معرفی و دانلود کتاب بازی‌های مردانه

معرفی کتاب بازی‌های مردانه

در کتاب بازی‌های مردانه نوشته آرمان امیری، جنایتی ناجوانمردانه حول محور مثلثی مردانه شامل پسر، پدر و وکیل شکل می‌گیرد. در این میان نقشه‌هایی که هر کدام اجرا می‌کنند ترکیبی از اهداف گوناگون و احساسات متناقضی از عشق و نفرت است که نسبت به همدیگر دارند.

درباره کتاب بازی‌های مردانه

این رمان قصه سقوط یک خانواده را روایت می‌کند که که اطرافیانشان را نیز به سراشیبی می‌کشند. چگونگی روایت، استفاده از زبان، نحوه دیالوگ‌ها و رخدادهای ریز و درشت داستان همگی در راستای فرجام رمان شکل گرفته‌اند.

قصه بازی‌های مردانه (Men's Games) پر از جزئیات و خرده‌روایت‌ها از جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. آرمان امیری تلاش کرده تصویر ناب و بکری از اجتماع امروزی ایران بیافریند که هر بخش آن پرطراوت و پویا باشد. این پویایی باعث می‌شود مخاطب ارتباط میان بخش‌های کوچک‌تر رمان در ساختار نهایی اثر را کشف کند.

«بازی‌های مردانه» نامی بامسما برای داستانی مطلقاً مردانه محسوب می‌شود. البته این بدان معنی نیست که شخصیت‌های زن در این رمان حضور ندارند. از قضا میزان اهمیت شخصیت‌های زنِ این اثر به قدری است که می‌توان گفت جهان داستانی مردان رمان بدون آنان شکل نمی‌گرفت. تنفر این مردان از زنان یا عشق‌شان نسبت به آن‌ها، رفتار اجتماعی‌شان را می‌سازد. آن‌ها یا تبلور این عشق هستند و یا نمایانگر نفرتی که تمام زندگی‌شان را دربرگرفته است.

طراوت معنایی رمان یکی از ویژگی‌های برجسته این داستان به شمار می‌رود. نویسنده موفق شده در داستانی که به ظاهر رنگی از سیاست ندارد و کاراکترهای غیرسیاسی دارد، اثری سیاسی خلق کند. این ویژگی به قدری در تمام طول رمان به چشم می‌خورد که حتی می‌توان این کتاب را در دسته آثار سیاسی قرار داد. این نکته باعث شده لایه‌های درونی داستان و معنای ثانویه آن در دل مخاطب نفوذ کند، به دل بنشیند و صرفاً با دیدگاهی فنی و تکنیکال مورد نقد قرار نگیرد.

شاید یافتن مایه‌های سیاسی از دل متن «بازی‌های مردانه» کار دشواری نباشد اما نمی‌توان به سادگی از آن تحلیل و تفسیرهای سیاسی ارائه داد. آرمان امیری با زیرکی پشت هر حادثه‌ای معنای ثانوی قرار داده است. به طور مثال ورشکستگی مالی یک خانواده در این رمان تنها به معنی سقوط اقتصادی آنان نیست. حتی می‌توان نفرت یک شخصیت نسبت به شخصی دیگر در این اثر را امری سیاسی با برنامه‌ریزی و تدبیر از قبل فکر شده تلقی کرد. شخصیت وکیل در بین دیگر کاراکترهای این داستان را می‌توان از این دیدگاه مورد بررسی قرار داد.

نویسنده در بخش‌های آغازین رمان موفق شده است شخصیت‌های مهم اثرش را به مخاطب معرفی کند. این شخصیت‌ها که کم‌کم رفتاری متفاوت در پیش می‌گیرند متناسب با وضیعت و موقعیت‌های داستان، شکل کامل‌تری پیدا می‌کنند.

کتاب بازی‌های مردانه به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به داستان‌های اجتماعی و جنایی علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شماست.

در بخشی از کتاب بازی‌های مردانه می‌خوانیم

زنک منتظر همین فرصت بود تا چاک دهانش را باز کند. «خجالت را تو بکش مرتیکه‌ی عوضی. پس فکر کردی دست روی دست می‌گذارم که هر غلطی خواستی بکنی؟ فکر کردی رفته‌ای چهار کلاس حقوق خوانده‌ای، بقیه دیگر هیچ‌چیز سرشان نمی‌شود؟ خیال برت ندارد من هم پریسا نیستم که مراعاتت را بکنم ها! من خیلی خوب شماها را می‌شناسم. سی سال است که می‌شناسمت. آن دختر بدبختِ احمق، حسابِ آبروی نداشته‌ی توِ الدنگ را می‌کرد که این‌همه مدت دندان روی جگر گذاشت و صدایش درنیامد، تا تو امروز هارتر بشوی. خاک بر سرش بکنند که عاشق تو بی‌بُته شده بود. می‌سوخت‌ومی‌ساخت برای خاطر تویی که معلوم نیست توی چه طویله‌ای بزرگ شده‌ای. حالا دیگر با من طرفی. یک‌جوری توی دهنت بزنم که نفهمی از کجا خورده‌ای. تا آن آبروی نداشته‌ات را جوری ببرم که خشتکت را بکشی سرت و گورت را گم کنی. تازه کجایش را دیده‌ای؟»

محمد همان‌طور نیم‌خیز روی میز و خیره به صورت زنک، خشکش زده بود. چه نفرتی داشت از این گونی تعفن. چه بدبختی بزرگی بود سیاه شدنِ آن‌همه آرزوهای زیبا. بزند زیر پوزه‌اش و مثل یک تاپاله پرتش کند بیرون؟ بیفتد به پایش و التماس کند؟ نمی‌دانست کجا اشتباه کرده که به این‌جا رسیده؟ دلش می‌خواست سرِ زنیکه را بکَند. دلش می‌خواست گریه کند. دلش می‌خواست عربده بکشد و هر چه لایق نابدترش است بار سلیطه کند. دلش می‌خواست به پریسا التماس کند. می‌خواست بگوید هری بینیم بابا. می‌خواست بگوید پریسا، نابودم نکن.

«این‌ها را هم آوردم نشانت بدهم که توی دادگاه نگویی من خبر نداشتم و فلان...» صدای زن پایین‌تر آمده بود و لحنش آرام‌تر شده بود.

محمد فرصت کرد کمی دست‌وپایش را جمع کند. «من می‌خواهم باهاش حرف بزنم.»