معرفی و دانلود کتاب یادم تو را فراموش
برای دانلود قانونی کتاب یادم تو را فراموش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یادم تو را فراموش
کتاب یادم تو را فراموش رمانی عاشقانه به قلم مریم نوری است و داستان پزشک عاشقی به نام ایرج را روایت میکند که دل به دختری فقیر میبازد؛ غافل از اینکه بازی سرنوشت امتحان سختی را برای او تدارک دیده است...
دربارهی کتاب یادم تو را فراموش
ایرج، شخصیت اول کتاب یادم تو را فراموش، پزشکی است که موقعیت اجتماعی بسیار خوبی دارد و به طور اتفاقی دلباختهی دختری به نام شبانه میشود. دختری که از نظر ایرج نامش هم مانند خودش خاص است و توانسته تمام روح و قلب او را از آنِ خود کند. ایرج عشق را در وجود شبانه، دختر خانوادهای فقیر و سنتی مییابد؛ اما هیچچیز آنطور که او تصورش را میکند پیش نمیرود.
عاقبتِ عشق ایرج به شبانه، به پایان شیرینی ختم نمیشود و دخترک به همسری برادر ایرج در میآید. اما این تازه آغاز ماجراست؛ چراکه ایرج نیز بهناچار و طی اتفاقاتی که رخ میدهد با سمانه، خواهر شبانه، ازدواج میکند! او زندگی خود را پس از این اتفاق تمامشده میبیند و گمان میکند هیچگاه دیگر قرار نیست عشقی واقعی، نظیر آنچه را که نسبت به شبانه در قلبش حس کرده بود، تجربه کند. آیا باید از زندگی دست بشوید و از دور در عشق زنی که حالا در کنار برادرش قرار دارد بسوزد؟ آیا سمانه میتواند جای خود را در قلب او باز کند و زندگی جدیدی را برای خود و همسرش رقم بزند؟!
کتاب یادم تو را فراموش نوشتهی مریم نوری روایتی خواندنی از عشق و عبور از گذشتههاست. داستان زنی که همیشه در سایهی تبعیض و محرومیت بوده و حالا باید بکوشد تا خود را در زندگیِ اجباریاش به دیگران ثابت کند؛ رمانی که به دور از مقدمهچینی مستقیم به اصل داستان میپردازد و با رقم زدن یک مثلث عشقی و صحبت از احساساتی که هر شخصی ممکن است آن را در زندگی تجربه کند، مخاطب را وادار به همذات پنداری با شخصیتها کرده و او را تا پایان ماجرا به دنبال خود میکشاند.
انتشارات ندای الهی کتاب یادم تو را فراموش را چاپ و منتشر کرده است.
کتاب یادم تو را فراموش برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان و رمانهای ایرانی و طرفداران کتابهای عاشقانه و شخصیتمحور مناسب است.
در بخشی از کتاب یادم تو را فراموش میخوانیم
گریههای بریدهبریدهاش قلبمو به درد آورد که خانومبزرگ بیهوا وارد اتاق شد و با لحن سردی گفت: خب بیا برو دیگه، تو هم کم آبغوره بگیر، برای بچه خوب نیست، خودت به جهنم. شبانه رو درآغوش گرفتم و گفتم: هم به فکر خودت باش هم به فکر بچهات خواهر. بالأخره هرچی باشه نوهی میرزاملکِ رو بارداری.
خانومبزرگ رو ترش کرد و گفت: خوبه بسه بسه.. بیا برو زبوندرازی نکن..
از شبانه خداحافظی کردم و از اتاق بیرون رفتم. پشت سر من خدمتکاری وارد اتاق شد و برای شبانه غذا برد که خانومبزرگ رو به خدمتکار گفت: بشین پیشش و چشم ازش برندار که تا آخر غذاشو بخوره.
لبخندی روی لبم نشست و زیرلب گفتم انگار باید خیالم از بابت شبانه راحت باشه. انگار خانومبزرگ خودش حواسش به نوهاش هست و به خاطر اون بچه نمیذاره که شبانه سختی بکشه. به عمارت پشتی برگشتم و یاد کیفی افتادم که میرطاهر بهم داده بود و اصرار داشت که حتما اون کتابها رو بخونم. کنجکاو شدم برای همین کیف رو برداشتم و به اتاقی رفتم. در رو هم پشت سرم قفل کردم، هم از تنهایی میترسیدم هم دلم میخواست تو خلوت کتاب بخونم.
کیف رو باز کردم و چند برگه ازش بیرون کشیدم، میرطاهر میگفت این برگهها مهمترن، برای همین شروع به خوندنش کردم. جملهی اول دلم رو به واهمه واداشت.. کمی که تپش قلبم بالا رفت کنار گذاشتم و گفتم: چرا میرطاهر باید این کتاب و برگهها رو به من بده.. منظورش از این کار چی بود؟؟ عقاید و تفکرات ابتدایی من با این کتاب و نوشتههاش زمین تا به آسمون فرق داره..
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یادم تو را فراموش |
نویسنده | مریم نوری |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 558 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-92751-4-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |