معرفی و دانلود کتاب بازگشت: پدران، پسران و سرزمین مابینشان
برای دانلود قانونی کتاب بازگشت: پدران، پسران و سرزمین مابینشان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بازگشت: پدران، پسران و سرزمین مابینشان
کتاب بازگشت: پدران، پسران و سرزمین مابینشان نوشتۀ هشام مطر، روایت جستوجوهای نویسنده در کورسوی نور شمعی است که هر لحظه بیم خاموش شدنش میرود، به دنبال یافتن هرگونه ردّ پایی از پدر. این اثر در سال 2017 برندۀ جایزه پولیترز در بخش زندگینامه شده است.
بازگشت (The Return) از سویی یک داستان معمایی مهیج است، درباره نویسندهای که میخواهد از سرنوشت پدرش که سالهاست اسیر چنگال حکومت ظالمانه و دیکتاتوری معمر قذافیست، سر در بیاورد. از سوی دیگر، تلاش پسری است برای روبرو شدن با روح پدری که با غیابش، در نیم بیشتر عمر او حضور داشته است.
آنچه که کتاب بازگشت را حائز اهمیت و قابل روایت میکند اثراتی است که اوضاع سیاسی و حکومتی کشور لیبی بر زندگی هشام مطر و خانوادهاش برجا میگذارد. ربوده شدن و سرنوشت نامعلوم پدرش، جابالله مطر، مسئلهای است که کتاب حاضر را خواندنی و سرگذشت این نویسنده را قابل تأمل میکند.
جابالله مطر که در دوران جوانی یکی از افسران حکومت ملک ادریس، پادشاه لیبی بوده، در کودتای سال 1961 و روی کار آمدن حکومت معمر قذافی، خلع درجه شده و با هدف دور نگه داشتن وی از فضای سیاسی کشور، برای انجام امور اداری در سازمان ملل به کار گمارده میشود. جابالله که ابتدا به حکومت جدید خوشبین بود امید داشت که خیلی زود به کشور بازگردد و برای آبادانی آن بکوشد. اما پس از گذشت چند سال به ماهیت واقعی رژیم قذافی پی برد و بر آن شد که فعالیتهایی زیرزمینی علیه آن آغاز کند که از چشم رژیم دور نماند و در نهایت به زندانی شدن او و سپس به مفقودالاثر شدنش انجامید.
هشام مطر (Hisham Matar) علاوه بر پرداختن به ابعاد زندگی پدرش، در بخشهایی از کتاب از فعالیتهای خودش برای یافتن پدر و نیز تلاشهایش برای آزادی زندانیان حکومت قذافی سخن میگوید. در این بخشها و در خلال روایت این تلاشها نمایشی از مکر و دغل کاری حکومت قذافی پیش روی خواننده آشکار میشود که بازیگر این نمایش سیفالاسلام، پسر ارشد قذافی است. او با چهرهی یک دوست و خیرخواه با هشام وارد گفت و گو میشود، به هشام قول میدهد که از سرنوشت پدرش اطلاعاتی به او بدهد و نیز برای آزادی زندانیان تلاش کند و در عوض از وی خواستههایی به نفع رژیم قذافی دارد. پاسخ هشام به او خواندنی است: «ما آنقدر از بیعدالتی عذاب کشیدهایم که در حال حاضر دیگر در شرایطی نیستیم که از ما بخواهید باز خودمان را در معرض خطر قرار دهیم. این فرصتی برای شماست که راجع به این رنج و عذاب صحبت کرده و دامنۀ آسیبهای صورت گرفته را محدود کنید. حقیقت را به دست ما برسانید.» و در نهایت نیز خیلی زود برای او نیز همچون پدر، ماهیت این طرح و نقشهها آشکار میشود.
هشام مطرِ داستاننویس از ایجاد کشش داستان به خوبی آگاه است، پس فصلهای کتابش را طوری چینش میکند که خواننده را تا آخرین خط کتاب مشتاق دانستن و یافتن ردّی از شخصیت اصلی داستان که همانا پدرش است، با خود همراه میکند. در هر یک از 22 فصل کتاب مضمونی محوریت مییابد و حول و حوش آن فضایی ساخته میشود که برای خواننده تصویری مرکزی میآفریند که ماندگاری در ذهن را بیشتر میکند. اگرچه خواننده هم همچون هشام و برادرش، زیاد، هرگز به این قطعیت نمیرسد که جابالله مطر توسط رژیم قذافی به قتل رسیده است، اما گویی هدف کتاب تنها پدر هشام و سرنوشت او نیست؛ که روایتگر سرنوشت همهی پدرها و پسرهایی است که سالها و به حکم قدرت حاکمه از همدیگر و نیز گاه از سرزمین شان دور ماندهاند. هشام از پسرانی میگوید که دور از پدر رشد یافتهاند، مرد شدهاند و در مواجهه با پدری که در زندان موی سپید و چهره پیر کرده، از شناخت او عاجزند و نیز از درد جانکاه پدرانی سخن میراند که پسران برومند خودشان را که زمان دستگیری پسر بچهای بیش نبودهاند، به جا نمیآورند.
در بخشی از کتاب بازگشت میخوانیم:
تا چند ماه هیچ خبری نشد. تا اینکه در شامگاه شانزدهم ژوئن، پنج ماه پس از اولین ملاقاتم با سیف، حامد، پسرِ عمو محمود، به من زنگ زد و گفت: «از پدرم برایت پیغامی دارم. او گفت به تو بگویم که شرایط از آنچه همیشه بوده، بدتر شده است. باید برای نوشیدن آب پول پرداخت کنیم. نگهبانان زندان با ما مثل حیوان رفتار میکنند. غذا غیرقابل خوردن است. یک هفته وقت داری، اگر شرایط بهتر نشد، اعتصاب غذا را شروع میکنیم.»
نمیتوانستم بخوابم. به محض اینکه صبح شد، به سیف زنگ زدم. پاسخی نداد. با سازمانهای عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر تماس گرفتم و از آنها پرسیدم آیا کاری از دستشان برمیآید یا نه. دوباره سعی کردم با سیف تماس بگیرم، ولی پاسخی نگرفتم. به الحانی زنگ زدم، گوشی را برداشت. دلداریام داد و گفت با سیف صحبت خواهد کرد. یک بار دیگر شمارۀ سیف را گرفتم و برایش پیغام صوتی گذاشتم و بعد دقیقاً چیزی را که گفته بودم، به صورت پیامک هم برایش فرستادم:
«بستگانم در زندان ابوسلیم وضعیت خوبی ندارند. تهدید کردهاند که اعتصاب غذا میکنند.» چند روز بعد، از نیمهشب گذشته بود که این پیامک را از سیف دریافت کردم:
«امروز تولدم است.»
دو روز بعد، دوباره برایم پیغام فرستاد:
«لطفاً اگر میتوانی فردا با من تماس بگیر، باید با هم حرف بزنیم.»
تماس گرفتم و او گفت: «اقوامت به زندانی دیگر فرستاده خواهند شد تا مقدمات آزادیشان فراهم شود، و در مورد پدرت، برایت یک نقشۀ راه ترسیم خواهم کرد. چیزهای بیشتری باید اتفاق بیفتد. باید به من اعتماد کنی. این کار هیچ سودی برای من ندارد. بیشتر از آنچه به دست میآورم، از دست میدهم. اگر جای من بودی، هرگز به سراغ این قضیه نمیرفتی.»
فهرست مطالب کتاب
1. دریچه
2. کتوشلوار سیاه
3. دریا
4. سرزمین
5. بلوتاه
6. شعرها
7. سلامتی تو؟ خانوادۀ تو؟
8. آتشبس و نارنگی
9. پیرمرد و پسرش
10. پرچم
11. آخرین نور
12. بنغازی
13. زندگی دیگر
14. گلوله
15. ماکسیمیلیان
16. مبارزه
17. پسر دیکتاتور
18. رفتار خوب کرکسها
19. سخنرانی
20. سالها
21. استخوانها
22. حیاط خلوت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بازگشت: پدران، پسران و سرزمین مابینشان |
نویسنده | هشام مطر |
مترجم | شبنم سمیعیان |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب کوله پشتی |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 304 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-461-044-5 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |