معرفی و دانلود کتاب مکث روی ریشتر هفتم
برای دانلود قانونی کتاب مکث روی ریشتر هفتم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مکث روی ریشتر هفتم
کتاب مکث روی ریشتر هفتم نوشتهی محمدرضا آریانفر، متشکل از هفت نمایشنامهی کوتاه است که عموماً قصههایی عاشقانه دارند و درونمایهی اصلیشان پیوند و دوستی است. آریان فر در این نمایشنامهها هم به موضوعات تاریخی میپردازد و هم به سراغ فضاهای امروزی میرود و میکوشد در قالب قصههایی آشنا ایدههای فلسفی و اعتقادی خود را بیان کند.
دربارهی کتاب مکث روی ریشتر هفتم
نمایشنامهی «ابریشم و آتش» در مورد اوسان، دختر ترسای هجدهسالهای است که همیشه در رؤیایش دو چشم جادویی میبیند که او را به خود میخواند. اوسان هربار تلاش میکند به آن چشمها برسد، اما صاحب آن چشمان از او فرار میکند و او ناکام از خواب برمیخیزد. دختر چنان دچار پریشانی میشود که حتی در بیداری هم به دنبال آن چشمان است. پدر و مادر ابتدا جدی نمیگیرند ولی وقتی حالت تبدار اوسان و عشق جنونآمیز او به آن چشمان را میبینند، مستأصل به دنبال صاحب آن دو چشم میروند. آنها تصویرگری را میآورند تا بر اساس گفتههای اوسان چهرهی این رؤیا را بکشد. تصویرگر پس از هفتهها و هفتهها موفق میشود آنچه از او خواسته شده بود را به پایان برساند. اوسان اما با دیدن این تصویر عاشق این چهره میشود و حالش بدتر میشود. حالا خانواده برای تسکین او، کوچه به کوچه به دنبال این چهرهی آشنا و غریب میگردند.
آنچه مطالعه کردید، خلاصهای از نمایشنامهی «ابریشم و آتش»، یکی از نمایشنامههای کتاب مکث روی ریشتر هفتم است. شش نمایشنامهی دیگر این مجموعه عبارتاند از: «و آتشی که به نرمای ابریشم به خوابهایم خزید!»، «گاهی یادم میرود که عاشقم!»، «کمان ارغوانی»، «مکث روی ریشتر هفتم»، «و دریا چشمِ کدام موج را خیس میکند؟»، و «ستاره سال سیام». محمدرضا آریانفر بیشتر این داستانها را در فضاهای تاریخی و کهن روایت میکند. عشق و مودّت، عنصر و درونمایههای اصلی همهی این داستانها هستند و قصهها حول آنها شکل میگیرند.
عنصر دیگری که همهی این نمایشنامهها را به هم پیوند میدهد، مذهب است. درواقع، همهی قصهها بر بستری مذهبی و دینی روایت میشوند و با یکدیگر ارتباط مییابند. در قصهی «ابریشم و آتش»، دختر ترسا عاشق چهرهای مسلمان میشود و به او ایمان میآورد. محمدرضا آریانفر در این قصه موضوع نزدیکی ادیان را پیش میکشد و عشق را بهانهای قرار میدهد تا از نزدیکی پیامبر اسلام و حضرت مسیح و مضمون مشترک دینها سخن بگوید.
نکتهی قابلتوجه دیگر اینکه نمایشنامههای کتاب مکث روی ریشتر هفتم عموماً روایتی ساده و آشنا دارند و نویسنده سعی کرده به دور از هرگونه پیچیدگی، اعتقادات و فلسفهاش را مستقیماً به مخاطب عرضه کند. برای مثال در نمایشنامهی «گاهی یادم میرود که عاشقم»، قصهای عاشقانه از افسانههای هندو را روایت میکند. آریانفر داستان را به شیوهای سرراست و بدون ابهام بازگو میکند و حتی در دیالوگنویسی هم از ساختارهای آشنای مخاطب بهره میبرد. او درواقع الگوهای ذهنی خواننده را بر هم نمیزند و بیشتر تلاشش را صرف ارائهی ایدهاش و حرفی که میخواهد بزند میکند. یا در نمایشنامهی «کمان ارغوانی»، به سراغ تاریخ ایران میرود و از ماجرایی میگوید که در حین حملهی مغولها به ایران رخ داده. در این کتاب دو نمایشنامهی غیرتاریخی هم گنجانده شده است. نمایشنامههای «و دریا چشم کدام موج را خیس میکند» و «مکث روی ریشتر هفتم»، هر دو در زمان معاصر اتفاق میافتند و روایتگر قصههایی عاشقانه و معنوی هستند.
محمدرضا آریانفر در کتاب مکث روی ریشتر هفتم تلاش کرده اثری خواندنی خلق کند و بیش از اجرا بر قابلیت خوانده شدن آن اصرار دارد. به خاطر همین تا حد ممکن صحنهها را ساده میگیرد و از شرح دادن صحنهها و جزئیات اجرا و بازیها پرهیز میکند. همین باعث میشود مخاطب راحتتر با آن مواجه شود و از خود متن لذت ببرد. این اثر را انتشارات نیستان چاپ و عرضه کرده است.
کتاب مکث روی ریشتر هفتم برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب مکث روی ریشتر هفتم به علاقهمندان به ادبیات نمایشی توصیه میشود.
با محمدرضا آریانفر بیشتر آشنا شویم
محمدرضا آریانفر (متولد سال 1332) شاعر، نمایشنامهنویس و نویسنده است. او تاکنون چند مجموعه شعر منتشر کرده که از میان آنها میتوان به «جهانی ایمنتر از تبسمهای تو نیست» و «سهمی از همهی ترانهها» اشاره کرد. آریانفر بیش از ده نمایشنامه نوشته که «زهور»، «دل و دشنه» و «رقص با طوفان» ازجمله آنهاست.
در بخشی از کتاب مکث روی ریشتر هفتم میخوانیم
سایههایی شمشیرکشان میآیند و در حالی که شمشیرها را یا بر هم یا بر سپرها میکوبند به مردمِ گریزان از تیغ میتازند. برخی از مردم زخمی سوی شیخ میدوند، اما شیخ که از شدت تأثر چوبدستی خود را بر زمین میکوبد، مدام سر به آسمان بلند میکند و زیر لب چیزهایی میگوید. کنار پای او جوانی میافتد. شیخ دست در خون او میکند. خون را برابر چشم ما میگیرد. زمزمه میکند، دردناک...»
شیخ: خاک، ای خاک، به خونِ سینهی کدام جوان صیقل یافتی، تیغِ کدام یغماگر تپهماهورهایت را شیارشیار ساخته که دشتهایت هنوز خوابهایشان چون چشم بیخواب لالهها، ارغوانی است؟ که هر کجا صد هزار از خلق بود، صد کس که نه، یک تن نیز نماند از جور مغول خونخوار.
«خون را میبوید و سوی آسمان پرتاب میکند و صحنه در نور قرمز غرق میشود. و بعد نیز کوسها و اسبان و چکاچک شمشیرها و نک و نال انسان و حیوان و... بعد خاموشی.
و پس از آن، دو طبّال از دو سوی صحنه میآیند در تاریک و روشن صحنه و چند سرباز کمان ارغوانی را که مینماید سنگین است، حمل کرده و به سختی از پلههای سکو بالا رفته و آن را بر ستونی میآویزند و چند تیر در تیردان روی سکو قرار میدهند.
نور آرام جای سیاهی را میگیرد.
مردمان و سربازان در صحنه.
تُولُویخان، صُرّه زرّی را برابر دیدگان یکایک مردمان و شیخ به صدا درمیآورد. شیخ به صُرّه چنگ میزند. تولوخان میکوشد کیسه را از چنگ او درآورد، نمیتواند.»
فهرست مطالب کتاب
ابریشم و آتش
و آتشی که به نرمای ابریشم به خوابهایم خزید!
گاهی یادم میرود که عاشقم!
کمان ارغوانی
مکث روی ریشترِ هفتم
و دریا چشمِ کدام موج را خیس میکند؟
ستاره سالِ سیام
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مکث روی ریشتر هفتم |
نویسنده | محمدرضا آریان فر |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 276 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-337-799-1 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تاریخی ایرانی |