معرفی و دانلود کتاب بنام عشق
برای دانلود قانونی کتاب بنام عشق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بنام عشق
کتاب بنام عشق مجموعهای از نامههای عاشقانهی بوناپارت، بتهوون، بایرون و بورخس است که توسط کاوه میرعباسی گردآوری شدهاند.
نامهها به نزدیکان همدل و محرمان اسرار، همچون شکافهایی هستند به دنیای درون مشاهیر و چه بسیار جنبههای نهفتهی سرشت و شخصیتشان را آَشکار میسازند. به واسطهی این نامهها در مییابیم که مثلاً فرمانروایی جبار در عرصهی روابط عاشقانه چقدر نازک دل بوده است. علاوه بر شرح این نکات کمتر شناخته شده، مجموعهی نامههای نامداران، اطلاعات فرهنگی، ادبی، هنری و تاریخی جالبی هم به خوانندگان عرضه میدارد.
ناپلئون بوناپارت رهبر نظامی و سیاسی و همینطور امپراتور فرانسه تحت عنوان ناپلئون اول بود که اقداماتش سیاست اروپا را در اوایل قرن نوزدهم شکل داد. ناپلئون در ابتدا، با دزیره کلاری نامزد شد. اواخر همان سال، ناپلئون دلبستگی شدیدی به ژوزفین بوهارنه پیدا کرد، که بعدها با دو تن از دولتمردان حکومت انقلابی فرانسه رابطه پیدا کرد. او از شوهر اولش دو فرزند داشت. شوهر او با گیوتین اعدام شد، سپس ناپلئون پس از برهم زدن نامزدیاش با دزیره، با ژوزفین ازدواج کرد. ناپلئون دو روز پس از مراسم عروسی، فرانسه را به قصد حمله به ایتالیا ترک کرد و در این دوران نامههای عاشقانهی بسیاری به همسرش نوشت. بسیاری از این نامهها صحیح و سالم در دسترس هستند، ولی تعداد کمی از نامههای همسرش موجود است؛ مشخص نیست آیا این نامهها مفقود شدهاند یا اینکه ژوزفین به ندرت نامه مینوشته است.
به مرور زمان، رشته محبت بین ناپلئون و ژوزفین سست شد و هرگز به شور و حال دوران نخست برنگشت. عشق در نامههایش کم کم رنگ میباخت؛ هر چند از هیچ مردی که جانشین ناپلئون در دل ژوزفین باشد نام برده نشده است. ژوزفین هیچ وارثی برایش نیاورد. سرانجام آنها طلاق گرفتند و ناپلئون در همان سال با ماری لوئیز اتریشی ازدواج کرد و آنها صاحب یک فرزند شدند. ناپلئون در زمان تبعید به یکی از دوستانش اظهار کرد: «واقعاً عاشق ژورفین بودم ولی حرمتش را نگه نداشتم.» علیرغم آنکه ناپلئون به زندگی زناشوییاش با ژوزفین خاتمه داد، آخرین واژههایی که این امپراتور در بستر مرگ ادا کرد چنین بود: «فرانسه. ارتش. فرمانده کل ارتش. ژوزفین.»
بتهوون پیانیست و موسیقیدان آلمانیتبار و یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین آهنگسازان در تمامی دورانهاست. او در اواخر دههی 1790 مشکل شنوایی پیدا کرد و در سال 1814 تقریباً ناشنوا بود، با این حال به آهنگسازی، رهبری و اجرای ارکستر ادامه داد. زندگی غیرحرفهایاش به دلیل کمشنوایی تدریجی دچار مشکل بود و باعث شد دست به خودکشی بزند. بتهوون هرگز ازدواج نکرد، ولی غم شدیدی در سینه داشت. حوالی سال 1800 با جولیا گوچیاردی ملاقات کرد و رابطهی عاشقانه میانشان شکل گرفت. مراسم ازدواج با مخالفت پدر جولیا و احتمالاً به دلیل نسب غیر اشرافی بتهوون برهم خورد و جولیا با شخص دیگری ازدواج کرد. رابطهی بتهوون با ژوزفین دیم (که به او تا قبل از ازدواجش، نواختن پیانو یاد میداد)، پس از فوت شوهرش به شدت عمیق شد. اما او نیز وظیفهاش در قبال خانواده را بهانه کرد، اشارهای آشکار به این واقعیت داشت که خودش در خاندانی اشرافی زاده شده و بتهوون از عوام است.
جورج گوردون بایرون، شاعر انگلیسی و از پیشگامان مکتب رمانتیسم بود. او را به عنوان یکی از بزرگترین شعرای انگلیس میشناسند و آثارش همچنان خواندنی و تأثیرگذار باقی مانده است. بایرون به دلیل زیادهرویهایش در زندگانی اشرافی، از جمله قرضهای کلان، روابط عاطفی متعدد و تبعید خودخواسته معروف است. لیدی کارولین لمب او را این گونه توصیف کرد: «مجنون، بدذات و خطرناک برای آشنایان».
بورخس شاعر، رسالهنگار و داستاننویس آرژانتینی است که نوشتههایش جزو آثار کلاسیک سدهی بیستم به شمار میآیند. خورخه لوئیس بورخس، که دوستان صمیمیاش او را جورجی صدا میزدند، یک دل نه صد دل عاشق استلا (بانوی نویسندهی آرژانتینی) شد؛ ولی افسوس که عشقش یکطرفه بود. دختر جوان، بورخس را ستایش میکرد، اما به او دلبستگی عاشقانه نداشت و به گفتهی خودش: «هرگز به احساسی که نداشتم تظاهر نکردم.» مادر مستبد و انحصارطلب بورخس، به دلیل رفتار آزاد و بیقید استلا کانتو، ابداً او را نمیپسندید و هیچ خوش نداشت که عروس آیندهاش بشود. با این وجود، جورجی از استلا خواستگاری کرد. استلا بدش نمیآمد همسر بورخس شود، ولی این وصلت سر نگرفت زیرا باز به گفتهی استلا کانتو: «بورخس به کمتر از عشق رضایت نمیداد و همین باعث شد رابطهمان به بنبست برسد.»
در بخشی از کتاب بنام عشق میخوانیم:
ژوزفین، اگر مرا دوست داری، اگر میفهمی چقدر همه چیز بسته به تندرستیات است، مراقب خودت باش. جرئت نمیکنم که تو را از سفر بسیار طولانی در این هوای گرم و مطبوع بازدارم؛ دستکم اگر از توان کافی برخوردار هستی. در راه مدام توقف کن؛ از هر توقفگاه برایم نامهای بنویس و پیش از حرکت آن را بفرست. همهی حواسم متوجه خلوتگاه تو است، بسترت، قلبت. بیماریات! ذهنم روز و شب درگیرش است. اشتها ندارم، خواب ندارم، دلواپس همراهانم، افتخار و سرزمین پدری نیستم؛ دلواپس تو هستم، فقط تو. اگر تمام دنیا هم نابود شود، برایم مهم نیست. تا زمانی افتخار را مغتنم میشمارم که تو آن را مغتنم بشماری، پیروزی را گرامی میدارم چون تو را مشعوف میسازد؛ در غیر این صورت، میبایست همه چیز را رها کنم تا خود را به پای تو بیندازم.
بعضی وقتها با خود میگویم هراسم بیدلیل است؛ برای اینکه تا الان حالش بهتر شده، برای اینکه شروع کرده به نامه نوشتن، در حال نوشتن است، شایدالان نامه در شهر لیون باشد. چه اوهام پوچی! تو در بستر درد میکشی، زیباتر، جذابتر و خواستنیتر از پیش. رنگ از رخسارت پریده و چشمانت مهربان تر شدهاند، پس چه وقت مداوا میشوی؟ اگر قرار بود یکی از ما دو نفر بیمار بشود، میبایست من باشم، من نیرومندتر و متهورتر هستم؛ ناخوشی را سهلتر تاب میآورم. سرنوشت سنگدل است، از طریق تو به من ضربه میزند. گاهی خود را با این تفکر دلداری میدهم که قدرت تقدیر بیماری را به تو تحمیل کرده است؛ ولی هیچ کس این قدرت را ندارد که مرا برای نجاتت منصوب کند.
فهرست مطالب کتاب
بوناپارت در کارزار عشق
بتهوون و محبوب ابدی
بیقراریهای بایرون
بورخس عاشق
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بنام عشق |
نویسنده | کاوه میرعباسی |
مترجم | فرناز تیمورازف، کاوه میرعباسی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 83 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-2953-39-4 |
موضوع کتاب | کتابهای نامه نگاری در ادبیات جهان |