معرفی و دانلود کتاب بازیگوش
برای دانلود قانونی کتاب بازیگوش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بازیگوش
درخت انجیر خشکیده. دلیلش مشخص است: از غصه دق کرده. شاید هم از خجالت خشک شده. قرار بود این درخت دعاهای مهری و سمندر را اجابت کند اما حالا استعفای خود از وظیفهی حاجتدهی را ارائه داده و بشر را رها کرده. کتاب بازیگوش نوشتهی شهریار عباسی ما را به پنجاه و چند سال پیش میبرد؛ زمانی که سمندر مرتضی را کُشت و به همه گفت مهری همسر اوست و زندگی دروغین آنها زیر سایهی سیاست، جنگ و دروغ آغاز شد.
دربارهی کتاب بازیگوش
جسد آرام آرام پایین میرفت. سمندر و به احتمال زیاد تمام ملائکه و موجودات آسمانی که شاهد این صحنه بودند، اطمینان داشتند که این قتل بهترین، صحیحترین و صالحترین کاری است که یک انسان میتواند انجام دهد و نباید بابت این اقدام سمندر را مؤاخذه کرد. حتی ساواک هم همین نظر داشت. هر کسی که از این موضوع آگاه میشد، با دلیل و منطقی متفاوت کار سمندر را تأیید میکرد. مرتضی آدمی مغرور، خیانتکار، ضد حکومت، بیمسئولیت و دردسرساز بود و بدیهی است که در چنین دیگ پر آب و تابی هر کسی بنا به ذائقه و میل خود میتواند دلیل نفرتش از مرتضی را پیدا کند. حتی اگر مهری هم از این ماجرا باخبر میشد، اعتراضی نمیکرد و حاضر نبود مردی به شرافت و انسانیت سمندر را بهخاطر کشتن موجود بیاهمیتی مثل مرتضی به زندان بیاندازد و حتی باعث اعدامش شود.
رمان بازیگوش ما را در جریان تمام ابعاد این اقدام بهظاهر جنایتکارانه میگذارد اما حتی هنگامی که ادارهی امنیت از این موضوع آگاه میشود، اول سمندر را بابت بهقتل رساندن یک خرابکار ضد سلطنت تشویق و بعد از او درخواست میکند که اگر میخواهد قاتل بودنش جایی فاش و بازگو نشود، باید برای ساواک جاسوسی کند؛ البته سمندر به آنها گفته است که دلیل کشتن مرتضی شخصی بوده؛ زیرا او به مهری علاقهمند و سمندر نیز غیرتی شده است؛ بنابراین او یک قتل ناموسی انجام داده، نه سیاسی و اصلاً از مبارزات مسلحانهی مرتضی خبر نداشته؛ که البته تمام این حرفها دروغ است. هیچکس بهاندازهی سمندر از فعالیتهای سیاسی مرتضی و روی آوردن او به گروههای مذهبی ضد پهلوی آگاه نیست.
واقعیت ماجرا این است که مهری همسر دوم و صیغهای مرتضی است و برای اینکه زن اول و فرزندانش از وجود مهری مطلع نشوند، این زن جوان را در اتاقکی پشت قهوهخانه ساکن کرده و از سمندر که بهنوعی کارگر او محسوب میشود، خواسته تا مراقب مهری و فرزندی که قرار است بهزودی بهدنیا بیاید، باشد. سمندر هم بهخاطر اینکه خود را به مرتضی مدیون میداند، قبول کرده تا خیانت او را از همه پنهان کند و به دیگران بگوید که مهری همسر خودش است! مرتضی هم که انگار حواسش نیست مهری و سمندر کمکم به یکدیگر علاقهمند شدهاند و هر دو از او متنفرند، مدام کمکهای مالیاش به سمندر را مثل پتک بر سر او میکوبد و تصور نمیکند که این سرکوفتها و رنجاندن سمندر بهزودی او را به جسدی در اعماق آب تبدیل میکند.
حالا دردسر بزرگی بهنام مرتضی برای همیشه تمام شده. او مُرده و شواهد پلیس نشان میدهد که او بهقتل نرسیده، بلکه خودش در رودخانه غرق شده. حالا سمندر تصور میکند که ایام بدبختی و بلا هم بهپایان رسیده، اما انگار مشکل سرنوشت با او و مهری بزرگتر از اینهاست. علی بهمرور زمان بزرگتر میشود و کمکم ممکن است باخبر شود پدر حقیقیاش کیست و چه بلایی سرش آمده! شهریار عباسی در کتاب بازیگوش، ما را به زندگی پر از مصیبتی وارد میکند که هرقدر هم زمان بگذرد و آسمان به زمین بیاید، درست نمیشود. سایهی یک راز سیاه همیشه بر سر آسمان این زندگی ایستاده و نمیگذارد همای سعادت بر فراز خانهی مهری و سمندر پرواز کند. شهریار عباسی یک زندگی کاملاً ویران شده را در سالهای آشفته و پرهیاهوی دههی چهل، پنجاه و شصت بازگو میکند و ساختار تغییرناپذیر و ویرانگر قدرت را که در هر دوره، بنا به مقتضیات زمان، تنها رنگ و ظاهرش دگرگون میشود و ماهیتش دست نخورده باقی میماند، برای ما نمایان میسازد.
رمان ایرانی بازیگوش در انتشارات هیلا بهچاپ رسیده است.
کتاب بازیگوش برای چه کسانی مناسب است؟
بسیاری از آدمهایی که از کنار ما عبور میکنند و به آنها لبخند میزنیم، گذشتهای عجیب، رازآلود و مخوف دارند و حتی ممکن است خود ما نیز از داشتن اینگونه رازها مبرا نباشیم؛ همچون سمندر و مهری که یکی از آنها قاتل و دیگری دزد است و این تنها گوشهای از جرمهایشان است. کتاب بازیگوش زندگی عجیب زن و مردی خوزستانی را در دههی 40 تا 60 بازگو میکند و برای دوستداران داستانهای اجتماعی، جنایی و سیاسی خواندنی است.
در بخشی از کتاب بازیگوش میخوانیم
هرى در آن مدت خوابهاى زیادى دید، ولى یا سر و ته نداشتند یا تعبیر نمىشدند. گاهى ناامید مىشد و شک مىکرد که نکند آن حس و حال از وجودش رفته و مثل گذشته زنى ساده شده. این فکر آزارش مىداد و حاضر بود هر کارى بکند تا دوباره آن حس و حال را بیابد. هر روز درخت را بغل مىکرد و التماس مىکرد که نشانهاى برایش بفرستد و حتى تکان خوردن برگى را نشانهاى براى خودش تلقى مىکرد.
سمندر سرش به کارهاى قهوهخانه گرم بود و به توصیه منوچهر حساب پساندازى در بانک باز کرده بود و پولهاى پساندازش را آنجا مىگذاشت. هر شب پولها را دسته مىکرد و به مهرى مىداد تا جاى مطمئنى پنهانشان کند و وقتى هزار تومان پسانداز مىشد، به شهر مىرفت و پولها را در حساب بانکىاش مىگذاشت.
فکر مىکرد بىشک پدرش هم خیلى کار کرده بود تا توانسته بود آن بیستهزار تومان را براى خریدن زمین پسانداز کند. با این حال، او آن پول را حق خودش براى رهایى از زندگى زیر سایه نگاههاى مردم مىدانست، فقط گاهى دلتنگ مادرش مىشد و مىدانست او از دورىاش عذاب مىکشد. مىنشست و براى خودش توضیح مىداد که پدرش مسبب اصلى بلایى بوده که به سرش آمده و بیستهزار تومان جریمه اندکى براى او بوده. در ضمن، خودش را انسان بزرگى نمىدانست که بتواند از حقش بگذرد یا تحقیر شدن از طرف دیگران را تحمل کند. پدرش هم آنقدر نیازمند نبود که بدون آن پول به خفت و خوارى بیفتد. با خودش مىگفت شاید اینجورى آنها هم راحت شده باشند. هرچه باشد خودشان هم به خاطر مشکل من تحقیر مىشدند، حالا فکر مىکنند از اول چنین پسرى نداشتهاند.
این فکرها دلتنگىاش را بیشتر مىکرد و گاهى هم دلتنگ خودش مىشد و خودش را فراموششدهاى بینوا احساس مىکرد. گاهى دلش مىخواست مادرش بیاید و ببیند صاحب قهوهخانه و زن و بچه شده، ولى بعد فکر مىکرد شاید او نخواهد زن و بچهاى را ببیند که در اصل به او تعلق ندارند. براى همین مىکوشید گذشتهاش را براى همیشه فراموش کند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بازیگوش |
نویسنده | شهریار عباسی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 200 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-89-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی، کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی، کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی، کتابهای داستان و رمان سیاسی ایرانی |