معرفی و دانلود کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند
برای دانلود قانونی کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند
مدئا در روح شخصیت اصلی کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند، حلول میکند! مائده که همه او را شوری یا شورانگیز میخوانند، با همسرش، سالور، و دو فرزندش زندگی خوبی دارند؛ تااینکه سه رویداد جدید نظم طبیعی زندگیشان را بر هم میزند: تمرین نمایشنامهی مدئا در پارکینگ آپارتمان، نقلمکان خانواده از سعادتآباد تهران به هشتگرد و برگشتن عشق قدیمی سالور به ایران. محمدرضا آریانفر در این رمان، نمایشنامهی مدئا و داستان شوری را با هم میآمیزد.
دربارهی کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند
دختری کوچک سوار بر اسب سفید و شیههکشان آزاد و رها میتازد. باد موهایش را مینوازد و لذتی بالاتر از این در زندگیاش وجود ندارد. ناگهان اسب سر تکان میدهد، افسار خود را آزاد میکند و نعره میزند. گویی دیوانه شده. چند ثانیه بعد، به زمین میخورد و با دهانی خونآلود به دختر التماس میکند. پدر دختر به صحنه میرسد و در یک لحظه، در جلو دیدگان حیرتانگیز دختر، سر از تن اسب جدا میکند. این تصویر تا ابد در ذهن دختر میماند و کابوس شبهایش میشود. دختری به نام مائده، شخصیت اصلی کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند، که پدر و مادرش و بعدها همسرش، سالور، او را شورانگیز یا شوری صدا میکنند.
حالا شوری دوازده سال است که با سالور ازدواج کرده، دو بچه دارد و از زندگی مشترکش راضی است. تااینکه سالور پیشنهاد میدهد که به آپارتمان جدیدشان در هشتگرد بروند و زندگی جدیدی را شروع کنند. اما شوری چنین چیزی را نمیخواهد. او بعد از مرگ فجیع اسبش، ماهو، با پدر و مادرش به تهران نقلمکان کردند و مادر، بعد از این حادثه از پدرش طلاق گرفت. شوری فکر میکند که این مهاجرت دوباره، زندگی او را تغییر میدهد و باعث از هم پاشیدن زندگی مشترکش میشود. اما ورود زنی به نام رؤیا به زندگی این زوج، همهی معادلات را عوض میکند... .
در پارکینگ آپارتمان شوری و سالور، عدهای جوان نمایش مدئا را تمرین میکنند. همان زنی که محمدرضا آریانپور در همان ابتدای کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند، داستان زندگیاش را آورده است: مدئا با دیدن یاسون عاشق او میشود و او را در پیدا کردن پشم زرین یاری میدهد. او برای رسیدن به یاسون از پدر و برادرش میگذرد و برای او از هیچ کاری دریغ نمیکند. یاسون با مدئا سرانجام ازدواج میکند و صاحب دو فرزند میشود؛ اما مدتی بعد بهسوی دختر شاه کورینتوس، کرئوسا، میرود و او را بهعنوان زوج خود برمیگزیند. مدئا از شدت خشم و حسادت کرئوسا و دو فرزند خود را میکشد، با ارابهای همراه با جسد بچههایش میگریزد و یاسون را با حسرت و رنج و اندوه تنها میگذارد. اوریپید، نمایشنامهنویس شهیر یونانی، داستان زندگی این اسطوره را به اثری بیبدیل تبدیل کرد.
شورانگیز یا همان مائده، در ابتدا از صدای تمرین نمایش بیزار است؛ اما اندکاندک به آن علاقهمند میشود و با تماشای آن، پی میبرد که میان او و مدئا شباهتهای زیادی برقرار است. محمدرضا آریانفر با چیرهدستی هر چه تمامتر داستان زندگی شورانگیز و مدئا را در هم میآمیزد و رمان اسبها هنوز در من شیهه میکشند را خلق میکند. او در ابتدا فقط اشارههایی به متن مدئا میکند؛ اما آرامآرام مدئا و شورانگیز با هم یکی میشوند و بهجای هم کنش دارند. روایتهای کتاب هر کدام از دید شخصیتهای اصلی هستند: شوری، رؤیا، سالور و کامیاب، دوست قدیمی سالور و یکی از عاشقان رؤیا. این چهار نفر، روابط پیچیدهای را در داستان به وجود میآورند.
انتشارات هیلا، از زیرمجموعههای انتشارات ققنوس، کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند را منتشر کرده است.
نکوداشتهای کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند
- رمان اسبها هنوز در من شیهه میکشند بیش از هر چیزی دیگری دربارهی بایدها و نبایدهای ناشناختهی خانوادگی و اجتماعی است. (کتابنیوز)
- محمدرضا آریانفر در کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند از بینامتنیتی قوی برگرفته از تئاتر بهره میبرد. او در این کتاب بهخوبی از پس آمیختن اسطورهی مدئا با روایت موازی قهرمان داستان برآمده است. (ایبنا)
کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای عاشقانه با پسزمینهی اجتماعی علاقه دارید، کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند را حتماً بخوانید.
در بخشی از کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند میخوانیم
از کنار کومه زردِ برگها گذشت. مهرماه بود و سوز سردى که از دماوند مىآمد آدمها را مجبور مىکرد کمى از صورتشان را با پرِ شال بپوشانند و کز کنند توى خودشان. خیابان انقلاب نبود. سعادتآباد بود، میدان سرو. چند جوان بخشى از پیادهرو را کرده بودند بساط کتابفروشى. دست در جیب یا سیگارشان را مىکشیدند یا با آهنگ جوانِ گیتارنوازى «مرا ببوس براى آخرین بار» را زمزمه مىکردند. از پس ِلایه نازک ابرها، نوک برج میلاد، از نقطهاى که ایستاده بود، دیده مىشد.
به عنوان چند کتاب دقیق شد: طلا در مس، سینوهه پزشک مخصوص فرعون، بىشعورى، صد سال تنهایى و سمفونى مردگان. سمفونى مردگان را برداشت. ورق زد: «از من پرسیدى این لکاته را چه کنم، گفتم طلاقش را بده، ضرر کردى؟ حالا هم مىپرسى این مردکه را چه کنم. مىگویم کلکش را بکن.» باز ورق زد. از موومان یکم پرید موومان چهارم: «ممکن است خودکشى کنم!» چشمانش دوید روى چند سطر پایینتر: «مغز من صبح تا شب توى کورهپزخانه خشت مىزند. شب که مىآید توى اتاق مثل جنازه مىافتد روى تخت. دمر مىخوابد و هى فکر مىکند.»
«پشتِ جلد زدهن بیستتومان، اما شما مهمان ما. کمتر بدین. پونزده تا خانم.»
حس کرد کلماتى که از دهان جوان بیرون مىآید از سردى در هوا یخ مىزند. جوان سیگار را میان لبهایش زندانى کرد، کتاب را گذاشت توى کیسه نایلونى.
«نمىخوام.»
فهرست مطالب کتاب
و این زن... مِدِآ!
پاییز قبل از خاکستر شدن من مىآید!
پردهی یکم
پردهی دوم
پردهی سوم
پردهی چهارم
پردهی پنجم
پردهی ششم
پردهی هفتم
تنها باد از آتش ِچشمهاى تو خبر دارد!
پردهی یکم
پردهی دوم
پردهی سوم
پردهی چهارم
پردهی پنجم
پردهی ششم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اسبها هنوز در من شیهه میکشند |
نویسنده | محمدرضا آریان فر |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 216 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-96-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |