معرفی و دانلود کتاب برج سکوت
برای دانلود قانونی کتاب برج سکوت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب برج سکوت
کتاب برج سکوت، مجموعهای از سه کتاب نمایش مرگ، دیوار شیشهای و در مرز دیدارِ روشنان به قلم گیرا، ملموس و بهدور از هر کلیشهی حمیدرضا منایی است. این اثر روایت خواندنی، تاثیرگذار و تاملبرانگیزی در رابطه با معضل اعتیاد و جوانان درگیرشده با این بیماریست.
دربارهی کتاب برج سکوت
داستانی تکاندهنده، متاثرکننده و آنچنان ملموس که گویی در طول خواندن آن، به تماشای یک مستند تلخِ اجتماعی نشستهاید. برج سکوت، رمان بلندی است از درد و تلخیِ زندگی جوانان و مردمانی که در تلهی اعتیاد سرگردان، گمگشته، گرفتار و آسیبپذیرتر از همیشهاند. حمیدرضا منایی، نویسندهی این اثر، با بیانِ ساده و روان خود، از کلیشهگویی، صحبتهای بیهوده و بیان عبارات اضافی پرهیز کرده و مخاطب را بهدرستی به آنجاییکه باید بنشیند، نظاره کند و از ماجرا سردرآورد، میبرد و هرگونه حواسپرتی را از او دور میسازد. کتاب برج سکوت، دغدغههای اجتماعی و حضور پررنگ نویسنده در اجتماع، دیدِ باز و واقعبینیاش را نسبت به ناهنجاریها و معضلات جامعه، بهویژه معضل اعتیاد، نشان میدهد.
در این کتاب که سه فصلِ بلند با نامهای نمایش مرگ، دیوار شیشهای و در مرزِ دیدارِ روشنان دارد، داستانِ زندگی جوان تحصیلکردهای را میخوانیم که در فعالیتی غیرمرتبط با رشتهی تحصیلیِ خود شاغل است و اعتیاد دارد! نویسنده، رسالتِ حقیقی رمانها را که بازنماییِ زیستِ انسانیاند، بهجا آورده و از آسیبپذیرترین قشرِ جامعه سخن گفته است؛ اما نه آنچنان ناقص و ابتر که توالی عواملِ موثر بر معضلی همچون اعتیاد را نشناسیم و نه آنچنان زائد و اضافی که همگام پیشرفتن با زندگی این افراد برای خواننده سخت و خستهکننده باشد؛ درست بهاندازه و بهجا.
حمیدرضا منایی متنِ کتاب برج سکوت را از جنس محاوره و گفتوگوهای معاصر خلق کرده و بیانِ جزئیات، مخاطب را در فضای داستان قرار میدهد و تصویرسازی را آسان و قضاوتهای ذهنی را برای او منصفانهتر میکند. همچنین گاهی نیشِ تلخِ اعتیاد و گرفتاری را همانندِ سوزنِ سرنگی که استفاده میکنند، بر گوشت و پوست خواننده مینشاند.
او در این کتاب قدمبهقدم به سراغ ساختارهای زیستی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... میرود که افراد را به دامن اعتیاد سوق میدهند. چه آدمهایی میآیند، میمانند و میروند؛ چه تاثیراتی میگذارند و چه اتفاقات، جمعها، فضاها و مکانهایی شخصیت اصلی داستان را به این مسیر میکشاند؛ هیچچیز از زیرِ قلمِ حمیدرضا منایی فرار نکرده است!
در کتاب برج سکوت، احساسات، تفکرات، احوالات، رفتارها و هر آنچه شخصیتِ جوانِ تحصیلکردهی شاغل اما معتادِ داستان را شکل میدهند، بیان شده است. نام او حرمله است! او که در بحرانهای زندگی همچون تختهپارهای بر موجها، نه سوار بر آن، بلکه غرق است. نویسنده از سرگذشت او، دوستانش، خاطراتشان، مکالماتشان و اعتیاد آنها به مواد مخدر که بر جایجای زندگیشان اثر گذاشته میگوید.
نویسنده در دومین فصل یا کتاب دوم، از نیشِ فقر میگوید که آنچنان بر تن و روح شخصیت اول داستان و دوستانش فرو رفته که دیگر درد سوزنِ تزریق مواد را احساس نمیکنند؛ از حرمله که درس خوانده؛ کار پیدا کرده و کارش هیچ ربطی به تحصیلاتش ندارد و بحرانهای جامعه، کابوس او هستند. از اینکه او طغیان و برونریزی روانی نداشته، مصائب را در درون خود ریخته، درد را فرو خورده و آنها را تبدیل به سوزن کرده و بر رگهایش فرود آورده.
آخرین بخش از این کتاب، سرنوشت شخصیتها را شرح میدهد. تکلیف بسیاری از آدمهایی که با آنها در دو بخش اول کتاب آشنا و همراه میشوید، روشن میشود و اتفاقاتی را که برای هر کدام از آنها بهوقوع میپیوندد، میخوانید.
کشش و تعدد اتفاقات در متون ابتدایی بسیار مشهود است و لحظات نفسگیر و هیجانانگیزی را خلق میکند؛ رفتهرفته از شگفتزدگیهای اولیه کم میشود، اما جذابیت و متنِ فکرشده و شخصیتهای پختهی خلقشده توسط نویسنده، خواننده را تا انتهای داستان میکشانند.
کتاب برج سکوت را حمیدرضا منایی نوشته و انتشارات نیستان آن را به چاپ رسانده است.
کتاب برج سکوت برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمامی علاقهمندان به رمانهای فارسی و دوستدارانِ داستانهای بلندِ اجتماعی، جذاب و خواندنی خواهد بود.
در بخشی از کتاب برج سکوت میخوانیم
هوتول اما صداش را نشنید، یعنی سر بالا نکرد... کارش که تمام شد انگشت شست را به نوبت روی سوراخهای بینی گذاشت و محکم فین کرد و سر آخر انگشتهاش را مالید به تیر... راه که افتاد و چند قدم که آمد، ناگهان سر بلند کرد و ما را دید... غافلگیر شده بودیم و از ترس پس کشیدیم... صداش بلند شد: «شماها سر مستراب دنبال چی میگردید بیوقتی!؟ آخه بچهی آدم که اینقدر نمیرود سر دیفال مردم! اِهه!»
وقت و بیوقت ما را از توی خانهاش آن بالا میدید، اما این آخرین زور بداخمی و دعوا کردنش بود، دیگر هیچ وقت چیزی نگفت...
برعکسِ حیاط خانهی ما که چیز جذابی نداشت، حیاط هوتول پر از جذابیت بود؛ کف خاکی داشت و درخت گردویی که تمام حیاط را سایه میانداخت... هر سال آخر شهریور یکی را میآورد و گردوها را میزد... خیلیهاش را خودش مغز میکرد و میفروخت... البته سهم خانهی ما محفوظ بود؛ یک کیسه گردوی کاخانی میآورد برای آقا...
پای همین درخت گردو و کنج حیاط مستراحش بود... مستراح که نه، نه کاسه داشت نه کف درست و حسابی... فقط سوراخ مانندی آن وسط بود... ریشههای گردو آنچنان فشار میآورد که کاسه و تمام موزاییکهای کف اتاقک را خرد کرده بود... خود هوتول فقط وقتهایی که تنگش میگرفت میرفت آنجا... شاشخالیاش را از ایوان که میآمد پایین، پای دیوار روبهرو میکرد... هزاربار خودمان مچش را گرفته بودیم...
کف این حیاط پر بود از مرغ و خروس، شاید بیستتا بیشتر... زیر دیوار ما تمام قفس بود... هر سال هم با مرغهایی که کرچ میشدند جوجه میکشید و چندتایی را نگه میداشت و باقی را میفروخت... آنقدر تخم مرغ داشت که در جعبههای چوبی میوه میچید و لابهلاش پوشال میریخت و میبرد برای فروش... سهم آقا و خانهی ما البته همیشه حسابش جدا بود...
فهرست مطالب کتاب
کتاب اول: نمایش مرگ
کتاب دوم: دیوار شیشهای
کتاب سوم: در مرز دیدار روشنان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب برج سکوت |
نویسنده | حمیدرضا منایی |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 798 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-208-652-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |