معرفی و دانلود کتاب توپچنار
برای دانلود قانونی کتاب توپچنار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب توپچنار
انسیه شاه حسینی در کتاب توپچنار، داستان واقعی زندگی دختری به نام فرزانه را روایت میکند که برای تأمین قسمتی از مخارج خانوادهاش، آموزگار نهضت سوادآموزی میشود و به روستای توپچنار عزیمت مینماید.
نویسنده طبیعت توپچنار را بینهایت زیبا، چشمنواز و مسحور کننده با درختان سیب، انجیر و آواز خوش پرندگان توصیف میکند؛ ولی خیلی زود خواهید فهمید که این فقط یک بخش ماجراست و در قسمت دیگر، محرومیت، مریضی، سختی زندگی و خرسهایی در غار نزدیک ده در کمین زنان به چشم میخورد. اما فرزانه با تمام خوشیها و ناخوشیهای موجود در دهات میسازد و به همه خواندن و نوشتن یاد میدهد.
او کم کم به حریم روستاییان میرود و آنها این معلم مهربان و بیادعا را به عنوان محرم خود میدانند. حال هر کدام حکایتشان را برای او بازگو میکنند؛ اما آنچه بیش از همه فرزانه را درگیر میکند، دخترکی به نام نرگس و گرفتار سل است که نمیتواند در کلاس درس شرکت کند.
او هر وقت به شهرش بجنورد بازمیگردد، به جای آن که روزهای تعطیلیاش را با خانواده باشد، به دنبال آن است که از طریق جهاد سازندگی، به توپچنار آب لولهکشی برساند؛ اما ایام دشوار جنگ و امکانات اندک کارش را سخت میکند. با این همه، او استقامت دارد. اما آهسته بیماری سل که از نرگس به او انتقال یافته است، پدیدار میشود و فرزانه را در روستا از بین میبرد. او را در همان جا تشییع میکنند و بهار سال بعد، از مزارش نهال سیب زیبایی میروید.
انسیه شاه حسینی بیشتر در زمینۀ فیلمسازی شهرت دارد اما او قبل از این که به فیلمسازی روی آورد، اهل قلم بوده و سالها به عنوان خبرنگار و گزارشگر در جبههها فعالیت داشته است. او در این کتاب از شخصیت و مظلومیت زن دفاع میکند و در قالب داستانی با پرداخت ماهرانه، شخصیتپردازی قوی و ملموس، موضوعی تازه و بکر را شرح میدهد. شهریار بحرانی در سال 1368 فیلمی با اقتباس از این اثر، به اسم «آب را گل نکنیم» تولید کرد.
در بخشی از کتاب توپچنار میخوانیم:
هوا باز هم گرفته و ابری بود، بنابر پیشبینی گلبوته، آن شب باید برف میبارید. چشمه خلوت بود. مریم و فرزانه با جمعآوری هیزم از اطراف چشمه، آتشی افروخته بودند و روی آن دیگ پر آب بزرگی میجوشید. دو زن آستینها را بالا زده و سر تشتهای پر از لباس، پهلو به پهلوی هم نشسته و رخت میشستند و بیآنکه حرفی بزنند، هر یک در عالم خود سیر میکرد.
زن از آن مردی بود دور از دسترس و دختر عشقی داشت نوپا. مریم هشت ماه بود که با هر لباس شستنی، پیراهن مرد مانده در غربتش را بیشتر از بقیه چنگ میزد.
همان پیراهنی که گهگاه، دور از چشم پدرشوهر در زیر جامهاش میپوشید و به هنگام شبپایی دل میگرفت.
در زندگی زنها لحظات نابی است که زن بیشتر از همیشه احساس زن بودن میکند. هنگامۀ رخت شستن یکی از آنهاست. مرد پیوسته چیزی از جان خود را در لباسش باقی میگذارد و زن در این وقت است که با یادماندههای مرد خویش درگیر میشود.
مریم در آن حال و هوا، تمامی خاطرات نوعروسیاش را در اعماق کفهای ولرم چنگ میزد و لذتهای بیات شدۀ زندگیاش را مزه مزه میکرد.
فرزانه هم که مانتوی سورمهایاش را به هوای پیراهن سبز چهارخانهای که آن روز در جنگل بر تن آقا معلم دیده بود چنگ میزد، نمیدانست با دلی که از همان روز، روی همان تخته سنگ به دست و پایش افتاده بود، چه کند. دل عاشق بود و فرزانه عاقل. عقل هم که از عشق چیزی نمیدانست و تا میتوانست بر جویبار مهر، بند میبست و بر سینۀ دختر حصار خار میکشید. غافل از اینکه مهربان یاد مرد، خونین از خارزارها میگذشت و هزار پاره میشد و از هر پارهاش شقایقی میشکفت و سرخیاش را به گونههای دختر میبخشید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب توپچنار |
نویسنده | انسیه شاه حسینی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 240 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-978-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |