معرفی و دانلود کتاب دایی وانیا
برای دانلود قانونی کتاب دایی وانیا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دایی وانیا
کتاب دایی وانیا به قلم آنتون چخوف، یکی از آثار برجستهی معاصر است که در آن ماجراهای اقتصادی و عاشقانهی بسیاری در یک خانوادهی روسی رخ میدهد و هر یک از اعضای این خانواده را دچار تحولی میکند.
نمایشنامه دایی وانیا (Uncle Vanya) از نظر مضمونی به نمایش یک زندگی هدر رفته میپردازد. نمایشنامه با بررسی شخصیتها و نمایش مصیبتهای آنها این قضیه را آشکار میکند. ولی مسلما انسجام بخشیدن به این مفهوم در نمایشنامه کار سختی است چرا که این مسئله از جمله مواردی است که با حال و هوا و فضای زندگی افراد سروکار دارد و یک ایده مشخص و تمایز نیست.
یکی از ویژگیهای بارز نمایشنامه این است که تقریبا تمام شخصیتهای آن از زندگیهای خود راضی نیستند و احساس رخوت، تاسف و خستگی میکنند. آنها از افزایش سن خود گلایه میکنند، حسرت سالهایی را میخورند که با کارهای طاقت فرسا هدر دادهاند، غم عشقهای بر باد رفتهشان را میخورند و در این مسئله تفکر میکنند که اگر جور دیگری زندگی میکردند اوضاع در حال حاضر به چه صورت بود. به این ترتیب آنها غم فقدان را میخورند، بدون این که توجهی به داشتههای فعلی خود داشته باشند. در طول نمایشنامه، تفکرات شخصی آنها در معرض دید بقیه قرار میگیرد و باعث میشود موجی از نارضایتی آنها را احاطه کند.
مضمون دیگری که در نمایشنامه وجود دارد و چندان با زندگیهای هدر رفته بیگانه نیست، عشق غیرممکن است. با نگاهی به بستری که این نمایشنامه بر روی آن نوشته شده بهتر میتوان به اهمیت این مضمون پی برد. دایی وانیا را به نوعی میتوان یک باز نویسی از نمایشنامه قبلی آنتون چخوف (Anton Chekhov) به نام دیو جنگل در نظر گرفت. همچون آن نمایشنامه، دایی وانیا هم ساختار خود را حول سه زوج و روابط عاشقانه بین آنها میچیند، داستان طوری پیش میرود که این شخصیتها بارها یک دیگر را وسوسه میکنند، به روابط پیچیدهای با یک دیگر میرسند و با ناامیدی تلاش میکنند به یک رابطه رمانتیک دست یابند.
در بخشی از کتاب دایی وانیا میخوانیم:
- سونیا: [همچنان به زانو افتاده، به طرف پدرش برمیگردد. با لحنی عصبی و با صدایی کموبیش گریهآلود میگوید:] پدر، آدم باید مهربان و دلرحم باشد. من و دایی وانیا آدمهای خیلی بدبختی هستیم! [نومیدیاش را کنترل میکند.] باید دلرحم و خیرخواه بود! یادت باشد موقعی که جوانتر بودی، دایی وانیا و مادربزرگ کتابهایی را برای تو ترجمه میکردند، از نوشتههایت رونوشت برمیداشتند... همهی شبها تا صبح بدون یک لحظه استراحت کار میکردیم، من و دایی وانیا جرأت نداشتیم یک کوپک اضافی خرج بکنیم، همهی پولها را به تو اختصاص میدادیم... ما نانخورهایی بیثمر نبودیم، نه منظورم این نبود، اما تو باید ما را درک کنی، پدر! باید نیکوکار باشی!
- یلنا: آندرییونا [بسیار متأثر خطاب به شوهرش:] تو را به خدا آلکساندر، به او توضیح بده... التماس میکنم.
- سربریاکف: باشد، به او توضیح میدهم... به چیزی متهمش نمیکنم، عصبانی هم نیستم، اما قبول کنید که رفتارش دستکم عجیب است. باشد، میروم پیشش و با او حرف میزنم.
- یلنا آندرییونا: [از در وسطی بیرون میرود. خیلی متأثر:] به ملایمت و مهربانی با او حرف بزن، سعی کن آرامش کنی...
[به دنبال شوهرش میرود بیرون. سونیا، همچنان خود را به دایه میفشرد. ]
- سونیا: دایه جان، دایهی عزیزم!
- مارینا: چیزی نیست، عزیزم. مثل غازها قارقار میکنند و بعد هم آرام میگیرند! پس از قارقار کردن ساکت میشوند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دایی وانیا |
نویسنده | آنتون چخوف |
مترجم | پرویز شهدی |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 108 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-238-1 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تراژدی خارجی |