معرفی و دانلود کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم خونی

معرفی کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم خونی

علاقه‌مندان به جهان‌های جادویی و داستان‌های اسرارآمیز، حتماً عاشق کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم خونی خواهند شد، جوزف دیلینی، نویسنده‌ی توانمند ادبیات نوجوانان، چالش جدیدی را سر راه توماس قرار می‌دهد. توماس دوست دارد به‌همراه استاد خود گرگوری در ماموریت شکست دادن نیروهای خبیث مشارکت کند، غافل از آن‌که یکی از بزرگ‌ترین جادوهای سیاه قصد جان خود او را کرده‌اند. این کتاب در لیست پرفروش‌ترین‌های انگلستان قرار دارد.

درباره‌ی کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم‌خونی

دو سال از اولین روزی که توماس به عنوان شاگرد به خانه‌ی استاد گرگوری آمده بود می‌گذشت. توماس تصمیم داشت تا مثل استادش یک محافظ بزرگ شود و شهر را از شر جادوگران سیاه نجات دهد. برای همین هم روزی نبود که دست از تلاش و یادگیری بردارد. همین موضوع بعد‌ها دردسرهای زیادی برای او درست کرد و دشمنان بسیاری برای توماس بیچاره ساخت، و البته که این اتفاق بیش از هرچیز دوستش آلیس و استادشان گرگوری را نگران می‌کرد؛ چراکه توماس برای برآمدن از پس آن‌همه نیروی سیاه بسیار جوان و تنها بود. جوزف دیلینی (Joseph Delaney) در قسمت پنجم مجموعه‌ی خود آخرین شاگرد 5: خشم چشم‌خونی (Wrath of the Bloodeye) همه‌ی ماجرا را خواهد گفت.

چندهفته‌ای می‌شد که توماس از خانه‌ی گرگوری بیرون نیامده بود. او به‌خوبی می‌دانست که در بیرون از خانه چه اتفاقات ترسناکی انتظارش را می‌کشند. جادوگران موجودی به نام «فیند» را از دنیای سیاهی فرا خوانده بودند تا هرچه زودتر قصد جان توماس را بکند. البته این موضوعی نبود که استاد گرگوری به‌راحتی از آن بگذرد؛ برای همین هم بود که در چند مأموریت اخیر توماس را همراه خود نمی‌برد و هربار بهانه‌ای تازه جور می‌کرد. اما طاقت توماس تمام شده بود و از طرفی خیال می‌کرد که دیگران به قدرت‌ها و توانایی‌های او باور ندارند؛ برای همین هم بود که آن‌روز قصد کرد هرطور شده پایش را از خانه بیرون بگذارد و راهی شهر شود؛ البته بدون آن‌ که بداند با این تصمیم چه اتفاقاتی در انتظار او و دیگر محافظان خواهد بود.

داستان آخرین شاگرد 5: خشم چشم‌خونی یک روایت جذاب و برای تمامی خوانندگان نوجوان عاشق داستان‌های جادویی است. روایتی که با زبان گرم و صمیمی و ماجراهای هیجان‌انگیز خود هر خواننده‌ای را تا صفحه‌ی آخر، با کتاب همراه خواهد کرد. این اثر اولین‌بار در سال 2008 منتشر شد و نسخه‌ی فارسی آن با تلاش نشر افق و ترجمه‌ی خوب مریم منتصرالدوله به دست نوجوانان ایران‌زمین رسید.

درباره‌ی مجموعه‌ی آخرین شاگرد

آخرین شاگرد (The Last Apprentice)، یک مجموعه‌ی ماجرایی و فانتزی به قلم جوزف دیلینی برای گروه سنی نوجوانان است. این مجموعه با موضوع جادوگران و اشباح و محافظان شهر، دل هر نوجوان علاقه‌مند به دنیای سحرآمیز و جادویی داستان را به دست می‌آورد. روایت کلی این مجموعه در خصوص زندگی پسرکی معمولی به نام توماس است. توماس که نتوانسته شغلی برای خود دست‌وپا کند و تصمیم می‌گیرد به جمعیت محافظان بپیوندد. گروهی که به رهبری استاد گرگوری اداره می‌شوند و کار آن‌ها در بند کردن جادوگران و محافظت از مردم در برابر نیروهای خبیث است. در این میان، استاد گرگوری روز‌به‌روز پیرتر می‌شود و طی حوادث مختلف شاگردان زیادی از دست می‌دهد. بنابراین توماس باید تصمیم بگیرد که از همیشه بهتر عمل کند و خود را برای چالش‌های بیشتری آماده سازد؛ چراکه ممکن است به‌زودی استاد گرگوری او را به عنوان جایگزین خود انتخاب کند. از این مجموعه‌ی ده‌جلدی، تابه‌حال به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده و نسخه‌ی فارسی آن نیز با تلاش نشر افق در اختیار مخاطبان علاقه‌مند قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات مجموعه‌ی آخرین شاگرد

• در فهرست پرفروش‌ترین‌های انگلیس به مدت هفت هفته؛
• فروش بیش از یک میلیون نسخه.

کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم‌خونی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی، ترسناک و جادویی پیشنهاد می‌کنیم.

با جوزف دیلینی بیشتر آشنا شویم

جوزف دیلینی (متولد 1945) از نویسندگان محبوب ژانر فانتزی برای نوجوانان و همچنین استاد دانشگاه بلک‌پول است. بیشتر شهرت این نویسنده برای مجموعه داستان‌های جادویی و روایت‌های سحرآمیز اوست؛ او تاکنون بیش از یک میلیون نسخه از کتاب‌های خود به فروش رسانده و بابت آن جوایز ادبی مختلفی، از جمله فهرست نهایی جایزه‌ی کتاب کودکان، جایزه‌ی کتاب سفتون و جایزه‌ی کتاب همپشایر را به‌ دست آورده. همچنین آثار این نویسنده تاکنون به بیش از بیست‌وچهار زبان دنیا ترجمه شده و مجموعه‌ی «آخرین شاگرد» به مدت هفت هفته رکورد فروش در انگلستان را به خود اختصاص داده است.

در بخشی از کتاب آخرین شاگرد 5: خشم چشم خونی می‌خوانیم

محافظ یک ساعته خانه را جمع‌وجور کرد، درها را قفل کرد و راه افتادیم. من و استادم چوبدستی‌مان را در دست داشتیم و مثل همیشه دوتا کیف دستم بود. خوب خودمان را از سرما پوشانده بودیم: محافظ و من رداهای‌مان تن‌مان بود و آلیس هم کت پشمی مشکی برتن داشت و کلاهش را روی سرش گذاشته بود تا گوش‌هایش گرم بمانند. من هم نیم‌تنه‌ای پوشیده بودم که از پوست گوسفند بود. در کل صبح بدی نبود. هوا خشک و سرد بود، اما آفتاب می‌تابید و عبور از بیشه‌زارها و رفتن به سمت کَسر دلچسب بود.

وقتی از تپه بالا می‌رفتیم، آلیس و من کمی جلوتر رفتیم تا بی‌این‌که کسی صدای‌مان را بشنود، با هم صحبت کنیم. بهش گفتم: «ممکن بود بدتر از این هم بشه. اگه آقای گرگوری می‌خواست به خونه‌ی زمستونیش بره تو هم بایستی باهاش می‌رفتی و هر کدوم‌مون از یه‌طرف منطقه سر در می‌آوردیم.»

محافظ معمولاً زمستان را در آنگلزرک می‌گذراند که در جنوب منطقه قرار داشت، اما بهم گفته بود امسال در چیپندن که راحت‌تر بود، می‌ماند. من هم فقط سرم را تکان دادم و حرفی نزدم. حدس می‌زدم به خاطر این نمی‌رفت که دیگر مِگ اِسکلتون آن‌جا نبود. مگ و خواهرش از جادوگرهای خون‌آشام بودند و محافظ آن‌ها را به یونان فرستاده بود. مگ قلب محافظ را هم شکانده بود.

آلیس با تلخی گفت: «نمی‌خواد حرف‌هایی بزنی که من ازشون خبر ندارم. ان‌قدر از هم دور هستیم که نتونیم همدیگر‌و ببینیم، دیگه چه فرقی می‌کنه؟ آنگلزرک یا چیپندن هر دو به یه چیز ختم می‌شن!»

فهرست مطالب کتاب

1: سکه‌ی پادشاه
2: حقایق
3: تأخیر در جواب نامه
4: آسیاب
5: جیغ بلند
6: داستان آب
7: پای قورباغه
8: زن ماهیگیر
9: کتک‌کاری
10: نامه‌ی محافظ
11: انگشت جادوگر
12: مورونا
13: زاهدی از کارتمل
14: تو مُردی
15: انگشت
16: اثر خون
17: تعقیب
18: دو پیغام
19: دختر کرجی‌بان
20: چاره‌ای نداشتم
21: اسیر دنیا
22: خلاف جهت عقربه‌های ساعت
23: شیشه‌ی جادوگر
24: فولی
25: گریملکین
26: باورنکردنی
27: معامله‌ی دشوار
28: جنگ در مرداب
29: جایی که به آن تعلق دارم
30: کرجیِ سیاه
31: آلیس کیست؟
یادداشت‌های روزانه توماس ج. وارد
پی‌نوشت