معرفی و دانلود کتاب بازی روزگار
برای دانلود قانونی کتاب بازی روزگار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بازی روزگار
کتاب بازی روزگار نوشتهی معصومه طیبی، سرگذشت دختری مستقل را به تصویر میکشد که نامزدیاش با مردی که عاشقش بود به هم میخورد و راهی ماجراهای پر فراز و نشیب زندگی میشود.
دربارهی کتاب بازی روزگار:
همهی ما در زندگی روزهای سختی را گذراندهایم، به گونهای که حتی توانی برای نفس کشیدن نداشتهایم. در این کتاب با ماجرای دختری شاد و زیبا آشنا میشوید که خودش راوی فراز و فرودهای زندگیاش است؛ زندگی شیرینی که ورقش با یک شکست عشقی برمیگردد و رنگ سیاهی به آن پاشیده میشود.
کتاب بازی روزگار برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای عاشقانه و اتوبیوگرافی علاقه دارید، خواندن این کتاب برای شما لذتبخش خواهد بود.
در بخشی از کتاب بازی روزگار میخوانیم:
پنجشنبه یک راست از سرکار رفتم خانه خواهرم چون برای جمعه علی را دعوت کرده بودند خانهشان که همدیگر را ببینیم و حرف بزنیم. دلشوره داشتم، تا حالا با پسری مستقیم حرف نزده بودم ولی خواهرم بهم دلگرمی میداد. روز جمعه خانه را تمیز کردیم و منتظر شدیم. درست سر ساعت چهار بعدازظهر که قرار گذاشته بودیم آمد. یک پسر معمولی که موهای لخت مشکی که روی صورتش ریخته بود، لاغراندام و مؤدب بود. وقتی با هم تنها شدیم گفت اولین خواستگاری است که میرود و با کار کردن من مخالفتی نداشت و حتی گفت میتوانم درس بخوانم زیرا خودش هم برای خلبانی درس میخواند. پسر خوبی به نظر آمد ارتشی و مقید و بعد از یک ساعت صحبت گفت: من از شما خوشم آمده. من هم گفتم: اگر اجازه بدید فردا جواب میدهم. قبول کرد و رفت. بعد از رفتن او خواهرم گفت: خوش به حالت پسره درس خوانده است و تفاوت سنی شما زیاد نیست. گفتم: مگه تو نمیگفتی مرد سنش بیشتر باشه بهتر خانمش را درک میکند. گفت: ولی الآن اینطور فکر نمیکنم. ولی توضیح نداد چون شوهر خواهرم هم مثل خواهرم ترک تحصیل کرده بود خلاصه من موافقتم را اعلام کردم و آنها رسماً خواستگاری آمدند و مورد تائید همه قرار گرفت. قرار شد مدتی نامزد باشیم بعد عقد و عروسی را با هم بگیریم.
قبل از مراسم خواستگاری به همدیگر قول دادیم صداقت و اعتماد را پایه اساسی زندگیمان قرار دهیم و دو حلقه ساده و یک مراسم کوچک نامزدی گرفتیم. چون کار میکردم بعد از مراسم، خودم هر روز یک چیز برای جهیزیه میخریدم تا باری روی دوش پدر و مادرم نباشد. علی قبل از رفتن سرکار بیشتر مواقع اول مرا سر کارم میرساند، بعد میرفت. روزهای خوشی بود و ما هر کاری میکردیم با مشورت هم بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بازی روزگار |
نویسنده | معصومه طیبی |
ناشر چاپی | انتشارات نوآوران سینا |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 248 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-731229-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |