معرفی و دانلود کتاب خانههای دوش به دوش
برای دانلود قانونی کتاب خانههای دوش به دوش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خانههای دوش به دوش
داستان کتاب خانههای دوش به دوش، حکایت دختر ترسویی است که ذکر دوران کودکیاش را فراموش کرده و به دنبال صداهای عجیبی میرود که از خانهی مجاور به گوشش میرسد. خدیجه قاسمی در این رمان ترس، عشق و واقعیات را با هم ترکیب کرده است.
در رمان خانههای دوش به دوش، میخوانیم که چگونه در نیمههای شب، سرمه صداهای عجیب میشنود و وسایلش به طور عجیبی مرتبا گم میشوند. همچنین زمانی که سرمه عاشق پسری به نام پژمان میشود و با او نامزد میکند، اتفاقاتی ناملوم رخ میدهد که موجب جدایی آن دو میگردد...
در بخشی از کتاب خانههای دوش به دوش میخوانیم:
سرمه سرش را که گذاشت روى بالش دوباره صداى زمزمه را شنید. کسى با صداى اندوهگین مىخواند. دوباره ضربان قلبش تند شد از جا برخاست و گوشش را به دیوار چسباند. صدا نامفهوم بود. سرمه سرجایش برگشت. عجیب این بود که در کنار دیوار، کنار پنجره، روى تخت، فرکانس صدا تغییر نمىکرد و همین موضوع باعث اضطراب و وحشت سرمه مىشد. بدون اینکه به ساعت نگاه کند، مىدانست این زمزمه درست ساعت دوازده آغاز مىشود ولى نمىدانست کى پایان مىیابد.
همیشه بعد از مدت کوتاهى با تمام اضطرابى که داشت به خواب خوش و عمیقى مىرفت. سرمه به شدت دلش مىخواست بفهمد آیا کس دیگرى هم این صدا را مىشنود یا فقط او است که مىتواند این صدا را بشنود. مىترسید موضوع را به مادرش بگوید. اگر این موضوع را به او مىگفت مادرش وحشت مىکرد و حتماً دوباره او را از این مطب به آن مطب مىکشاند. پس باید پریا را یک شب پیش خودش نگه مىداشت. این فکر باعث آرامش موقتاش شد.
سرمه دراز کشید تا ضربان قلبش آرام شود. وحشت سرمه از این بود که خانهاى که صدا از آن مىآمد، خیلى متروکه بود و کسى در آن زندگى نمىکرد. اما نمىدانست این آواز حزنانگیز از کجا به گوش مىرسید. غیر از آن خانه خانهى دیگرى کنار خانهشان نبود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خانههای دوش به دوش |
نویسنده | خدیجه قاسمی |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-155-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک ایرانی |
کتاب هیجان انگیزی بود وادم رو ترغیب به خوندن میکرداما اخرش هیچ رازی رو براورده نکرد خب چی بود چی شد ایا همه چیز توهم بود ایا همه چیز فقط فکر بود اصلا ادم اخرش خب که چی چرا کتاب تموم شد وداستان چی بود اصلا هدف نویستده چی بود میخواست ماورا رو نشون بده که خب چرا از این راه چدا مرزی بین وهم وخیال واقعیت وجود نداشت چرا نتیجهی نداشت اخر داستان ومثل یک کتاب نیمه کاره بود