معرفی و دانلود کتاب باراباس
برای دانلود قانونی کتاب باراباس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب باراباس
کتاب باراباس داستان راهزنی منفور در زمان عیسی مسیح است که زندگی دوبارهی او و رهاییاش از زندان، در گرو به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح است. نویسندهی این کتاب، پر لاگرکویست، به زندگی باراباس پس از آزادی از زندان میپردازد و مسیر جدید زندگی او را در قالب یک رمان تاریخی روایت میکند.
دربارهی کتاب باراباس
باراباس نام بردهای است که دوران زندانی شدنش با دورهی اسارت حضرت عیسی در یک زمان اتفاق میافتد. نام این شخصیت در انجیل هم وجود دارد. به همین سبب، شخصیت باراباس در فرهنگها و آثار مختلف بسیار نمادین به کار رفته. یکی از دلایل روایت کتاب باراباس (Barabbas) توسط پر لاگرکویست (Par Lagerkvist) میزان تاثیرگذاری و اهمیت زندگی این شخصیت در ملیتهای مختلف است. در اورشلیم سنتی وجود دارد که روز عید، یک زندانی به حکم فرمانروا از اسارت بیرون میآید. این بار فرد عفوشده، باراباس است؛ این خبر به گوش ساکنان اورشلیم میرسد و موجب تعجب و شگفتی آنها میشود. پیرو این حکم، عیسی ناصری به صلیب کشیده و باراباسِ راهزن و منفور آزاد خواهد شد. این موضوع باراباس را نزد پیروان حضرت عیسی بیش از پیش منفور جلوه میدهد و او از هر جماعتی طرد میشود.
هنگامیکه باراباس از زندان اورشلیم آزاد میشود، تنفر و خشم مردم او را ناراحت نمیکند زیرا از کودکی با چنین رفتارهایی مواجه بوده است. آنچه او را کنجکاو به ادامهی زندگی میکند شناخت مسیح و علت علاقهی بیشاز اندازهی پیروانش نسبت به اوست. ازاینرو او تصمیم میگیرد در مسیر جدیدی قدم بردارد و دلیل این تعلق خاطر را پیدا کند. او مانند یک فرد مجنون، مدام سوالی در ذهنش تکرار میشود که چرا شخصی مانند عیسی ناصری باید زندگیاش فدای فردی مانند او شود که از کودکی چیزی جز نفرت و تاریکی ندیده است. باراباس در این داستان بلند بعد از آزادی، رنج فراوانی را متحمل میشود. باراباس بعد از آزادی، رنج فراوانی متحمل میشود، اما از طرد شدن و نفرتی که از پیروان مسیح و مردم شهر متوجهش میشود، رنجیدهخاطر نیست؛ بلکه ایمانی که از مسیح دیده و رنجی که پیروانش از به صلیب کشیده شدن مسیح متحمل میشوند، او را آزار میدهد. او میداند که یک راهزن منفور در شهر است و حالا جان پیغمبر خدا را فدای زندگی بیارزش او کردهاند. باراباس تصمیم میگیرد که مسیح را بشناسد تا شاید به ایمان او دست یابد.
او شروع به سفر میکند، به محلههای مختلف میرود و با جماعت متعددی شروع به صحبت میکند تا مسیح، راه و رسم و شیوهی زندگی او را بیشتر بشناسد. باراباس سرگردان، شهر به شهر، تنها و مستاصل میرود تا اینکه رومیان او را بهعنوان برده خریداری میکنند. همراه با او، یک فرد مسیحی هم بهعنوان برده خریداری میشود و شناخت راه مسیح از همین نقطه آغاز میگردد. باراباس را رومیان تحت شکنجههای فراوان قرار می دهند و زیر این شکنجهها همبند مسیحیاش درسهای مسیحیت را پله به پله به او یاد میدهد اما شک و تردید از او جدا نمیشود.
کتاب باراباس داستان یک سفر به درون خود است؛ شناخت خود و گذر از تاریکیهای درونی. باراباس ابتدای کتاب با آن کسی که در انتها خواهیم دید، کاملا متفاوت است. پر لاگرکویست نویسندهی سوئدی این رمان خارجی است و منوچهر پاک کتاب باراباس را به فارسی ترجمه کرده است، این کتاب توسط نشر ویکتور هوگو منتشر شده.
نکوداشتهای کتاب باراباس
- قدرت روایت باراباس، قدرت تمثیلی است، با همان پژواک بیزمان. (نیویورک تایمز)
- باراباس بهعنوان مثالی است که تعابیر فراوان دارد. بهعنوان تصویری از روح انسان، تاثیرگذار و متقاعدکننده است. (تایم)
- سریع، بیبدیل، روشن و بسیار تاثیرگذار. (ماهنامهی آتلانتیک)
اقتباس سینمایی از کتاب باراباس
اثری سینمایی و حماسی با اقتباس از کتاب باراباس در سال 1961 به کارگردانی ریچارد فلایشر و با بازی آنتونی کوئین ساخته شده است.
کتاب باراباس برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای افرادی که به ادبیات آمریکا و رمانهای تاریخی با محتوای خودشناسی و عرفان علاقهمند هستند، مناسب است.
در بخشی از کتاب باراباس میخوانیم
تغییری که در باراباس راه یافته بود، بسیار بد بود زیرا که تنها کسی که به تهور اشتهار داشت هم او بود. این باراباس بود که در گذشته مبادرت به طرح نقشههای حملهها نموده و دست به غارتهای بزرگ و سودمند میزد و همیشه هم در حملاتش موفق و پیروز میشد و به همین دلیل هم تقریباً نوعی سرکرده برای آنان محسوب شده بود.
اگرچه رفقایش وی را دوست نمیداشتند ولی از وی اندکی هراس داشتند و این هراس زاده تهور و شجاعت باراباس و پیروزیهای پیدرپی وی در حملاتش بود.
اما اکنون ایشان با رئیسی که اولاً تمایلی به سرکردگی نداشت و حتی از انجام وظایف عادی خویش نیز عاجز بود، چه می توانستند بکنند.
رفقایش دیگر شخصی را که بر دهانه غار نشستن و در پای میت نگریستن عادتش شده بود، دوست نداشتند و به ریاست قبول نداشتند و اصولاً از اینکه در میان آنها زندگی میکرده ناراحت بودند.
آنان فکر میکردند شاید این حالات از آن جهت در باراباس به وجود آمده که مدتها در اورشلیم گذرانده و خود را مصلوب شده میپنداشت.
خلاصه آنکه به علت ناراحتی که پدید میآورد، هیچ یک از رفقایش از وجود و حضور او دلخوش نبودند. جای باراباس دیگر آنجا نبود. هیچکس او را بهعنوان سرکرده نمیپذیرفت هیچ کار دیگری هم از دست وی نمیآمد. باراباس دیگر به درد هیچ کار نمیخورد.
اکنون یارانش در فکر وی بودند. به این نتیجه رسیده بودند که در گذشته نیز باراباس آنان را راهنمایی نمیکرد. این او نبود که تصمیم میگرفت. او همیشه دلاور و شجاع نبود و معلوم نبود که همیشه در برابر خطر بدون ترس و هراس باقی مانده باشد.
نخستین بار که در وی علائم مردانگی مشاهده شد، زمانی بود که الیاهو زخم هولناکی را که در پای چشم داشت، بر او وارد آورده بود. قبل از آن باراباس از شجاعت و بیباکی بری بود اما پس از آن حادثه بهیکباره تبدیل به مردی شد.
مرد شدن وی پس از آن زخم هولناک و سپس کشمکش سختی بود که در پی آن به انجام رسیده بود و عاقبت آن هم فرو افتادن الیاهوی پیر از پرتگاه واقع در زیر غار در درههای موحش زیرین بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب باراباس |
نویسنده | پر لاگرکویست |
مترجم | منوچهر پاک |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 134 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-8293-01-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |