معرفی و دانلود کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند: مجموعه داستان

عکس جلد کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند: مجموعه داستان
قیمت:
۳۷,۵۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند: مجموعه داستان

امین فقیری یکی از بهترین نویسندگان کشور، ده داستان برگرفته از تجربیات شخصی خود را در کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند به رشته تحریر درآورده است. روایت‌های این کتاب به نوعی مستند هستند و با قلمی هنرمندانه از دغدغه‌های مردمی رنج‌دیده سخن می‌گویند.

درباره‌ی کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند:

بخش عمده‌ی داستان‌های کتاب حاضر به خاطرات سال‌هایی باز می‌گردد که امین فقیری در روستاهای محروم به کار و زندگی مشغول بود؛ او ماجرا و رخدادهایی را به تصویر کشیده است که در زندگی او تغییراتی به وجود آوردند. داستان‌ها با نثری روان و نگاهی تیزبین و دقیق، دوران پیش از انقلاب را روایت می‌کنند که نویسنده در آن زمان در لباس سپاه دانش برای تدریس به روستاهای دورافتاده می‌رفت. کتاب حال و هوایی واقع‌گرایانه دارد و نثر روایتگر امین فقیری، فضای روستاهای محروم و فاقد از امکانات اولیه مانند نبود آب، بهداشت و ... را به بهترین شکل ترسیم کرده است.

می‌توان گفت تجربه حضور در روستاها در دوران جوانی به قدری بر زندگی امین فقیری تاثیرگذار بوده که او بعدها در قالب داستان و به زیباترین شکل ممکن به رخدادهای آن دوران می‌پردازد. بدون شک مشاهدات امین فقیری از زندگی تلخ مردم در روستاها الهام‌بخش او برای شروع نویسندگی بوده است. در دهه‌ی 40 او نخستین کتابش یعنی دهکده پرملال را روانه بازار کرد که با همان کتاب توجه منقدان را به خود جلب کرد. فقیری در کتاب مشهور دهکده پرملال نیز دیده‌هایش را از مدارس نقاط دورافتاده کرمان و فارس مکتوب کرده است.

کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی اثری کم‌نظیر و خواندنی است.

امین فقیری را بیشتر بشناسیم:

امین فقیری در سال 1322 در شهر شیراز چشم به جهان گشود. او در خانواده‌ای اهل کتاب و فرهنگ بزرگ شد. برادر او یکی از فارسی‌شناسان مشهور معاصر است. فقیری پس از به پایان رساندن دوره سپاه دانش به روستا سفر کرد و در آن‌جا به روستاییان خدمت کرد. او از نزدیک مشکلات روستاییان را دید و نتیجه‌ی چندین سال حضورش در روستا را در کتاب دهکده پر ملال به نگارش درآورد. او همراه با محمود دولت آبادی از نخستین نویسندگان داستان‌های روستایی در ایران به‌ حساب می‌آید.

او حدودا 19 کتاب در زمینه‌های مختلفی مانند رمان بزرگسال، نمایشنامه، رمان و داستان نوجوانان به چاپ رسانده است. فقیری در سال 1376 به همراه محمود دولت‌آبادی جایزه‌ی لوح زرین بهترین نویسنده 20 سال داستان‌نویسی ایران را کسب کرد. او هم‌اکنون در روزنامه عصر مردم شیراز مشغول به کار است.

در بخشی از کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند می‌خوانیم:

تنها بودم. از پله‌های امور اداری بالا می‌رفتم تا مطمئن شوم باتری رسیده و تأیید کنند که می‌توانند باتری را در سینه‌ام کار بگذارند، اما هنوز در حوالی کودکی‌ام بود. از زمانی که خودم را شناختم گوش‌درد داشتم. گوشم عفونت کرده بود و دردش مرا به بی‌خوابی‌های وحشتناک دچار می‌کرد: تاریکی به‌علاوه‌ی درد. انگار این عفونت جزئی از وجودم شده بود. گاه بوی لعنتی‌اش یک‌باره در مشامم می‌پیچید و مرا از خود بیخود می‌کرد. انواع دواهای عطاری را روی پارچه، پشتِ گوشم می‌انداختند، اما دردم با هیچ‌کدام چاره نمی‌شد. دکتر «م» سرهنگِ ارتش بود و بیمارستانِ جمع‌وجوری داشت. تنها خاطره‌ام از عملْ داروی بی‌هوشی است، با بوی گزنده و وحشتناکش. هر چه نفس را در سینه حبس کنی، بلافاصله مجبوری دو برابرِ آن داروی بی‌هوشی را به درون بکشی. مجبوری دهنت را آن‌قدر باز کنی که با خودت می‌گویی الآن است که گونه‌ها جر بخورد. بعد اِتِر در سراسر بدنت پخش می‌شود.

و بعد، مادربزرگم خانم ‌دوسی که مادرِ واقعیِ من بود. بارِ یتیمیِ ما را او بر شانه‌های نحیفش حمل می‌کرد. دو پسر داشت و سه دختر. دوتا از دخترها آموزگار بودند؛ فقط دختر میانی‌اش به پای ما سوخته بود و استعداد فراوانش به هدر رفته بود. ما از او موجودی خسته ساخته بودیم. پس از جراحی، تا چشم باز کردم، چشمان نمناک مادربزرگ را دیدم که دلواپس به من زل زده بود. او قربان‌صدقه‌ام می‌رفت و من آرام گریه می‌کردم. دورتادورِ سرم باند سفید بسته بودند. بعدها فهمیدم که جراحی چهار ساعت طول کشیده. دکتر گفته بود که تمام استخوان‌های بالای گوش را تراشیده، چون عفونتْ سیاه‌شان کرده بود. اما گوش‌دردم خوب نشد و عفونت باقی ماند. کلاس چهارم بودم. بعد از آن بیش‌تر از قبل از هم‌شاگردی‌هایم، که با کمال بی‌رحمی این عیب را به رخم می‌کشیدند، کناره می‌گرفتم. نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. اصلاً به فکر دعوا نبودم؛ من با این نقیصه بزرگ شده بودم، واقعیت همین بود، تلخ و گزنده، اما خودم هیچ‌گاه عیبِ کسی را به رخش نمی‌کشیدم.

فهرست مطالب کتاب

کله‌چارشاخ
این‌گونه گذشت
بیمارستان‌های من
جناب سروان امینی
داستان یک سفر
اسب‌هایی که با من نامهربان بودند
پیر ما
کاش بین ما بود
شیراز _ خیابان زند _ کتاب‌فروشی خانه کتاب جناب آقای هدایت‌الله حسن آبادی بازبین نمایند
تصویرهای مجزا

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند: مجموعه داستان
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات157
زبانفارسی
شابک978-622-01-0577-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

راهنمای مطالعه کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند

برای دریافت کتاب اسب‌هایی که با من نامهربان بودند و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.