معرفی و دانلود کتاب داستان من
برای دانلود قانونی کتاب داستان من و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب داستان من
در کتاب داستان من، اثر به یاد ماندنی مرلین مونرو، با جزئیات زندگی این بازیگر برجستۀ سینما، از زبان خودش بیشتر آشنا شوید. این کتاب روایتگر حوادث و رویدادهای زندگی این ستارۀ هالیوود از دوران کودکی تا به شهرت رسیدنش است.
دربارۀ کتاب داستان من:
زندگی این سمبل جنسی و زیبایی در سینمای آمریکا به زبان خودش، روایتی تلخ شیرین از زندگی زنی است که پس از گذراندن روزهای بسیار دشوار به شهرت و محبوبیتی باورنکردنی رسیده است. روزهایی که شاید در لابهلای زرق و برق زندگی چندین سال اخیر و حواشیاش کمرنگ شده و مغفول مانده است.
نورما جین مورتنسون (Norma Jeane Mortenson)، ملقب به مریلین مونرو که به طور مادرزادی از اختلال دو قطبی رنج میبرد، در یتیمخانه بزرگ شد وگهگاهی چند خانواده سرپرستی او را برعهده میگرفتند؛ در چنین شرایطی نیز او از وضع مناسبی برخوردار نبود و از کودکی به کارهای طاقتفرسایی همچون نظافتکاری مشغول بود. وضعیت روحی و عاطفی مرلین نیز در این خانوادهها تعریف چندانی نداشت و بارها مورد خشونت کلامی، فیزیکی و تهدیدهایی قرار گرفته بود. او که از آغاز دوران نوجوانیاش متوجه نگاههای جنسیت زده و آلودۀ اطرافیانش شده بود و از این کالا انگاری نفرت داشت، در سن 16 سالگی تن به ازدواج با مردی داد که بعدها به دلیل پیوستن او به ارتش از یکدیگر جدا شدند. پس از این حادثۀ تلخ مریلین برای گذران روزگار مجبور به کار کردن در کارگاه اسلحهسازی شد. در آنجا با مرد عکاسی آشنا گشت که مسیر زندگیاش را برای همیشه دگرگون کرد.
این هنرپیشه جذاب آمریکایی پس از مدتی فعالیت در صنعت مدلینگ که نام و آوازهای قابل توجه در آن یافته بود، وارد دنیای بازیگری شد و در این حرفه خوش درخشید، چهرۀ دوستداشتنی و جذاب او در این شهرت بیتأثیر نبود. بنیاد گلدن گلوب در سال 1962 این ستارۀ سینما را به عنوان یکی از محبوبترین بازیگران دنیا معرفی کرد. مرلین مونرو سالهای بسیاری را در فقر مطلق گذارند، اما آنچه بیش از هر چیز او را عمیقا ناراحت میکرد تنهاییاش بود. تنهاییای که حتی در اوج شهرت و محبوبیت آن را احساس میکرد.
بسیاری از خلأهای دوران کودکی مرلین، در شکلگیری شخصیت او و رفتارهای غیرطبیعیاش در بزرگسالی نقش داشتند. شاید بسیاری از شما هنگامی که اسم مرلین مونرو را میشنوید، تصویری از یک زن بیبند و بار در ذهنتان نقش ببندد؛ در صورتی که با خواندن «داستان من» (My Story) به زوایای شخصیت این هنرپیشه و زندگی دشوارش پی خواهید برد. اغراقآمیز نیست اگر بگوییم شرایط اجتماعی و اقتصادی از نورما زنی را ساخته که برای امرارمعاش به هرکاری دست میزند. اما به هر روی نقشآفرینیهای ماندگار او در سینما، وی را به بازیگری تأثیرگذار و فراموشنشدنی در تاریخ بدل کرده است.
سرانجام سال 1962 مریلین سی و شش ساله در اتاق خوابش در حالی که یک قوطی قرص خواب آور در دست دارد، پیدا میشود و به زندگی جنجالیاش خاتمه میدهد. علیرغم تأیید خودکشی او توسط پلیس، حواشی و شایعات زیادی تاکنون از مرگ وی نقل شده است.
خواندن کتاب داستان من به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن زندگینامه بازیگران و افراد مشهور علاقمندید، این کتاب شگفتانگیز را از دست ندهید.
با مرلین مونرو بیشتر آشنا شویم:
مهمترین بازیگر قرن بیستم میلادی (به تعبیر بسیاری از رسانهها) در نخستین روز ژوئن سال 1926 در لس آنجلس چشم به جهان گشود. این هنرپیشه، خواننده و مدل که کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذاشته است، پس از ازدواج نخستش برای امرار معاش به پیشنهاد یک عکاس مدل او میشود و زندگی حرفهاش از همین نقطه آغاز میگردد.
نورما جین مورتنسون تحت سرپرستی 11 خانوار قرار گرفته بود که در یکی از این آنها به وی تجاوز میشود و همین امر تأثیر روانی بسیار عمیقی بر او میگذارد و باعث بیاعتمادیاش به تمامی مردان میگردد. برخی روانکاوان معتقدند علاقۀ او به همجنسانش ریشه در همین حادثۀ هولناک دارد. کششی که جامعه در آن زمان روی خوشی به آن نشان نمیداد.
در زندگی حرفهای نیز او یکی از پولسازترین بازیگرهای هالیوود به شمار میرود و اکثر نقشهایی که ایفا میکرد سبب شد تا به او لقب «بلوند احمق» را بدهند. مرلین با نقشآفرینی در فیلم «چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد» خوش درخشید و به سرعت میان عامۀ مردم محبوب شد. مرلین یک سال پس از جدایی از جو دی ماجینو، بازیکن بیسبال، با نمایشنامهنویس مشهور، آرتور میلر ازدواج کرد که در آن زمان بسیار خبرساز شد.
در بخشی از کتاب داستان من میخوانیم:
در کودکی عروس شده بودم و در کودکی هم مطلقه شده بودم. بهنظرم اتفاقات زیادی برایم رخ داده بود؛ اما درواقع هیچ اتفاقی نیفتاده بود، فقط از نهسالگی پریده بودم به نوزدهسالگی و باید برای خودم کاری دستوپا میکردم.
همان غریزهای که اردک را به آب میرساند، من را به استودیوی عکاسی کشاند. وارد کار تبلیغات و طراحی شدم. عکاسها نیز دنبال کار بودند. پیداکردن عکاسی که بهعنوان مدل انتخابم کند، بهراحتیِ آبخوردن بود.
پول کافی برای کرایهی اتاقم و غذای روزانهام درمیآوردم؛ ولی گاهی هم پیش میآمد که پول غذایم درنمیآمد. اما مهم نبود، وقتی جوانی و سالم، کمی گرسنه هم بمانی به جایی برنمیخورد.
آنچه مهم بود، تنهاشدنم بود. وقتی آدم جوان و سالم باشد، تنهایی خیلی بیشتر مهم میشود.
با چشمهای تنهایم به خیابانها نگاه میکردم. هیچ قوموخویشی نداشتم که به دیدنشان بروم یا دوستی که با او جایی بروم. خالهگریس و خالهآنا فقط درگیر کارشان بودند تا بتوانند کرایهی اتاق و خرج غذایشان را در بیاورند. وقتی بهشان سر میزدم، برایم ابراز تأسف میکردند و میگفتند دوست دارند بهم کمک کنند. میدانستم چقدر حتی به نیم دلار موجود در کیف پولشان احتیاج دارند، بنابراین از آنها دور میشدم، مگر زمانیکه پولی داشتم و میتوانستم آنها را به رستوران یا سینما ببرم.
تنها بودم، خودم با خودم. وقتی شبها از خیابانهای روشن و پیادهروهای پرازدحام به خانه برمیگشتم، چهرههایی را میدیدم که دارند باهم حرف میزنند و با عجله میخواهند به جایی بروند. با خودم میگفتم کجا دارند میروند و چه احساسی دارد که آدم جایی را داشته باشد که برود یا کسانی باشند که تو را بشناسند.
همیشه مردهایی هستند که به دختری تنها کمک کنند تا کمی از تنهایی بیرون بیاید. وقتی داری رد میشوی میگویند «سلام کوچولو». وقتی برنمیگردی بهشان نگاه کنی، بهمسخره میگویند «مغرور هم که هستی، آره؟»
گاهی همچنان دنبالت میآیند و به این مکالمهی یکطرفه ادامه میدهند.
«بهنظرم خوشگلی کوچولو.» تا نصف خیابان که جلوتر رفتی و محلشان نگذاشتی، ازت عصبانی میشوند و با فحشی تنهایت میگذارند.
هرگز به چنین افرادی جواب ندادم. گاهی برایشان احساس تأسف میکردم. بهنظرم آنها هم بهتنهایی من بودند. هیچ اصول اخلاقیای نبود که نگذارد به دعوت خیابانیشان جواب مثبت بدهم. این هم نبود که نمیخواستم کسی ازم سوءاستفاده کند. نورما جین عادت داشت مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و به او بگویند: این کار را بکن، بیا اینجا، آشپزخانه را تمیز کن، دهانت را همیشه ببندد و شکایتی نکن. هرکسی به نورما جین فرمانی میداد و اگر اطاعت نمیکرد، او را به یتیمخانه میبردند.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
1: چگونه پیانویی سفید را نجات دادم
2: اولین گناهم
3: در زنگ ریاضی اتفاق افتاد
4: مثل گلی زیبا، زنی دلفریب شدم
5: ناقوس ازدواج
6: کوچههای بیعبور
7: یک سرباز دیگر
8: رؤیای جدیدی را شروع کردم
9: بالا، بالا، بالاتر
10: از آنسوی آینه به فکرم رسید
11: چطور تقویمی درست کردم
12: از چارچوب کاغذ پریدم بیرون
13: مهمانیها را نه، اما آقای اشنک را دوست داشتم
14: پلیس وارد زندگیام شد
15: کف اقیانوس
16: اولین عشقم
17: هدیهای خریدم
18: تور تبلیغاتی
19: شروع من
20: بالاپایینِ دوباره
21: بازگشت به فاکس قرن بیستم
22: دربارهی مردها
23: دربارهی زنها
24: عشقوعاشقی دیگری پایان گرفت
25: مرگ جانی
26: فردا زرنگ خواهم شد، همین فردا!
27: دشمنیِ جون کرافورد با من
28: جنگ من با هالیوود
29: چرا با هالیوود جور نشدم؟
30: دستورالعمل من برای شهرت
31: نجیبزادهای از زمین بیسبال!
32: در آغوش طوفان
33: مردی دانا چشمهایم را روی حقایق گشود
34: با جو ازدواج کردم
35: ترانهی کرهای
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب داستان من |
نویسنده | مرلین مونرو |
مترجم | معصومه عسکری |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7845-33-2 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |
از شهرها و مزرعهها، از کارخانهها، مراکز رقص و آواز و آموزشگاههای هنرهای نمایشی و حالا در این بین یک نفر هم از یتیم خانه آمده بود. و دور ورمان پر از گرگ بود نه از آن گرگهای بزرگ که داخل استودیوها نشستهاند. گرگهایی کوچک. آژانسهای استعدادیابی بدون دفتر و مرکز دفترهای تبلیغاتی بی مشتری، واسطههایی بدون ارتباط با مخاطبین یا مدیران، قهوه خانهها و کافههای ارزان پر از مدیرانی بود که آمادهی بستن قرارداد بودند، فقط کافی بود ثبت نام کنی و شرط ثبت نام آنها معمولا در تخت خواب میگذشت…