.

یک کتاب را به سمتشان می‌گرفتم و آن را با ولع از دستم می‌قاپیدند. درمورد کتاب‌های آن از گرین‌گیبلز و آکادمی خون‌آشام همین‌طور بود. بعضی از کتاب‌ها هم بودند که تا‌به‌حال به چشمم نخورده بودند. کاری که من انجام می‌دادم خیلی مهم بود و حتی نمی‌توانستم به مناسبت ورود هم‌سلولی‌ جدیدم، از آن بگذرم.

به همین دلیل آن روز وقتی چرخ کتابم گم شد نمی‌دانستم چه‌کار کنم.

کتابخانه‌ (هر چند راهرویی بیشتر نبود اما من اصرار داشتم به آن کتابخانه بگویم) غارت شده بود. همه‌ی کتاب‌ها از روی قفسه‌هایی که خودم مرتب کرده بودم به زمین ریخته بود و کارت‌هایی که اسامی امانت‌گیرنده‌ها را روی آن یادداشت می‌کردم گوشه‌ای پخش شده بود؛ ای‌ها، بی‌ها و سی‌ها. اما چیزی که به من دلگرمی می‌داد همان چرخ بود. چرخ از چوبی بی‌رنگ اما صاف و صیقلی درست شده و قفسه‌بندی شده بود؛ چهار لاستیک داشت که یکی از آن‌ها خوب روی زمین نمی‌خوابید و لق می‌زد و هل دادن آن را دشوار می‌کرد. از اینکه نمی‌توانستم چرخ را پیدا کنم می‌خواستم داد بزنم؛ جیغ بکشم.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: شنبه شب
امبر: ما دیوانه شدیم
ویولت: اجرای آخر
بخش دوم: زندانی شماره‌ی 38-91188
امبر: خیلی دیر شده بود
جلوی در ایستادم
مجذوب آن شدم
آن جا یک چهره‌ی جدید بود
ما گم شدیم
بخش سوم: وی
کرم‌ها و موش‌ها
دوباره نه؛ هرگز
شکافی در سیم‌خاردار
تنگنا
می‌دوم
بخش چهارم: امبر و اوریانا
خودم را پیدا کردم
او محاصره شده بود
می‌توانستم منتظر بمانم
نگاهمان به هم گره خورد
کنجکاو بودم
ما خودمان را نشان دادیم
آن‌ها صدا زدند
بخش پنجم: وی و اوری
ویولت: متأسف نیست
احمق‌ها
همه‌ جا پر از پرهای قرمز شد
دست‌های پاک
خائن
بخش ششم: بی‌گناه
امبر: ما پشیمان شدیم
تمام چیزی که او می‌دانست
راز ما تا ابد سربه‌مُهر باقی خواهد ماند
وقتی او برمی‌گردد
اگر می‌دانستیم