معرفی و دانلود کتاب خلبان امریکایی

معرفی کتاب خلبان امریکایی

کتاب خلبان امریکایی به قلم دیوید گریگ با توجه به سیاست و نقش آن در ایجاد شکاف زبانی، فرهنگی و اجتماعی به تحلیل نقش و اثر آمریکا به‌عنوان قدرتمندترین دولت جهان در رابطه با دشمنانش می‌پردازد. نمایش از جایی شروع می‌شود که خلبان ارتش آمریکایی وسط روستای دورافتاده‌ای میان دشمنان سقوط می‌کند و توسط اهالی روستا به اسارت گرفته می‌شود. حالا اهالی روستا برای تعیین سرنوشت این دشمن غریبه که حتی زبانشان را نمی‌فهمد دچار اختلاف می‌شوند و در این روند مخاطب را به تعمق در نقش قدرت و سیاست در زندگی روزمره‌ی مردم عادی دعوت می‌کنند.

درباره‌ی کتاب خلبان امریکایی

موضوع مرکزی کتاب خلبان امریکایی (The American Pilot) ایده‌ی جدید و بی‌بدیلی نیست. داستان اسارت سربازان آمریکایی به دست اهالی مردم دشمن و روبه‌رو شدن شهروندان ساده در مقابل هم به نمایندگی از قدرت‌های بزرگ جهان حکایتی است که در رسانه‌ها، قالب‌ها و سبک‌های مختلفی به نگارش و تصویر درآمده. اما دیوید گریگ (David Greig) در این اثر مهارت و خلاقیت خود را با به کار بستن ایده‌ای کهنه و اجرای آن به روشی بدیع و جذاب به رخ می‌کشد.

روایت نمایشنامه‌ی خلبان امریکایی در کشوری اتفاق می‌افتد که سال‌هاست در اختلافات و جنگ‌های داخلی و خارجی غرق شده؛ دیوید گریگ در نمایشنامه هیچ نام و نشانی از کشور بخصوصی ارائه نمی‌دهد اما از توصیفات صحنه و شرایط کشور می‌توان فهمید که در فضاسازی خود از شرایط طبیعی و فرهنگی کشورهای خاورمیانه الهام گرفته است. اهالی این کشور خیالی، سال‌هاست تحت ظلم حکومت فاشیستی هستند که مورد حمایت دولت آمریکا قرار دارد و به همین دلیل سربازان آمریکایی را به‌عنوان دشمنان خود می‌شناسند. در چنین شرایطی است که یکی از سربازان آمریکایی در دل یکی از روستاهای دورافتاده‌ی این کشور میان گروهی از چریکان مخالف حکومت سقوط می‌کند.

حالا خلبان آمریکایی آسیب‌دیده که زبان مردم این منطقه را بلد نیست خود را در شرایطی می‌یابد که نه پای رفتنی برایش مانده و نه توان صحبت کردن. از طرف دیگر، خبر اسارت این مرد غریبه برای مردم روستا هشدار خطر و نوید امید بزرگی را به ارمغان می‌آورد. مخاطب متفکر بلافاصله متوجه می‌شود که این افراد بی‌پناه و وحشت‌زده در این موقعیت از نقش‌های ساده‌ی خود فراتر می‌روند و ملت‌های بزرگی را نمایندگی می‌کنند. پس از پیچیده شدن خبر سقوط و اسارت خلبان آمریکایی همه به‌نوعی برای تعیین سرنوشت این غنیمت ارزشمند تلاش می‌کنند.

به‌ندرت متوجه می‌شویم که خلبان آمریکایی هر چیزی است جز یک انسان. از نظر مردم روستا او همزمان که دشمن ملت است، وعده‌ی آزادی، تجسم قدرت، یادآور رویای دور از دسترس سعادت و پیام‌آور خطر نزدیکی است. در واقع خلبان امریکایی کم از یک آدم فضایی سرگردان ندارد. ملت کنجکاوی که برای مشاهده‌ی این آمریکایی هبوط کرده جمع شده‌اند زبان او را نمی‌فهمند، او را نمی‌شناسند و حتی نامش را نمی‌دانند و تنها اطلاعاتی که از او در دست دارند موسیقی‌های محبوب انگلیسی است که از ام‌پی‌تری کوچکش پخش می‌شود. در این حال عده‌ی بسیار کوچکی از افراد، از جمله ایوی، دختر کوچک روستایی، خلبان امریکایی را به چشم انسانی مانند خود نگاه می‌کنند.

کتاب خلبان امریکایی توسط حمید دشتی ترجمه شده و به همت نشر کتاب دیدآور در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب خلبان امریکایی

• کتاب خلبان امریکایی حکایت تکان‌دهنده‌ای از قدرت است. نبرد مختصر و عمیقی میان فرهنگ‌ها در کشور بی‌نام و نشان و دورافتاده‌ای که درگیر جنگ‌های داخلی است اتفاق می‌افتد. (آسوشیتد پرس)
• نمایشی به‌شدت اثرگذار از یکی از خلاق‌ترین و چالش‌برانگیزترین درام‌نویس‌های معاصر. (گاردین)
• هوش خارق‌العاده‌ی گریگ، یک داستان‌نویس و بیننده‌ی قهار. (روزنامه‌ی هرالد)

کتاب خلبان امریکایی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب خلبان امریکایی را به تمام علاقه‌مندان ادبیات نمایشی و دانشجویان و هنرمندان علاقه‌مند به هنرهای نمایشی معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب خلبان امریکایی می‌خوانیم

قدری مکث.
کشاورز. باید بهش غذا بدم.
بازرگان. خوبه.
کشاورز. باید بهش صبحونه هم بدم.
بازرگان. فکر خوبیه.
کشاورز. می‌دونی امسال اوضاعم خیلی خوب نبوده.
بازرگان. نه.
کشاورز. شورا خودش در جریانه.
قدری مکث.
بازرگان دوباره به طرف خلبان می‌رود.
خلبان خودش را عقب می‌کشد.
بازرگان. [فریادزنان] فرار نکنی ها. با تو اَم. فرار نکنی ها...
اگه فرار کنی می‌کشمت. شیرفهم شد؟
کشاورز. فکر کنم فقط انگلیسی بلد باشه.
بازرگان با ایما و اشاره نشان می‌دهد که هر کس فرار کند، کشته می‌شود.
بازرگان. [فریادزنان] شیرفهم شد؟
هر دو به خلبان نگاه می‌کنند.
[ادامه] نمی‌دونم رفیق. من تو این کارها خیلی تجربه ندارم. حس خوبی بابتش ندارم. خیلی چیزها به مسیری که تو این راه تعیین می‌کنیم بستگی داره، چون ما نمی‌دونیم. می‌تونه خیلی برامون اومد داشته باشه، می‌تونه هم به ضررمون باشه. خدا عالمه.