معرفی و دانلود کتاب الکترا: فیلوکتتس، زنان تراخیس و آژاکس
برای دانلود قانونی کتاب الکترا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب الکترا: فیلوکتتس، زنان تراخیس و آژاکس
داستان اساطیر یونانی را به قلم یکی از بزرگترین تراژدینویسان جهان بخوانید. در کتاب الکترا چهار نمایشنامه از سوفوکل آمده است. نمایشنامهنویس سرشناس یونانی که در قرن پنجم پیش از میلاد و در عصر پریکلس میزیست. او در این چهار نمایشنامه تراژدیهای خدایان و اساطیر یونانی را به تصویر درآورده: فیلوکتتس، هراکلس و دیانیرا، الکترا و اورستس، و آژاکس.
دربارهی کتاب الکترا
سوفوکل (Sophocles) یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان دنیاست که در عصر پریکلس (عصر طلایی یونان) میزیست. مشهور است که او در نود سال عمر خود، 113 نمایشنامه نوشت که همهی آنها به جز 7 اثر، امروزه از بین رفته است. دربارهی او افسانههای زیادی ساختهاند؛ اما مسلماً چیزی که امروزه بهعنوان ادبیات دراماتیک میشناسیم، ابتکار سوفوکل بوده است. درامهای اولیهی یونان فقط دو شخصیت داشتند و گروهی به نام کُر، اشعاری غنایی و حماسی در نمایش میخواندند. سوفوکل اولین هنرمندی بود که نمایشنامههایی با سه شخصیت نوشت و اعمال و حرکات بازیگران را در آثار خود تبیین کرد. علاوه بر این، پیش از او، دیگر نمایشنامهنویسان به سرنوشت و خواست خدایان در پیشبرد داستان اعتقاد داشتند؛ اما سوفوکل اولین کسی بود که «ارادهی آزاد» و انتخاب را وارد روایت نمایشنامههایش کرد. این هنرمند یونانی را بیشتر با کتاب «افسانههای تبای» و سه نمایشنامهی آن با نامهای «ادیپ شهریار»، «اودیپ در کولونوس» و «آنتیگونه» میشناسند. چهار نمایشنامهی دیگر سوفوکل با اینکه از شهرت کمتری برخوردارند؛ اما ارزش ادبی بسیاری در ادبیات و اسطورههای یونان دارند. این چهار تراژدی در کتاب الکترا (Electra and Other Plays) جمع شدهاند.
کتاب الکترا با نمایشنامهی فیلوکتتس شروع میشود. هراکلس، پسر زئوس، پیش از مرگ خود تیر و کمان خود را به فیلوکتتس داد و اینچنین عزت و احترامی بیاندازه به او بخشید. فیلوکتتس به همراه دیگر یونانیان رهسپار جگ تروا شد؛ اما نیش یک مار، پای او را آنچنان متورم و متعفن کرد که اودیسئوس و آترئوس رضایت دادند که او بهجای شرکت در جنگ، به جزیرهای دورافتاده به نام لِمنوس تبعید شود. سوفوکل نمایشنامهی فیلوکتتس را از آنجایی آغاز میکند که ده سال از تبعید این قهرمان یونانی گذشته است و یونانیان هلنوس، پیشگوی بزرگ تروا، را دستگیر میکنند. او اظهار میکند که یونان برای بردن جنگ تروا، به فیلوکتتس و کمان هراکلس نیاز دارند. اودیسئوس همراه با نئوپتولموس، پسر آشیل، به لمنوس بازمیگردند تا فیلوکتتس را به جنگ بازآورند. چنین کاری بههیچوجه آسان نیست؛ زیرا فیلوکتتس از اودیسئوس و دیگر یونانیان بابت تبعیدش کینهای عمیق به دل دارد.
دومین نمایشنامهی کتاب الکترا با نام «زنان تراخیس» داستان دیانیرا، همسر هراکلس است. سوفوکل در ابتدای نمایشنامه نشان میدهد که چگونه هراکلس اولین خواستگار دیانیرا، رودخانهی آخلوس، را شکست داد و با او ازدواج کرد. هراکلس مانند دیگر قهرمانان و خدایان یونان، همیشه درگیر نبردهای متعدد است و به خانوادهاش توجه زیادی ندارد. دیانیرا آخرین بار، پانزده ماه پیش هراکلس را دیده و دیگر از او خبری ندارد. او پسرشان، هیلوس را میفرستد تا نشانی از هراکلس بیابد. در همین اثنا پیکی به سرزمین تراخیس، موطن دیانیرا، میآید و به او خبر میدهد که همسرش بهزودی به آنجا باز خواهد گشت. دیانیرا که دیگر نمیخواهد در فراق هراکلس به سر برد و عشق او را با دیگر زنان تقسیم کند، دست به کاری میزند که زندگیاش را در معرض خطری جدی قرار میدهد.
سرانجام سومین نمایشنامهی کتاب، به الکترا و تصمیم او برای انتقام قتل پدرش اختصاص دارد. علاوه بر سوفوکل، نمایشنامهنویسان دیگری چون اوریپید و آیسخولوس از این داستان برای خلق آثار خود بهره گرفتند. داستان سومین نمایشنامهی کتاب الکترا از این قرار است: هنگامی که آگاممنون از جنگ تروا بازمیگردد، همسرش کلیتیمنسترا که در غیاب شوهرش با پسرعموی آگاممنون، ایجیستوس، سر و سرّی داشته است، او را میکشد. کلیتیمنسترا ادعا میکند که آگاممنون مستحق مرگ بوده؛ زیرا دخترشان، ایفیژینی، را پیش از جنگ به دستور خدایان قربانی کرده بود. الکترا، دختر بزرگ آگاممنون، برادر خرسالش، اورستس، را پس از مرگ پدر به یکی از دوستان خانوادگی میسپارد و اینچنین او را از مرگ نجات میدهد. وقتی اورستس به سن بلوغ میرسد، آپولون به او فرمان میدهد که با همکاری خواهرش، انتقام خون پدر را از مادرشان بگیرند. سوفوکل داستان را چنین آغاز میکند: اورستس به همراه دوستش، پیلادس، نقشهای میکشند. آنها از مربیشان میخواهند که به کلیتمنسترا و الکترا بگویند که اورستس در یک مسابقهی ارابهسواری جان سپرده و دو مرد بهزودی برای برگزاری سوگواری او خواهند آمد. دو مردی که درواقع اورستس و پیلادس هستند.
وقتی آشیل در نبرد تروا کشته شد، همگان از خود سؤال میکردند که چه کسی افتخار دریافت زره او را خواهد داشت. آژاکس گمان میکرد که او بهعنوان بزرگترین جنگجوی یونانی، بیش از همگان شایستگی دارد؛ اما آگاممنون و منلائوس، این زره را به اودیسئوس اعطا کردند. آژاکس از این تصمیم سخت پریشان میشود و قصد کشتن اودیسئوس، منلائوس و آگاممنون را میکند. اما با ورود آتنا، الههی دانایی یونان باستان، به داستان، سرگذشت چهارمین قهرمان کتاب الکترا تغییر میکند. سوفوکل در این نمایشنامه، زندگی آژاکس را روایت میکند.
محمد سعیدی نمایشنامههای سوفوکل را از روی ترجمهی انگلیسی ای. اِف. واتلینگ به زبان فارسی برگردانده است. او در سراسر کتاب الکترا، سعی در حفظ لحن فاخر نمایشنامهها داشته است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب اولین ناشری بود که ترجمههای محمد سعیدی از آثار سوفوکل را به انتشار درآورد. پس از انحلال این مجموعه، انتشارات علمی و فرهنگی وظیفهی چاپ و نشر بسیاری از آثار برجایمانده را بر عهده گرفت. کتاب الکترا یکی از این آثار است.
نکوداشتهای کتاب الکترا
- کتاب الکترا یک شاهکار است. (سیسرون، خطیب معروف روم)
- تأکید کتاب الکترا بر عملگرایی، آن را از دیگر تراژدیهای یونانی متمایز میکند. (لسآنجلس پست)
- تراژدی «آژاکس» یک شاهکار است. سوفوکل یک بازندهی احمق را به قهرمانی تبدیل کرد که تماشاگران برای او دل میسوزانند. (فردریک رافائل و کِنِت مکلیش)
- «آژاکس» به قدری باشکوه، دراماتیک و پرشور است که اگر فقط همین اثر از سوفوکل باقی مانده بود، باز هم یکی از مهمترین تراژدیهای یونان باستان به حساب میآمد. (برنارد ناکس، پژوهشگر ادبی)
اقتباس فرهنگی و سینمایی از کتاب الکترا
کتاب الکترا دستمایهی ساخت چندین اثر هنری شده است که عبارتند از:
- اپرای تکپردهای ریچارد اشتراوس در سال 1909
- نمایشنامهی اقتباسی الکترا از ازرا پاند و راد فلمینگ در سال 1949
- اپرای میکیس تئودوراکیس در سال 1995
- و ...
کتاب الکترا برای چه کسانی مناسب است؟
اگر اسطورههای یونانی کنجکاوی شما را برمیانگیزند و به تراژدیهای کلاسیک علاقه دارید، کتاب الکترا را بخوانید.
در بخشی از کتاب الکترا: فیلوکتتس، زنان تراخیس و آژاکس میخوانیم
اودیسئوس: تکلیف تو این است که داستانی بپردازی و بدان وسیله فیلوکتتس را بفریبی. هر گاه از تو بپرسد که کیستی و از کجا میآیی به او بگو پسر آشیل هستم و عزم رفتن به موطن خود دارم؛ تا اینجا حقیقت را میگویی و نیازی به دروغپردازی نداری. پس به او بگو من با کینه و دشمنی از یونانیان رخ تافتهام؛ زیرا آنها با هزار التماس و خواهش مرا از وطن خود بدینجا دعوت کردند تا به دستیاری من بر شهر تروا چیره شوند زیرا میدانستند که بی من شاهد پیروزی را در این مصاف در آغوش نخواهند کشید. اما چون به نزد آنان رفتم و سلاح پدرم را که حق تصاحب آن را داشتم مطالبه کردم به جای آنکه آن را به من واگذارند آن را به اودیسئوس بخشیدند...
آن گاه هر چه دلت خواست از من به بدی یاد کن و نسبتهای ناروا به من بده و فقط این نکته را بدان که اگر امروز در این تدبیر توفیق نیابی خشم یونانیان را علیه خود برخواهی انگیخت، چه تا کمان را از فیلوکتتس بازنستانی، محال است ما بتوانیم بر شهر تروا دست یابیم.
اما اگر بخواهی دانست که چرا بهتر است تو به نزد فیلوکتتس بروی و من خود نمیروم، دلیل آن این است: تو بدین سفر به میل و دلخواه خود آمدهای و هیچ گونه اجباری در پیش نداشتهای و نذری هم نکرده و سوگندی نیز یاد ننمودهای...
فهرست مطالب کتاب
مقدمهی مترجم
1: فیلوکتتس
2: زنان تراخیس
3: الکترا
4: آژاکس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب الکترا: فیلوکتتس، زنان تراخیس و آژاکس |
نویسنده | سوفوکل |
مترجم | محمد سعیدی |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 276 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-277-090-7 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تراژدی خارجی |