معرفی و دانلود کتاب بلبل حلبی
برای دانلود قانونی کتاب بلبل حلبی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بلبل حلبی
کتاب بلبل حلبی نوشتهی محمد کشاورز، دربردارندهی 10 داستان کوتاهی است که در جهانی واقعی شکل گرفتهاند و آدمهای قصه مملو از آرزوهای دور و رویاهای ناتمام خود هستند که آنها را تا مرز دیوانگی میبرد.
داستانهای این مجموعه چه زمانی که چندتایی از آنها در مجلات معتبر ادبی چاپ شدند و چه زمانیکه مجموعهی آن به صورت کتاب در آمد مورد استقبال طرفداران داستان معاصر فارسی قرار گرفت. همچنین جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین مجموعه داستان سال 84 و جایزهی اول بهترین مجموعه داستان سال از طرف جایزهی ادبی اصفهان را دریافت کرد.
داستان اول با عنوان "میگوید آب، میگویی آب، میگویم آب" دربارهی افرادی است که سعی دارند زمینهای بیابانی که بعدها قرار است شهرکی شود را به مردم بفروشند. کسانی که فقط به فکر سود و منفعت خودشان هستند.
داستان دوم با عنوان "کتاب اول شاعر" دربارهی زنی فداکار است که با قرض گرفتن پول سعی میکند کتاب اول شوهرش را چاپ کند و در این راه داستانها و اتفاقهای قابل لمسی رخ میدهد.
داستان "بلبل حلبی" که نام کتاب نیز از آن برگرفته شده است، بیان کنندهی عشق عمیق پیرمردی به دختری جوان است که در راه رسیدن به این دختر دست به کارهای عجیب میزند که زندگیاش را تغییر میدهد.
در داستان "خروس" زندگی مردی روایت میشود که در شهری به ماموریت رفته و دائم صدای خروس میشنود و این صدا همیشه همراه اوست. پس درمییابید که گاهی بعضی اتفاقات در واقعیت وجود ندارند اما در ذهن انسان همیشه باقی میمانند.
داستان "رمانس" دربارهی پسر نوازندهای است که به دلیل علاقه شدیدش به موسیقی در دردسر میافتد.
داستان "غایب" از زبان مادری نگران روایت میشود و به این میاندیشد که در نبود او فرزندانش چگونه قادر به ادامه زندگی هستند.
در داستان "بنفشهها در آفریقا گل میدهند" دو سرباز شیرازی مامور میشوند تا برای پادگان گل بخرند و به این ماموریت خود علاقه دارند و داستان آخر با عنوان "باغ تابناک" روایتگر زندگی نویسندهای است که هر روز صبح شروع به نوشتن میکند و از پنجره اتاقش سه پیرمرد نارنجی پوش را نگاه میکند و در نهایت نوشتههایش با داستان واقعی زندگی خودش در هم تنیده میشود.
در بخشی از کتاب بلبل حلبی میخوانیم:
سیل عشق بیکران پیرمرد همراه نامههای پیدرپی دیگرش رسید و مدعی شد جای تأسف است که خانم نیلو هیچگاه پی شناخت ایل و تبار خود نبوده و با چشم بستن بر دنیایی از اسناد و مدارک غیرقابل انکار، در واقع بین خود و گذشتهی پرافتخار خانوادگیاش پردهی ابهام کشیده و اگر نبود هوش و ذکاوت و تجربهی گرانبهای او، شاید هیچگاه سرنخی برای پس زدن پرده پیدا نمیشد. و نوشته در دور تازهای از تحقیقات تاریخیاش در نقبی که رو به جنوب غربی کشور زده، ردپای تاریخی خانوادهی او را پیدا کرده، و از اینکه مدتی است سر به کوه و بیابان گذاشته، نه از سر دیوانگی و ولگردی، که مشغول جمعآوری و تدوین تاریخ پرشکوه و پرفراز و نشیب خانوادگی اوست و عنقریب، بخشی از منابع مطالعاتیاش شامل عکسها و اسناد و نوشتهها را میفرستد.
هاج و واج نامه را چپاند توی جیب مانتوش. انگار عقربی رفته باشد توی جیبش، دلش میخواست از ترس جیغ بکشد. دلش میخواست با یکی حرف بزند. طاقت نداشت تا فردا صبر کند و در فرصتی آن را برای زهره بخواند. رفت سراغ تلفن. گوشی را برداشت و شمارهی زهره را گرفت. سلام و احوالپرسی مختصری کرد.
زهره پرسید: «چی شده؟ سراسیمهای؟»
میگم ممکنه کسی از ایل و تبار خودش خبر نداشته باشه؟
خب معمولاً هر آدمی یه چیزهایی از رگ و ریشهی خودش میدونه! حالا مگه چی شده؟
نیلو نتوانست جوابی بدهد. صدایش لرزید و گریه امانش نداد. زهره نگران از آن طرف خط پرسید: «بگو ببینم چه مرگته آخه!»
نیلو گفت: «چی بگم... پیرمرده حالا دیگه پیله کرده به ایل و تبار من!»
و بعد ماجرا را گفت و قسمتهایی از نامه را تلفنی برای زهره خواند. زهره نصیحتش کرد که کار پیرمرد اصلاً بد نیست و نباید خیلی هم بدبین بود و اگر حرف طرف چند درصد هم حقیقت داشته باشد، شاید در خلال همین جستوجوها برسد به سند و مدرکی مربوط به املاک غصب شدهی اجدادش و گفت روی این کرهی خاکی که مثل چرخ و فلک زیر پای ما میچرخد هر اتفاقی ممکن است و بهتر است چشم انتظار نامههای بعدی پیرمرد بماند!
فهرست مطالب کتاب
میگوید آب، میگویی آب، میگویم آب
کتاب اول شاعر
بازی ناتمام
بلبل حلبی
خروس
رُمانس
غایب
مردن به روایت مهرو
بنفشهها در افریقا گل میدهند
باغ تابناک
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بلبل حلبی |
نویسنده | محمد کشاورز |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 101 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-362-439-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |