معرفی و دانلود کتاب باران
برای دانلود قانونی کتاب باران و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب باران
احمد لاجوردی در کتاب باران، داستان معمایی و مرموز دختری را به تصویر میکشد که ناگهان دست به قتل میزند و با این خبر همهی اعضای خانوادهاش را شوکه میکند.
دربارهی کتاب باران:
همهی اعضای خانواده، باران را دختری آرام میدانند تا اینکه روزی با خبری عجیب همه را غافلگیر میکند. او دست به قتل زده است و این خبر را در حضور عمو، دایی و بقیه فامیل مطرح میکند. هیچکس نمیتواند باور کند بارانی که همه او را به خوبی میشناسند، آدم کشته باشد. با این خبر همگی حیرت میکنند، اما دقیقاً زمانی که میخواهند آن را هضم کنند و با باران صحبت کنند، او با فرارش معمای داستان را پیچیدهتر میکند...
کتاب باران مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به داستانهای معمایی و جنایی ایرانی از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب باران میخوانیم:
باران به مجرد خروج از منزل به طرف خانهای که شب گذشته آن حادثه برایش اتفاق افتاده بود رفت. دور و بر خانه ساعتی پرسه زد و چند دقیقه به درب خانه خیره شد و چون خبری نبود و هیچ حرکتی در اطراف خانه ندید کمی آرام گرفت، ولی دلش توی خانه بود و در فکر جسد سعید. یعنی ممکنه حالا حالاها کسی به اون خونه سر نزنه و جسد سعید بو بگیره؟ بیچاره پدر و مادرش. باران مدتها با خودش کلنجار رفت و به هیچ نتیجهای نرسید. اگر من کاری نکنم با اون دخترای ولگرد توی خیابون چه فرقی دارم؟ من که از فک و فامیلم میخوام به فکر باشن و از لاک خودشون بیرون بیان و با عینک دیگهای به دنیاشون نگاه کنن، چرا خودم کاری نمیکنم؟
چند بار تصمیم گرفت از دیوار بالا برود ولی جراتش را نداشت. سعید که گناهی نداشت. اگر من اصرار نمیکردم او هر گز مرا به چنین جائی نمیبرد این من بودم که او را مجبور کردم مرا به این مهمانی ببرد. لعنت به من، اگه بیخودی اون همه اصرار نمیکردم حالا جنازه سعید توی اون اتاق نیفتاده بود یا لااقل من نبودم که این صحنه را ببینم.
باران اشکهایش را که کم کم داشت سرازیر میشد پاک کرد و سعیکرد بر خودش مسلط باشد. درحین حرکت، مرتبا داشت در مغزش تمام مهرهها را کنار هم میچید ولی آنقدر فکر کرده بود که دیگر مغزش کار نمیکرد. در ادامه حرکت به باجه تلفن سر چهار راه رسید. کمی به گوشی تلفن نگاه کرد و به ناگاه تصمیماش را گرفت. وارد باجه شد. گوشی را برداشت و بدون مکث شماره گرفت. دوتا یک و یک صفر. . . .
به مجرد برقراری ارتباط با لرزشی که در صدایش داشت گفت: سرکار، یک جنایت توی خیابون سهروردی خیابان نوبخت پلاک. . . اتفاق افتاده. لطفا هر چه زودتر برسید. . . .
فهرست مطالب کتاب
سخن ناشر
سخن من
فصل اول: ساحره
فصل دوم: حادثه
فصل سوم: تهوع
فصل چهارم: آرامش
فصل پنجم: خواب
فصل ششم: خانمراد
فصل هفتم: آشنایی
فصل هشتم: سعید
فصل نهم: نفوذ - هشت ماه قبل
فصل دهم: مأموریت
فصل یازدهم: سرهنگ
فصل دوازدهم: رهائی
فصل سیزدهم: چرا؟
فصل چهاردهم: شَک
فصل پانزدهم: گروگان
فصل شانزدهم: سفر
فصل هفدهم: کلاف
فصل هجدهم: اسارت
فصل نوزدهم: تأخیر
فصل بیستم: چِندش
فصل بیست و یکم: در مسیر
فصل بیست و دوم: هابیل و قابیل
فصل بیست و سوم: نقشه
فصل بیست و چهارم: دلتا
فصل بیست و پنجم: فرار در فرار
فصل بیست و ششم: خائن
فصل بیست و هفتم: تعقیب
فصل بیست وهشتم: زباله دونی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب باران |
نویسنده | احمد لاجوردی |
ناشر چاپی | انتشارات نسل روشن |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 344 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-247-012-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |