معرفی و دانلود کتاب گلپری
برای دانلود قانونی کتاب گلپری و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گلپری
کتاب گلپری نوشتهی عاطفه علی عوضی است و به سرگذشت دختری زیبا به نام گلپری میپردازد که در یکی از عشیرههای عشایر جنوب کرمان زندگی میکند. این کتاب بر اساس داستان واقعی نوشته شده و بهنوعی زندگینامهی مادربزرگ نویسنده است.
دربارهی کتاب گلپری
در جهان داستانها، معمولا آن دسته قصههایی بیشتر به دل خوانندگان و مخاطبان مینشینند که براساس زندگی واقعی نگاشته شدهاند. داستانهایی که از دل سرگذشت حقیقی انسانهایی شبیه به خودمان بیرون آمدهاند و مخاطب را وادار به همدلی و همدردی میکنند.
عاطفه علی عوضی در کتاب گلپری روایتگر زندگی دختری به همین نام است که در دههی هزار و سیصد در یک عشیره از عشایر جنوب کرمان زندگی میکند. او ناچار است با شرایط سخت و ناخوشایند آن زمان کنار بیاید و در کنار فشارهای اجتماعی و آداب و رسوم سختیگرانهی آن دوران، با فقر هم به جدال بپردازد.
از نکات مثبت کتاب گلپری توضیحات نویسنده دربارهی ایل و عشیره و توصیفات او از آداب و رسوم آنهاست. گلپری، شخصیت اول این اثر، در زمانی زندگی میکند که زندگی مردم برپایهی ارباب و رعیتی بنا شده و ناامنیهای سیاسی و اجتماعی بیداد میکند. زمانی که به سبب تحولات سیاسی، قحطی آمده و مواد غذایی به شدت گرانند؛ دورانی که مردم ناچارند به علت ناامنی، دختران و خانوادهی خود را پنهان کنند و فقر گلویشان را میفشارد.
گلپری سرگذشت واقعی دختری قوی، صبور و با درایت است که میکوشد از پس سختیها و مشکلاتی که زندگی و شرایط حاکم بر آن زمان بر سر راهش میگذارد، برآید و مانند دانهای افتاده در دل سنگ، جوانه بزند و شکوفا شود. داستان گلپری میتواند سرگرمکننده، امیدوارانه و الهامبخش باشد. کتاب گلپری اثر عاطفه علی عوضی بههمت انتشارات ندای الهی به چاپ رسیده و منتشر شده است. شما میتوانید این رمان را همین حالا از طریق سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید.
کتاب گلپری برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کسانی که از خواندن داستانهای واقعی لذت میبرند یا علاقهمند به مطالعهی داستانها و رمانهای ایرانی هستند و مایلند در حین داستان با آداب و رسوم اقوام مختلف آشنا شوند، مناسب و سرگرمکننده خواهد بود.
در بخشی از کتاب گلپری میخوانیم
تا سپیده صبح چشم روی هم نذاشتم و هی گلبس رو پاشویه کردم، از یه طرفم دو ساعتی یه بار سری به بچهها و محمد میزدم که بیدار نشه، نزدیک صبح که صفدر بیدار شد تب گلبسم کمتر شد. صفدر تشکری کرد و بعد از اینکه بقچه چاشت و ناشتایش رو به دستش دادم به دشت رفت. چشمام دیگه باز نمیشدن به طرف چادر رفتم و کنار بچهها که هنوز خواب بودن به خواب رفتم و تا ساعت ده صبح متوجه هیچی نشدم. وقتی بیدار شدم هنوز خسته بودم ولی بیش از این نمیشد خوابید همینجوری هم کلی کار نکرده داشتم.
آفریده کهنه محمد رو عوض کرده بود و بهش رسیده بود. بلند که شدم تا همه کارهام رو انجام دادم پیش گلبس رفتم، دوباره تبش بالا رفته بود و ناله میکرد دلم طاقت نیاورد و دادعباس رو پی طبیب فرستادم. دو ساعت بعد طبیب ایل سری به گلبس زد و مشتی دارو و جوشونده گیاهی تجویز کرد و بعد از اینکه دستمزدش رو از پسانداز خودم حساب کردم، رفتش. با اینکه جوشونده و داروها رو به خوردش میدادم باز افاقهای نمیکرد و خواهرکم تو تب میسوخت!
فرنگیس مظلومانه کنار بالین گلبس نشسته بود و با دستهای کوچولوش موهای گلبس رو نوازش میکرد و میگفت: «ننه زودتر خوب شو، نون تموم کردیم منم نمیتونم خمیر کنم.»
رو به فرنگیس گفتم: نون تموم کردین و چیزی به خاله نگفتی؟
فرنگیس خجالت زده گفت: آخه ننه گفت چیزی بهت نگم تا تو زحمت نیفتی.
نفس پر از حرص و سوزی کشیدم و پا شدم و به داخل مطبخ رفتم و شروع به خمیرکردن، کردم و بعد از یه ساعت یه تشت نون تازه تحویل فرنگیسِ چهار پنج ساله دادم. از جوجه خروسهایی که داشتم یکی انتخاب کردم و سر بریدم و برای گلبس آب جوجه درست کردم. کمکم غروب میشد و صدای زنگوله گله میومد به فرنگیس گفتم: «من میرم گوسفندام رو میدوشم و میام تا گوسفندای شما هم بدوشم، تا میام مراقب خونه و غذا باش.»
فرنگیس چشمی گفت و من به خونهام رفتم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گلپری |
نویسنده | عاطفه علی عوضی |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 310 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-92751-8-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان واقعی ایرانی |