معرفی و دانلود کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی

معرفی کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی

با ارواح ارتباط احساسی خاصی دارید؟ از زامبی‌ها بیزارید؟ به تاریکی احترام می‌گذارید؟ سرتان می‌خارد که هرازگاهی رفیقِ خجسته‌تان را بترسانید؟ در کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی نوشته‌ی آلوین شوارتز، فرقی ندارد که چقدر نترسید یا ادعای شجاعت دارید، این کتاب به هر نحوی شده دماغتان را به خاک می‌مالد. اگر اهل ژانر وحشتید، خیالتان راحت تا وقتی قلبتان را نیاورد توی حلقتان، دست از سرتان برنمی‌دارد.

درباره‌ی کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی

کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی (Scary Stories to Tell in the Dark) بلیت یک‌طرفه‌ای به ژانر وحشت است، به شب‌هایی که فکر می‌کردید امن هستند؛ اما بعدازاین، می‌فهمید تاریکی طعم دیگری دارد، کمین کرده و بی‌صدا پشت هر پنجره‌ای است. این مجموعه، شاهکاری از ترس‌های عامیانه و داستان‌های فولکلور آمریکایی است؛ روایت‌هایی که سال‌ها از دهان مردم، شب‌هنگام، دور آتش، در زمستان‌های طویل و تاریک، بارها زمزمه و شنیده شده‌اند. آلوین شوآرتز (Alvin Schwartz) این ترس‌ها را دانه‌دانه شکار کرده، خونشان را تا ته کشیده، قلمش را به این جوهر سرخ آغشته و هرچه یافته را روی کاغذ پیاده ساخته است تا بعدازاین هم دوش‌به‌دوش خوانده شود و بچه‌های بیشتری را بترساند.

داستان‌ها بیشتر از آنکه به منطق روایی وفادار باشند، به‌نوعی به منطق ناخودآگاه انسانی وفادارند و تقریباً همان‌طور ظاهر می‌شوند که کابوس‌ها در خواب به سراغمان می‌آیند؛ ناگهانی، بدون پیش‌زمینه و اغلب بدون پایانی مشخص. شخصیت‌ها با یک جمله معرفی و با یک جیغ هم از صحنه خارج می‌شوند... اولین داستان درباره‌ی پسربچه‌ای‌ست که در خاک باغچه، یک انگشت شست واقعی پیدا می‌کند و مادر با خوشحالی، آن را در سوپ می‌اندازد و یک سوپِ انگشت حسابی برای شام تدارک می‌بیند. اما هنوز چیزی از خوردن این سوپ نگذشته که شب‌هنگام، صدایی از پشت پنجره ناله سر می‌دهد که انگشتم کجاست؟ و این تازه شروع ماجراست.

کتاب طوری نوشته شده که راوی طبق دستورالعمل‌های آن می‌تواند یک نمایش حسابی برای شنونده‌هایش اجرا کند و خیلی از داستان‌ها توصیه‌های اجرایی دارند: مثل «در این لحظه فریاد بزن»، «توی گوش شنونده با لحنی ترسناک زمزمه کن»، «مکث کن و لبخند بزن و بگو یوهاهاها». می‌توان گفت این کتاب برای شب‌های جمعی ساخته شده؛ برای پچ‌پچ‌های نصف شبی، اردوهای مدرسه، یا دورهمی‌هایی که به خاموشی خورده... خواندن این کتاب را مثل یک آیین شبانه برگزار کنید، شک نداشته باشید که به خاطره‌ای فراموش‌نشدنی تبدیل خواهد شد.

آلوین شوآرتز با ساختار قصه‌گویی سنتی کار می‌کند؛ داستان‌هایی بسیار کوتاه، با ضرباهنگی تند، فضاسازی سریع و پایانی که یا خنده‌ات را در گلویت خفه یا موهایت تنت را سیخ می‌کند. لایه‌ی پنهان‌تر کتاب هم ریشه در اسطوره‌شناسی و ناخودآگاه جمعی دارد و بسیاری از داستان‌ها، تکرار ترس‌هایی‌ست که از آغاز تاریخ همراه ما بوده‌اند. مثل ترس از بازگشت مردگان به شکل‌های مختلفی از ارواح، زامبی‌ها یا استخوان‌های متحرک و یا ترس از تاریکی، ناشناخته‌ها و موجودات ماورا.

پیشنهاد ما این است که حین خواندن این کتاب، پتو را تا زیر چانه‌تان بالا بکشد، به پچ‌پچ‌های زیر تخت توجه نکنید و حواستان به پشت سرتان هم باشد. کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی را می‌توانید با ترجمه‌ی سارا پورباقر از انتشارات کودک‌یار بخوانید.

نکوداشت‌های کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی

• این کتاب شامل داستان‌های ارواح سنتی، فولکلور معاصر و داستان‌های دلهره‌آور با پایان‌های غافلگیرکننده و تصاویر فوق‌العاده است. (Haunted Magazine)
• مجموعه‌ای عالی از داستان‌های کوتاه برای ترساندن پیر و جوان با یادداشت‌های جالب برای علاقه‌مندان به داستان‌های عامیانه. (کتابخانه عمومی نیویورک)

کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که طرف‌دار ژانر وحشت‌اند؛ همان‌هایی که هنوز شب‌ها پشت پنجره را چک می‌کنند و قلقلکشان می‌شود که گهگداری به تاریکی محض جلوی چشم‌هایشان زل بزنند و همین‌طور آدم‌بزرگ‌هایی که دلشان برای ترس‌های کودکانه تنگ شده، می‌توانند حسابی از خواندن این کتاب لذت ببرند.

در بخشی از کتاب داستان‌های ترسناک برای خواندن در تاریکی می‌خوانیم

یک شب چند پسر و دختر در مهمانی بزرگی شرکت کردند. پایین خیابان قبرستانی بود و آنها در مورد اینکه چقدر جای ترسناکی است، صحبت می‌کردند. یکی از پسرها گفت: «هیچ‌وقت بعد از اینکه هوا تاریک شد، روی قبر نایستین. مردۀ داخل قبر شما رو می‌گیره و با خودش می‌بره تو قبر.»

یکی از دخترها گفت: «چرت نگو! این اصلاً درست نیست و خرافاته.»

پسر ادامه داد: «پس یه دلار بهت می‌دم؛ به شرطی که بری روی قبر بایستی.» دختر پاسخ داد: «من اصلاً از قبر نمی‌ترسم. الان میرم.»

پسر چاقویش را به او داد و گفت: «بیا این چاقو رو بگیر و توی یکی از قبرها فرو کن تا بفهمیم که اونجا بودی؛ چون قراره مرده تو رو با خودش به خونه‌اش ببره!» دختر به قبرستان رفت. همه‌جا ساکت بود و سایۀ مرگ حس می‌شد. دختر با اینکه ترسیده بود، به خودش گفت هیچ‌چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.

قبری را انتخاب کرد و روی آن ایستاد. سپس سریع خم شد و چاقو را در خاک فروکرد و خواست برود که دید نمی‌تواند. چیزی او را نگه داشته بود. برای بار دوم سعی کرد پاهایش را تکان بدهد، اما نتوانست. ترس تمام وجودش را فرا گرفت. فریاد زد: «یه چیزی من رو گرفته... نمی‌تونم تکون بخورم... کمک!» و سپس روی زمین افتاد. وقتی خیلی دیر کرد، دوستانش نگران شدند و به قبرستان آمدند.

فهرست مطالب کتاب

یادداشت برای والدین گرامی
مقدمۀ نویسنده (بخش اول)
مقدمۀ مترجم
انگشت شست
پیاده‌روی
برای چه آمده‌ای؟
ولگرد دلیر
مردی از لیدز
پوست و استخوان
یک موجود عجیب و ترسناک
سرد مثل خاک
گرگ سفید
خانۀ تسخیرشده
مهمان
آواز نعش‌کش
دختری که روی قبر ایستاد
اسب جدید
تمساح‌ها
جا برای یک نفر دیگر
وندیگو
مغز جسد
می‌توانم سبدتان را برایتان بیاورم؟
قلاب
لباس شب سفید ساتن
نور بالا
دیوانه‌ای در همین حوالی
افعی
دیِ لغزنده
اتاق زیر شیروانی
رقص یک مرده
تا آمدن مارتین صبر کن
روحی با انگشتان خونی
مقدمۀ نویسنده (بخش دوم)
مشکلی وجود دارد
تصادف
یک صبح یکشنبه
صداها
نور عجیب آبی
مردی که سقوط کرد
سگ سیاه کوچولو
جیرینگ جیرینگ
عروس
انگشتر زن مرده
طبل
پنجره
یک سوسیس خوشمزه
پنجۀ گربه
صدا
اوه سوزانا
مرد وسطی
گربه‌ای در کیسۀ خرید
تخت کنار پنجره
دست مَرد مُرده
شبحی در آینه
نفرین
کلیسا
خبر بد
سوپ قبرستان
کت و شلوار قهوه‌ای
مردۀ بی سر
تق تق تق
مقدمۀ نویسنده (بخش سوم)
قرار ملاقات
ایستگاه اتوبوس
سریع و سریع‌تر
واقعاً خوشمزه
سلام کیت
سگ سیاه
رد پا
چشم‌هایی مثل چشم گربه
اسبی به نام بِس
هارولد
باتلاق جهنمی
نفرین سیاه
دختر گرگی
پنج کابوس
رؤیا
حیوان خانگی جدید سام
شاید به خاطر بیاوری
لکۀ قرمز
نه، ممنون
شیطان در خانه
غریبه‌ها
خوک
مشکلی پیش آمده؟
خودشه!
می‌خورمت
شاید نفر بعدی تو باشی