معرفی و دانلود کتاب جان ور
برای دانلود قانونی کتاب جان ور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جان ور
کتاب جان ور مجموعهای خواندنی متشکل از نُه داستان کوتاه از نویسندهی ایرانی، علی صالحی بافقی است. این داستانها با بهرهگیری از عناصر سورئالیستی و فراواقعی ساخته شدهاند و نویسنده تلاش میکند با خلق موقعیتهای خیالانگیز، به دغدغههای اجتماعی بپردازد. تمام این داستانها در یک نکته مشترکاند: هرکدام به یک موقعیت انسانی خاص پرداختهاند و نگاهی متفاوت به مضامینی چون هویت، زندگی و مرگ ارائه میدهند.
دربارهی کتاب جان ور
داستانهای سورئالیستی به روایاتی اطلاق میشود که از عناصری همچون ناخودآگاه، خیال، ناواقعیت و فراواقعیت برای تجسم موقعیتها، ساختارهای معنایی و جهانبینی نویسنده استفاده میکنند. کتاب جان ور تألیف علی صالحی بافقی مجموعهای از داستانهایی است که همگی در سبک سورئالیسم نوشته شدهاند. نویسنده در اثر حاضر از این سبک بهعنوان ابزاری برای بیان استعاری مفاهیم خود بهره میبرد. داستانهایی که شاید در ابتدا فراواقعی یا طنزآمیز به نظر برسند، اما در عمق خود به حقیقتهای اساسی و بنیادی زندگی انسان پرداختهاند. در کتاب جان ور، نُه داستان کوتاه وجود دارد که هرکدام به موقعیتهایی همزمان شگفتانگیز و ملموس پرداختهاند و نگاهی عمیق به انسانیت ارائه میدهند.
یک داستان کوتاهِ سورئالیستی باید از عنصر خیال و قدرت تصویرسازی برخوردار باشد. داستانهای کتاب جان ور نیز دقیقاً از این خصایص بهرهمند هستند. علی صالحی بافقی در این داستانها تلاش میکند تا مخاطبان را به سفرهای جادویی و حیرتانگیز ببرد؛ سفرهایی که در آنها مرزهای واقعیت و خیال به هم میپیوندند. تجربیاتی که در انتها حقیقتی نیز در خود دارند و دید تازهای به مخاطبان ارائه میدهند.
علی صالحی بافقی در داستانهای خود شخصیتهایش را در موقعیتهای خاص و ویژه قرار میدهد. موقعیتهایی که هرکدام تمثیلی از یک نوع زیست اجتماعی، سیاسی و تاریخی هستند و عینیتهایی از جهان واقع را در درون خود بازتاب میدهند.
عنوان یکی از داستانهای کتاب جان ور «اسپری قهوه» است. این داستان درباره شخصیتیست که گویی با نوشیدن یک فنجان قهوهی تلخ و تند، در تلاش است تا از دنیای عینی زندگیاش رهایی یابد و به دنیای رؤیا و خیالات قدم بگذارد. شخصیت با نوشیدن قهوه تلاش میکند تا به واقعیتی فراتر از آنچه در برابر خود مییابد دست پیدا کند؛ در واقع، زمانی که سد بزرگ و ویرانگر واقعیت فرو میریزد، دنیای خیال فرصتی برای جستجوی هستیاش فراهم میآورد.
«باغوحش شخصی» نام یکی دیگر از داستانهای کتاب جان ور است که در آن علی صالحی بافقی به بررسی مرز میان تنهایی و باهمبودن میپردازد. نویسنده بهواسطهی شخصیتی که در داستان خود خلق کرده، به عمق تنهایی در زندگی انسانی پرداخته و در جستجوی معنای روابط فردی و اجتماعی است؛ این مسئله که یک فرد چگونه در طول روابطی که با دیگران دارد احساس وابستگی میکند و از آن گریزی ندارد. در داستان باغوحش شخصی در مورد یک شخصیت تنها و کلنجارهای ذهنیاش میخوانید.
انسان بدون عشق نمیتواند زندگی کند و داستان «پارک حیوانات خانگی» از کتاب جان ور، به همین موضوع پرداخته است. انسان در طول زندگیاش به دنبال دوستداشتهشدن است و برای دستیابی به آن دست به هر کاری میزند. در داستان پارک حیوانات خانگی، علی صالحی بافقی به یک موقعیت عاشقانه پرداخته و با رویکردی فلسفی، نیازهای عاطفی انسان را در مسیر زندگی به تصویر میکشد. بهطور کلی، اگر به دنبال داستانهایی هستید که شما را از جهان واقع برای لحظاتی دور کنند و به قلمروی خیال ببرند، کتاب جان ور به قلم علی صالحی بافقی را بخوانید. داستانهایی که شما را با انواع موقعیتهای انسانی و مفاهیم والا روبهرو میکنند. این کتاب توسط انتشارات هیلا منتشر شده است.
کتاب جان ور برای چه کسانی مناسب است؟
مجموعهداستان جان ور به طرفداران سبک سورئالیسم و علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب جان ور میخوانیم
براى آتش روشن کردن سرِ قبرِ تازه و خیس ِ مادربزرگ، بجز من، هیچ آدمِ علاّف دیگرى نبود. بعد از کفن و دفن و ناهار، همه برگشتند سر خانه و زندگىهایشان و فقط من و بابا ماندیم. توى روستاى چشمه از قدیم رسم بود که سر قبر میّت، دو سه شب اولِ قبر، یک آدم بیکارى نگهبانى بدهد تا گورکنهاى لعنتى نروند سروقت جنازه طرف. بزرگترهاى ده مىگفتند که جثه کوچک و صورت و چشمهاى مظلوم گورکنها گولتان نزند، با چنگالها و دندانهاى تیزشان خاک را آنقدر تند و عمیق مىکَنند که کمتر از نیم ساعت مىرسند به جسد و تکهپارهاش مىکنند. مىگفتند گندِ مردار را از صد متر دورتر هم بو مىکشند. بزرگترین نگرانى مادربزرگ هم همیشه همین بود که بعد از مردن، به جاى اینکه جنازهاش را کرم و حشرات زیر خاک آرامآرام بخورند، گورکنها یکشبه دخلش را بیاورند.
توى حیاط خانه مادربزرگ سگلرز مىزدم و سیگار مىکشیدم. سرم توى گوشى بود و با انگشتِ سِرشده از سرما مشغول چت توى گروه رفقایم بودم که بابا با برگهاى توى دستش آمد روى ایوان و گفت: «اینقدر از این قصه گورکنها... یه سیگار هم بده به من پسر... اینقدر مىترسید که توى وصیتنامهش هم گفته بنویسن.» سیگارى نبود ولى چه خوشحال بود چه ناراحت، از من مىگرفت و مىکشید. سیگار و فندک را دادم بهش. دوست داشت خودش روشن کند. با دو سه بار فندک زدن توى باد بین دو کاسه دستش، سیگار را گیراند و فندک را گرفت سمتم. بعدها کرد توى دستهایش و مالیدشان به هم و با سیگار گوشه لبش گفت: «من دیگه ناى این کارا رو ندارم. چند شب دیگه بمونیم و زحمتش با تو.» جواب تسلیت مسخره یکى دو تا از بچههاى گروه را دادم و به بابا گفتم که مىروم و انجام مىدهم و مشکلى نیست، ولى دوباره تکرار کرد و وسط حرفش، وقتى داشت قسمم مىداد، بلندتر گفتم: «بابا... مىرم دیگه، بىخیال.»
فهرست مطالب کتاب
اسپرى قهوه
باغوحش شخصى
دیازپامِ ده
گورکنها
پارک حیوانات خانگى
پرندگى
انجمن امواتِ زنده
ناپدید شدن امیرگشتاسب جمشیدپور
هِى تو آپولو!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جان ور |
نویسنده | علی صالحی بافقی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 159 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6662-46-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |