زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای محمدتقی بهار
محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر، محقق حوزهی زبان و ادبیات فارسی، و سیاستمدار است که از شعر بهعنوان ابزاری قدرتمند برای بیان اعتراضهای خود بهره برد و در پی اصلاح جامعه کوشید. کتابهای «دیوان اشعار» و «سبکشناسی» دو اثر مهم محمدتقی بهار محسوب میشوند.
زندگینامه محمدتقی بهار
محمدتقی بهار (Mohammad-Taqi Bahar) 18 آذر سال 1265 در شهر مشهد چشم به جهان گشود. پدرش، میرزا محمدکاظم صبوری، که به دلیل ارادت به اجدادش تخلص «صبوری» را برای خود برگزیده بود، نقش زیادی در آشنایی او با ادبیات داشت. محمدتقی بهار ادبیات فارسی را نزد پدرش آموخت و چنان شیفتهی آن شد که از همان کودکی خواندن شاهنامه و شعر گفتن را آغاز کرد.
مادر محمدتقی بهار اهل کشور گرجستان و علاقهمند به ادبیات و علم بود. پرورش یافتن محمدتقی بهار در چنین خانوادهای مسیر را برای ورودش به دنیای ادبیات هموار کرد. بهار از چهارسالگی در مکتب تحصیل کرد و ششساله بود که فارسی و قرآن را بهخوبی آموخت.
محمدتقی بهار در نوجوانی به همراه پدرش در جمع آزادیخواهان حضور مییافت و روز به روز بیشتر به مشروطه و آزادیخواهی دلبسته میشد. 15ساله بود که ناصرالدین شاه از دنیا رفت و مظفرالدین شاه روی کار آمد. در این دوران، پدرش او را به سوی تجارت سوق داد، زیرا اعتقاد داشت شعر گفتن دیگر در آن مملکت برایش بیفایده خواهد بود. اما حقیقت این بود که محمدتقی بهار به تجارت علاقه نداشت؛ او 18ساله بود که پدرش را از دست داد، در نتیجه بار دیگر به سمت علاقهی واقعی خود، یعنی شعر و شاعری، حرکت کرد.
پدر محمدتقی بهار، در زمان ناصرالدین شاه، ملکالشعرای آستان قدس رضوی بود و پس از درگذشت پدر، این مقام به امر مظفرالدین شاه به بهار رسید.
فعالیت محمدتقی بهار در دنیای سیاست
همزمان با مستقر شدن مشروطه در ایران در سال 1285، محمدتقی بهارِ 20ساله به جمع مشروطهخواهان خراسان و «انجمن سعادت» پیوست؛ نهادی مشروطهخواه که پس از به توپ بستن مجلس شکل گرفته بود. در همان زمان، نوشتن مقالات سیاسی و ادبی را بدون ذکر نامش در روزنامهی خراسان آغاز کرد و دوستی نزدیکی با شاعران روشنفکر عصر مشروطه از جمله میرزاده عشقی برقرار ساخت.
فعالیت محمدتقی بهار در مطبوعات به نوشتن مقاله و سرودن شعر خلاصه نشد. او در سال 1288 شمسی، نشریهای سیاسی ـ اجتماعی را با عنوان روزنامهی «نوبهار» منتشر کرد که در آن افکار حزب دموکرات منعکس میشد؛ حزبی که میتوان آن را پیشروترین جریان سیاسی ضدروسی در ایران بعد از جنبش مشروطه دانست.
روزنامهی محمدتقی بهار که عقاید ضدروسی را منعکس میکرد، از اواخر دورهی قاجار تا اوایل دورهی رضاشاه دوام آورد و در نهایت، به دستور کنسول روس تعطیل شد، اما محمدتقی بهار دست از انتشار عقایدش برنداشت و روزنامهی «تازهبهار» را تأسیس کرد. تازهبهار هم عمر چندانی نداشت و وثوقالدوله، وزیر خارجهی وقت، در آن زمان دستور تعطیلی روزنامه و دستگیری و تبعید محمدتقی بهار را صادر کرد.
بیماری و مرگ محمدتقی بهار
محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا و متخلص به بهار، در سال 1293 و درحالیکه فقط 28 سال داشت، بهعنوان نمایندهی مردم درگَز، سرخس و کلات به مجلس سوم شورای ملی راه یافت.
زمانی که کابینهی قوامالسلطنه در بهمن 1324 به روی کار آمد، محمدتقی بهار کار خود را بهعنوان وزیر فرهنگ آغاز کرد، اما بعد از چند ماه از سمت خود استعفا داد. او بهسختی بیمار شد، به طوری که مجبور شد برای درمان راهی سوئیس شود. حال او رو به بهبود رفت و بهار به وطن بازگشت اما دوباره بهسختی بیمار شد.
یکی از آخرین فعالیتهای محمدتقی بهار تأسیس انجمن «هواداران صلح» با همراهی چند شخصیت دیگر بود. بهار به ریاست این انجمن انتخاب شد.
محمدتقی بهار که در سالهای پایانی زندگی با بیماری دستوپنجه نرم میکرد، سرانجام در دومین روز از اردیبهشتماه 1330 در منزل مسکونی خود چشم از جهان فرو بست. پیکر او در آرامگاه ظهیرالدوله در منطقهی شمیران آرام گرفت.
بهترین کتابهای محمدتقی بهار
از محمدتقی بهار، آثار منظوم و منثور فراوانی در حوزههای مختلف به یادگار مانده است. او اشعار مختلفی سروده که در میان آنها تصنیف و ترانه، مستزاد (نوعی وزن شعر که پس از هر مصراع آن، مصراع کوتاهی میآید) و همچنین اشعار محلی دیده میشود.
محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا بود، اما فقط به سرودن شعر اکتفا نکرد و درعینحال روزنامهنگار، محقق ادبی، سیاستمدار و نمایندهی مجلس بود. محمدتقی بهار گرچه بیشتر بهعنوان شاعر در اذهان باقی مانده، آثار متعدد دیگری از جمله مقاله، نمایشنامه، تصحیح انتقادی متون، رسالهی تحقیقی، اخوانیات و مکتوبات، سبکشناسی نظم و نثر، تاریخ احزاب، ترجمهی متون پهلوی، و حواشی بر متون بهویژه شاهنامهی فردوسی نیز به قلم او منتشر شدهاند.
مهمترین اثر محمدتقی بهار کتاب دیوان اشعار اوست. این کتاب که دربردارندهی قصاید، مثنویات، غزلیات، قطعات، مطایبات و رباعیات ملکالشعرای بهار است در زمان حیات این شاعر پرآوازه منتشر نشد.
کتاب سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی مجموعهای سهجلدی است که محمدتقی بهار در آن تاریخ تحول و تطور زبان فارسی از عصر باستان تا زمان تدوین این کتاب را بررسی کرده است. این کتاب یکی از آثار مرجع برای تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهها، بهویژه در دورهی دکتری، محسوب میشود. ملکالشعرای بهار در کتاب سبکشناسی، نگاهی جامع به تاریخ تحول نثر فارسی داشته و علاوه بر این، موضوعات متعددی از جمله جنبشهای ادبی، نثر فارسی بعد از اسلام، عصر شکوفایی ادبیات، شیوهی نثرنویسی، ضعف تألیفات فارسی و آثار ترجمهشده در دورههای مختلف را نیز بررسی کرده است.
کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران»، تصحیح برخی از متون کهن مانند «تاریخ سیستان» و «مجمل التواریخ و القصص» و «تاریخ بلعمی» برخی دیگر از آثاری هستند که به قلم محمدتقی بهار منتشر شدهاند.
علاوه بر این، محمدتقی بهار اشعار ماندگاری دارد که در اذهان بسیاری از ایرانیان نقش بسته است. «مرغ سحر»، «بهار دلکش»، «به اصفهان رو»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکستهدل»، «ای کبوتر»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «گر رقیب آید» و «عروس گل» برخی از معروفترین تصنیفها و ترانههای وی به شمار میآیند.
سبک نگارش و دیدگاههای محمدتقی بهار
گرچه محمدتقی بهار در قالبهای ادبی مختلفی شعر سرود و در برخی از آنها، آثار ارزشمندی نیز از خود به جای گذاشت، عمدهی شهرت وی به خاطر قصاید و مثنویهایی است که در دیوان اشعار وی جمعآوری شدهاند. ملکالشعرای بهار توانست مطالب نو را در شعر سنتی وارد کند و اینگونه زمینهساز تحولی اساسی در ادبیات فارسی شد. از همین روست که او را احیاگر قالب قصیده میدانند. ملکالشعرای بهار علاوه بر قصیده، در سرودن مثنوی هم مهارت زیادی داشت. او بیش از 80 مثنوی کوتاه و بلند دارد که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سروده شدهاند و از نظر ادبی بسیار حائز اهمیت هستند و به سبک بهار بسیار نزدیکاند.
آزادی، قانون و استقلال برخی از مهمترین موضوعاتی هستند که بهار در اشعار خود از آنها سخن به میان آورده است. گرچه محمدتقی بهار را شاعری جدی میدانند، او در برخی اشعارش از طنز، طعنه و هزل نیز بهره برده است.
ملکالشعرای بهار شعر را به ابزاری قدرتمند برای بیان اعتراضهای خود و اصلاح جامعه تبدیل کرد و با شعرهای انتقادی خود، سیاستهای استعماری زمانش را به نقد کشید. محمدتقی بهار سه بار به زندان افتاد و تجربهی تلخ روزهای اسارتش را در شعرهایش منعکس کرد. او در برخی از شعرهایش توصیفی از وضعیت زندانهای دوران رضاشاه و رفتار خشن مأموران ارائه داده است.