معرفی و دانلود کتاب مرگ شاه سونگور
برای دانلود قانونی کتاب مرگ شاه سونگور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مرگ شاه سونگور
هفت مقبره کافی است. هیچکس نباید بداند شاه سونگور در کدام یک دفن شده و تا پایان ساخت این آرامگاهها، نمیتوان او را که برای گریز از حضور در جنگی بدفرجام به خودکشی پناه برد، به خاک سپارد. کتاب مرگ شاه سونگور نوشتهی لوران گوده جشن عروسی سامیلیا را به میدان جنگ تبدیل کرده و از ما نیز میخواهد تا در این نبرد حضور داشته و نابودی یک امپراتوری بر خونبنا شده را نظارهگر باشیم.
دربارهی کتاب مرگ شاه سونگور
باز هم مالکیت بر «زن» به عرصهی نبرد تبدیل شده است؛ همانند جنگ تروا. در آن نبرد «هلن» چیزی بود که بهدست برنده فتح میشد؛ حالا هم سامیلیا همان غنیمتی است که پس از جنگ به یکی از طرفین خواهد رسید. شاهزادهی شهر نمک تاج بر سر دارد و در پی او کاروانی از هدایا و زیورآلات و خلعتها روان است. شاهزاده از ثروتمندترین افراد شهر و شایستهترین شخص برای ازدواج با سامیلیاست؛ یک روز تا جشن عروسی او و این دختر زیبارو که پدرش امپراتوری آفریقا را در ید قدرت خود دارد، باقیمانده. همه تصور میکنند قرار است همهچیز بهخوبی و خوشی پیش رود و این زوج نیز به سلامت به کاخ خود خواهند رفت، اما یک راز قدیمی آشکار میشود و حادثهای که نباید رخ میدهد. کتاب مرگ شاه سونگور (La mort du roi Tsongor) روایتگر یک جنگ سرتاسر شکست است. این نبرد هیچ برندهای ندارد و از اساس بیهوده و اشتباه است. لوران گوده (Laurent Gaudé) فضایی اساطیری و باستانی را که در آن ارزشهای سنتی و پایبندی به عهد، حتی از حفظ جان انسان بالاتر است، روایت میکند. در این شهر نمیتوان در آن قولی داد و به آن عمل نکرد؛ حتی اگر هزینهی این قول، مرگ باشد.
سانگو در سرسرای کاخ سونگور ایستاده و حق خود را طلب میکند. او دوست کودکیهای سامیلیاست. با وجود اینکه سالیان سال از دوران کودکی او و سامیلیا گذشته، هنوز به یاد دارد که سالها پیش، سامیلیا به او قول ازدواج داده و حالا آمده تا این دختر را که تصور میکند متعلق به اوست، با خود ببرد. سونگور هیچ راهی را برای نجات از این وضعیت سراغ ندارد. او آدمی نیست که سانگو را از کاخ بیرون اندازد و مراسم ازدواج سامیلیا و شاهزادهی شهر نمک را برگزار کند؛ پادشاه میداند سانگو جوان شریف و پاکی است و نسبت به او احساس پدری دارد، اما نمیتواند شاهزادهی شهر نمک را، آن هم چند ساعت مانده به ازدواج، از وصلت با سامیلیا محروم کند. شاه سونگور میداند این رقابت بر سر سامیلیا، کشور او و شهر نمک را به جنگ خواهد کشاند. از طرف دیگر عذاب وجدان اینکه چگونه امپراتوری خود را وسعت بخشیده و هر چه دارد بر خون استوار شده، رهایش نمیکند. او بهمحض روبهرو شدن با این دردسر، خود را از این ماجرا بیرون میکشد و رها میشود. چگونه؟ با خودکشی!
لوران گوده پسران شاه سونگور را نیز در این نبرد شرکت داده. برخی از آنها به حمایت از سانگو برخاستهاند و برخی طرفدار شاهزادهی شهر نمک هستند. با خودکشی سونگور اوضاع وخیمتر هم شده. حالا شاهزادگان علاوهبر «چه کسی همسر سامیلیاست؟ بر سر اینکه «چه کسی پادشاه بعدی است؟» نیز با یکدیگر میجنگند و هر کدام قدرت و حکومت را سهم خود میدانند. کتاب مرگ شاه سونگور، ناخواسته سامیلیا را بهصورت شخصیتی منفعل و بدون عاملیت تصویر نکرده، بلکه از این کار مقصودی دارد. در جوامع مرد سالار و مرتجع همچون سرزمین شاه سونگور، زن صرفاً مؤثر است نه تأثیرگذار و از بدیهیترین حقوق مثل حق انتخاب محروم است. سامیلیا فرصتی برای ابراز نظر ندارد و وجودش بدون اینکه خود بخواهد، به غنیمت جنگی بدل شده و اصلاً صدایی برای بازگویی رنج خود ندارد! داستان مرگ شاه سونگور ما را تا پایان این نبرد با این دو جاهطلب و شاهزادگان سلطنتخواه همراه و اثبات میکند که این نبرد نیز مانند اغلب جنگها، میتوانست کلاً آغاز نشود و آب از آب تکان نخورد، اما شد آنچه نباید میشد!
کتاب مرگ شاه سونگور با ترجمهی پرویز شهدى در نشر بهسخن منتشر شده است.
جوایز و افتخارات کتاب مرگ شاه سونگور
- برندهی جایزهی ایمپک دوبلین
- برندهی جایزهی کتابفروشان (Prix des Libraires) سال 2003
- برندهی جایزهی گنکور دانشآموزان (Prix Goncourt des Lycéens) در سال 2002
نکوداشتهای کتاب مرگ شاه سونگور
- لوران گوده همانند یک شعبدهباز، عمیقترین احساسات، ترسها و آرزوهای ما را به یک معجون جادویی تبدیل میکند. (لو موند)
- نویسندهی داستان مرگ شاه سونگور را بهشیوهی آثار هومر، با ترکیبی از حماسه و شور جنگی بهوجود آورده است. این اثر به مفهوم «تراژدی» حیاتی نو بخشیده و شیوهای نوین در داستانسرایی تراژدیک را خلق کرده است. (لو نوول آبزرواتور)
- رمان مرگ شاه سونگور با ریتمی آرام و غمبار و زبانی فخیم، اثری جذاب و هیپنوتیزمکننده را روایت میکند. (ساندی تلگراف)
کتاب مرگ شاه سونگور برای چه کسانی مناسب است؟
اگر تصور میکنید پایان داستانهای عاشقانه و تخیلی همیشه خوش و شیرین است، کتاب مرگ شاه سونگور تصورتان را تغییر میدهد. این ماجرا که در عین جذابیت و گیرایی، حزن و ندامت را در جای جای خود بنا نهاده، ما را به میدان نبرد نابرابری میبرد که سرانجام چیزی جز پشیمانی را به همراه ندارد.
در بخشی از کتاب مرگ شاه سونگور میخوانیم
شاهسونگور نیمهشب رفت روى ایوان کاخ. اینبار هم کاتابولونگا همچون سایهاى راز نگهدار و خطرناک، همراهش بود. نگاهى به آسمان و هفت تپهى دوروبر ماسابا کرد. آتشهایى که سانگو افروخته بود، هنوز روشن بودند. هواى گرم شب تابستان را بویید. یکساعت بهاینترتیب روى ایوان ماند، بىآنکه با همدم و مصاحبش حرفى ردوبدل کند. بعد گفت کوچکترین پسرش، سوبا را بهحضورش بیاورند.
کاتابولونگا رفت بیدارش کرد؛ ولى سوبا سؤلى نکرد. پدرش را با حالتى آشفته روى ایوان دید. با چهرهاى گرفته. سهنفرى در شب خاموش ماسابا تنها بودند.
سونگور سالخورده گفت: «هیچ پرسشى نکن، پسرم. گوش کن چه مىگویم و آنچه را از تو مىخواهم بپذیر. دیگر وقتى باقى نمانده که من برایت توضیح دهم منظورم چیست. من شاهسونگورم و روى گونههایم و کف دستهایم بهاندازهى موهاى سرت سالها گذشتهاند. زندگى با همهى بارش روى شانههایم سنگینى مىکند. بهزودى روزى خواهد رسید که جثهام دیگر تاب کشیدن آن را نخواهد داشت. قامتم خمیده خواهد شد. بهزانو درخواهم آمد. آنوقت است که این بار را جلو رویم زمین خواهم گذاشت. بدون هیچ تلخکامى. چون برایم خیلى پربار بوده. حرفى نزن. چیزى نگو. مىدانم چه فکر مىکنى. مىگویم آنروز خواهد آمد. خوب گوش کن. فقط یکچیز از تو مىخواهم، پسرم. آنروز که فرابرسد، مأموریت تو آغاز مىشود. همراه زنانى که کارشان مویهکردن است، گریه نکن.
در بحثهایى هم که سر تقسیم قلمرو من میان برادرانت درخواهد گرفت وارد نشو. به همهمههاى کاخ و هاىوهوى ماسابا گوش مسپار. فقط حرفهاى مرا بهیاد بیاور، حرفهایى را که امشب روى این ایوان بهتو مىگویم و آنچه را لازم است انجام بده. هر کارى دارى کنار بگذار؛ رداى سیاه بلندى بپوش، موهایت را کوتاه کن و همهى زیورهایى را که در دستهایت دارى بیرون بیاور. از تو مىخواهم عزیمت کنى. شهر و خانوادهمان را ترک کنى. از تو مىخواهم مأموریتى را که بهتو مىدهم تمام و کمال انجام دهى، حتى اگر بیست یا سىسال از عمرت را در راه آن صرف کنى. در سراسر قلمرو، هفت آرامگاه بساز. در دورافتادهترین نقاط که گذر کسى نیفتد. آنها را بهکمک برجستهترین معمارهاى کشور بساز. هفت آرامگاه نهانى و شکوهمند. هریک از آنها بناى یادبودى باشد با همان ارزشى که من برایت دارم.
همهى توانت و همهى هوش و ذکاوتت را بهکار ببر. زمینهایى را که مىخواهى در آنها آرامگاه بسازى، بهدقت انتخاب کن. میان بیابان. کنار یک شط. زیرزمین، اگر بتوانى. هرطور که صلاح مىدانى بساز. هفت آرامگاه براى پادشاه. باشکوهتر از کاخ ماسابا. نه فکر پولش را بکن و نه زحمتى را که باید بکشى. موقعى که کارت بهپایان برسد، سالها از عمرت گذشته است. شاید خمیدهپشتتر از من که الآن دارم با تو حرف مىزنم بشوى؛ ولى این موضوع نباید مانع کارت بشود. هیچچیز نباید قولت را از یادت ببرد. قول دادهشده به پدرى که مرده. قول به شهریارى که دربرابر تو زانو مىزند. به حرف هیچکس گوش نکن. نداى طغیان را در خودت خاموش کن. کارى را که باید انجام دهى بهپایان برسان. موقعى که هفت آرامگاه را در سراسر قلمرو ساختى، به ماسابا برگرد.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار گزارنده
بخش نخست: شبِ بلندِ بىخوابى شاهسونگور
بخش دوم: رداى عزاى سوبا
بخش سوم: نبرد
بخش چهارم: محاصرهى ماسابا
بخش پنجم: زن ازیادرفته
بخش ششم: آخرین اقامتگاه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مرگ شاه سونگور |
نویسنده | لوران گوده |
مترجم | پرویز شهدی |
ناشر چاپی | نشر به سخن |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7987-99-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |