معرفی و دانلود کتاب تلخون
برای دانلود قانونی کتاب تلخون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تلخون
کتاب تلخون مجموعهای از داستانهای آذربایجان با موضوعات مختلف است که صمد بهرنگی آنها را گردآوری و تدوین کرده. «تلخون»، یکی از این قصههاست که ازدواج پرماجرای دختر یک تاجر را به تصویر میکشد. داستانهای این کتاب سرشار از ماجراهای عجیبوغریب و طنزآمیز هستند که نکات زیادی را دربارهی فرهنگ مردمان گذشته در اختیار شما قرار میدهند.
دربارهی کتاب تلخون
ادبیات عامیانه سرشار از قصههای رنگارنگیست که آدابورسوم و سنتهای گذشتگان را به ما یادآوری میکند. خواندن این داستانها در جمعهای خانوادگی میتواند به گرمی فضای خانواده و سرگرم شدن کودکان و بزرگسالان کمک کند. کتاب تلخون، نوشتهی صمد بهرنگی، شامل ده قصه از منطقهی آذربایجان میشود که یکی از معروفترین این قصهها تلخون است.
تلخون دختر مردی تاجر است که برخلاف دیگر خواهرانش به خودش نمیرسد، چاقوچله نیست و همه به طرز لباس پوشیدنش میخندند، اما واقعیت این است که او به دنیای دیگری تعلق دارد. تا اینکه بالاخره یک روز جوانی عجیبوغریب تلخون را از پدرش خواستگاری میکند و تلخون بر ترک اسب سفیدرنگ او مینشیند و از خانه و خانوادهاش دور میشود. از دیگر داستانهای این کتاب باید به «پوست نارنج»، «قصهی آه»، «آدی و بودی»، «بز ریشسفید»، «گرگ و گوسفند» و... اشاره کرد.
قصههای عامیانه جزء ادبیات شفاهی هستند که سینهبهسینه و نسلبهنسل روایت شدهاند تا به گوش ما برسند و به همت افرادی چون صمد بهرنگی مکتوب شوند. این قصهها معمولاً تا زمان این که به کتابها راه پیدا کنند، قابلیت تغییر دارند و از منطقهای به منطقهی دیگر دارای تفاوتها و شباهتهایی هستند که بررسی ویژگیهای مشترک آنها میتواند برای مخاطبان جالب توجه باشد.
امروزه دیگر سنت قصهگویی چندان در خانوادهها جایگاهی ندارد، اما روزگاری شنیدن این قصهها از زبان مادربزرگها و پدر بزرگها در شبهای بلند زمستان و روزهای جشن و سرور رونقی ایجاد میکرده است، اما هنوز هم میتوان ادامهدهندهی این سنتها بود. مثلاً شما میتوانید این قصهها را در جمعهای خانوادگی بخوانید و ایامی خوش را با سایر اعضای خانوادهتان سپری کنید.
کتاب تلخون از سوی انتشارات ارس منتشر شده و در دسترس علاقهمندان به ادبیات عامیانه قرار دارد.
کتاب تلخون مناسب چه کسانی است؟
اگر به داستانهای عامیانه علاقه دارید و یا از طرفداران پروپاقرص نوشتههای صمد بهرنگی هستید، این کتاب را به شما توصیه میکنیم.
با صمد بهرنگی بیشتر آشنا شویم
صمد بهرنگی نویسنده، معلم، مترجم، پژوهشگر و از فعال سیاسی پیش از انقلاب است. او در سال 1318 در محلهی چرنداب شهر تبریز در خانوادهای فقیر متولد شد و بعد از سپری کردن دورهی متوسطه، برای تحصیل به دانشسرا رفت.
صمد بهرنگی به وصیت پدرش که گفته بود همیشه درس بخواند، عمل کرد و در هجدهسالگی آموزگار شد و یازده سال برای تدریس در روستاهای منطقهی آذرشهر با پشتکار و علاقه به دانشآموزان درس داد و تلاش کرد خانوادههای روستایی را قانع کند که فرزندان خود را بهجای فرستادن به سر کار به مدرسه بفرستند. او در سال 1337 توانست از دانشکدهی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تبریز مدرک لیسانس خود را دریافت کند.
بهرنگی در نُهم شهریور 1347، در سن بیستونه سالگی، در رودخانهی ارس غرق شد و چند روز بعد جسدش را پیدا کردند. او در طول عمر ادبی کوتاه خود کتابهای متعددی برای کودکان و نوجوانان نوشته که از مشهورترین آنها باید به «ماهی سیاه کوچولو» و «الدوز و کلاغها» و «الدوز و عروسک سخنگو» اشاره کرد. او همچنین پژوهش گستردهای بر افسانههای آذربایجان انجام داده است که کتاب افسانههای آذربایجان و کتاب حاضر از آن جملهاند. کتابهای «یک هلو و هزار هلو»، «24 ساعت در خواب و بیداری»، «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» از دیگر آثار این نویسنده هستند.
در بخشی از کتاب تلخون میخوانیم
یکی بود، یکی نبود. تاجری بود، سهتا دختر داشت. روزی میخواست برای خریدوفروش به شهر دیگری برود، به دخترهایش گفت: هرچه دلتان میخواهد بگویید برایتان بخرم. یکی گفت: پیراهن. یکی گفت: جوراب. دخترکوچکتر هم گفت: گل میخواهم به موی سرم بزنم.
تاجر رفت خریدوفروشش را کرد، پیراهن و جوراب را خرید اما گل یادش رفت. آمد به خانه. توی خانه نشسته بودند که یکدفعه یادش افتاد و آه کشید. در اینموقع در خانه را زدند. تاجر پا شد رفت دید کسی ایستاده دم در، یکقوطی هم دستش. تاجر گفت: تو کیستی؟ آن یک نفر گفت: من آه هستم. گل آوردم برای موهای دخترکوچکترت.
تاجر خوشحال شد و گل را گرفت آورد داد به دخترش. دختر دید عجب گل قشنگی است. زد به موهایش. سه روز بعد در خانه را زدند، آه آمده بود. گفت: آمدهام صاحب گل را ببرم. تاجر رفت توی فکر که چکار بکند چکار نکند. عاقبت گفت: پدرت خوب، مادرت خوب، بیا از این کار بگذر. آه گفت: ممکن نیست، باید دختر را ببرم. آخرش تاجر دخترکوچکترش را سپرد به دست آه و برگشت. آه چشمهای دختر را بست و سوار ترک اسبش کرد و راه افتاد.
دختر وقتی چشم باز کرد، باغی دید خیلیخیلی بزرگ و زیبا. از لای هر گل و بوته آوازی میآمد. آه گفت: اینجا خانهی تست. چند روزی گذشت. دختر فقط خودش را میدید و آه را. میخورد و میخوابید و گردش میکرد اما همیشه تنها بود. روزی دلش برای پدر و مادرش تنگ شد. آه کشید. آه آمد. گفت چرا آه کشیدی؟
دختر گفت: دلم برای پدر و مادرم تنگ شده.
فهرست مطالب کتاب
تلخون
بىنام
عادت
پوست نارنج
قصهی آه
آدى و بودى
به دنبال فلک
بز ریشسفید
گرگ و گوسفند
موش گرسنه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تلخون |
نویسنده | صمد بهرنگی |
ناشر چاپی | نشر ارس |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 80 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5244-32-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |