معرفی و دانلود کتاب جان ور
برای دانلود قانونی کتاب جان ور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جان ور
کتاب جان ور مجموعهای خواندنی متشکل از نُه داستان کوتاه از نویسندهی ایرانی، علی صالحی بافقی است. این داستانها با خلق موقعیتهای خیالانگیز، به دغدغههای اجتماعی و واکاوی لایههای روان شخصیتها میپردازد. در بیشتر داستانهای این مجموعه، مخاطب با روایتهایی رئال از شخصیتهایی کمتر دیدهشده از طبقهی متوسط و فرودست جامعه مواجه میشود.
دربارهی کتاب جان ور
کتاب جان ور تألیف علی صالحی بافقی مجموعهای از داستانهایی است که شاید در ابتدا فراواقعی یا طنزآمیز به نظر برسند، اما در عمق خود به حقیقتهای اساسی و بنیادی زندگی انسان پرداختهاند. در کتاب جان ور، نُه داستان کوتاه وجود دارد که هرکدام به موقعیتهایی همزمان شگفتانگیز و ملموس پرداختهاند و نگاهی عمیق به انسانیت و جامعه ارائه میدهند.
عنوان یکی از داستانهای کتاب جان ور «اسپری قهوه» است. این داستان دربارهی شخصیتی به نام قاسم است که پدرش رزمندهی جنگ ایران و عراق بوده. حالا گروهی برای ساختن فیلمی مستند از زندگی پدر قاسم به شهر آنها، آبادان، میآیند و مواجههی قاسم با این ماجرای فیلمسازی داستان اسپری قهوه را شکل میدهد.
«انجمن اموات زنده» یکی دیگر از داستانهای کتاب جان ور، روایتگر گروهی بیمار سرطانی است که علیرغم اینکه میدانند مرگ انتظارشان را میکشد، برای التیام روح خود در جلسات روان درمانی گروهی حاضر میشوند و تلاش میکنند برای ماندگاری خود در ذهن بازماندگان نقش بازی کنند. بارداری یکی از بیماران جوان در عین نزدیکیاش به مرگ، بازی را به مرزهای جدیدی میکشاند.
سبک داستاننویسی علی صالحی بافقی مخاطب را درگیر اتفاقات فانتزی، سوررئال، تعلیقهای پیچیده یا بازیهای ذهنی نمیکند. تمامی داستانها با وضوح کامل در معرفی شخصیتها، مکان، زمان و رویدادها آغاز میشوند. در بطن قصهها، مخاطب میتواند ایدهی مرکزی را دریابد و بسط و گسترش آن را تا پایان دنبال کند.
در بیشتر داستانها، تأثیر تجربهی زیستهی نویسنده بهوضوح قابل تشخیص است. به نظر میرسد که صالحی بافقی شکارچی اتفاقات و موقعیتها است؛ او به آدمها خوب نگاه کرده، دغدغههایشان را خوانده و زندگیشان را حس کرده، شهرها و جغرافیا را درک کرده و نسبت خود را با محیط اطراف پیدا کرده است. علاقهی او به مشاهدهی جزئیات اتفاقات، جهان و انسانها در اغلب داستانهای کتاب جان ور به چشم میخورد.
همچون دو مجموعهی قبلی علی صالحی بافقی، استفاده از حیوانات در بیشتر داستانهای کتاب جانِ وَر نیز دیده میشود. حضور حیوانات به قصهها طراوت، تنوع و حرکت بیشتری میبخشد و جای خالی چیزهای گمشده را پر میکند؛ این مسئله کمک میکند که مخاطب حس تهی بودن زندگی انسانها را بهتر درک کند. مشخصاً داستانهای «باغ وحش شخصی»، «گورکنها»، «پارک حیوانات خانگی»، «پرندگی» و «هی تو آپولو!» با محوریت یا با کمک حیوانات روایت میشوند.
داستان رئالیستی، آینهای برای نمایش واقعیت است، در حالی که داستان مدرن، انعکاس واقعیت در ذهن ادراککننده است. صالحی بافقی در مجموعه جان ور بیش از آنکه قصد خلق واقعیت را داشته باشد، برداشت شخصی خود را از آن ارائه میدهد. او توجه خواننده را از جهان بیرونی به دنیای تاریک و مبهم ذهن معطوف میکند و هزارتوی پررمز و راز شخصیتهای داستان را میکاود.
داستانهای این مجموعه با مضامین اجتماعی، روایتگر زندگی آدمهای رنجدیده، منزوی و آسیبدیده است، اما در لایههای زیرین بهعنوان استعارهای از جهانی وسیعتر عمل میکند که خواننده را به کشف و شهودی لذتبخش سوق میدهد. این کتاب به همت انتشارات هیلا چاپ و روانهی بازار شده است.
کتاب جان ور برای چه کسانی مناسب است؟
مجموعهداستان جان ور به طرفداران داستانهای کوتاه فارسی و ژانر اجتماعی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب جان ور میخوانیم
براى آتش روشن کردن سرِ قبرِ تازه و خیس ِ مادربزرگ، بجز من، هیچ آدمِ علاّف دیگرى نبود. بعد از کفن و دفن و ناهار، همه برگشتند سر خانه و زندگىهایشان و فقط من و بابا ماندیم. توى روستاى چشمه از قدیم رسم بود که سر قبر میّت، دو سه شب اولِ قبر، یک آدم بیکارى نگهبانى بدهد تا گورکنهاى لعنتى نروند سروقت جنازه طرف. بزرگترهاى ده مىگفتند که جثه کوچک و صورت و چشمهاى مظلوم گورکنها گولتان نزند، با چنگالها و دندانهاى تیزشان خاک را آنقدر تند و عمیق مىکَنند که کمتر از نیم ساعت مىرسند به جسد و تکهپارهاش مىکنند. مىگفتند گندِ مردار را از صد متر دورتر هم بو مىکشند. بزرگترین نگرانى مادربزرگ هم همیشه همین بود که بعد از مردن، به جاى اینکه جنازهاش را کرم و حشرات زیر خاک آرامآرام بخورند، گورکنها یکشبه دخلش را بیاورند.
توى حیاط خانه مادربزرگ سگلرز مىزدم و سیگار مىکشیدم. سرم توى گوشى بود و با انگشتِ سِرشده از سرما مشغول چت توى گروه رفقایم بودم که بابا با برگهاى توى دستش آمد روى ایوان و گفت: «اینقدر از این قصه گورکنها... یه سیگار هم بده به من پسر... اینقدر مىترسید که توى وصیتنامهش هم گفته بنویسن.» سیگارى نبود ولى چه خوشحال بود چه ناراحت، از من مىگرفت و مىکشید. سیگار و فندک را دادم بهش. دوست داشت خودش روشن کند. با دو سه بار فندک زدن توى باد بین دو کاسه دستش، سیگار را گیراند و فندک را گرفت سمتم. بعدها کرد توى دستهایش و مالیدشان به هم و با سیگار گوشه لبش گفت: «من دیگه ناى این کارا رو ندارم. چند شب دیگه بمونیم و زحمتش با تو.» جواب تسلیت مسخره یکى دو تا از بچههاى گروه را دادم و به بابا گفتم که مىروم و انجام مىدهم و مشکلى نیست، ولى دوباره تکرار کرد و وسط حرفش، وقتى داشت قسمم مىداد، بلندتر گفتم: «بابا... مىرم دیگه، بىخیال.»
فهرست مطالب کتاب
اسپرى قهوه
باغوحش شخصى
دیازپامِ ده
گورکنها
پارک حیوانات خانگى
پرندگى
انجمن امواتِ زنده
ناپدید شدن امیرگشتاسب جمشیدپور
هِى تو آپولو!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جان ور |
نویسنده | علی صالحی بافقی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 159 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6662-46-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |